بي لياقتي ما، دلیل محرومیت ماست
امام باقر«علیهالسلام» مىفرمايند:
«اِذا غَضِبَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلى خَلْقِهِ نَحَّانا عَنْ جَوارِهِمْ؛ هرگاه خداوند تبارك و تعالى بر خلقش خشم كند، ما را از مجاورت آنها دور كند.»
بنابراين علّت اينكه اینگونه دعاها هر چند مفيد هستند، ولى هنوز به اجابت نرسيدهاند، اين است كه ما به اندازه كافى در راه از بين بردن موانع ظهور قدم برنداشتهايم پس اگر در دعاهايمان از خداوند تعجيل در ظهور حضرت را مىخواهيم و يا به خود حضرت عرض مىكنيم كه در ظهور تعجيل فرما، بايد خود نيز نسبت به امر ظهور، همّت و آمادگى متناسب با اين درخواست تعجيل را داشته باشيم. این امر نیاز به اقداماتی دارد که ما باید خودمان زمینه آن را فراهم سازیم که از آن جمله: خودسازى، برداشتن موانع ظهور، تبلیغ و شناساندن حضرت به جامعه جهانى است.
پيامبر گرامي اسلام ميفرمايند: «اَلدّاعى بِلا عَمَلٍ كَالرَّامى بِلا وَتَرٍ؛ كسى كه دعا مىكند و عمل نكند؛ مانند كسى است كه با كمانِ بدون زه تيراندازى كند.»
انقلاب اسلامى، مژده حكومت صالحان
اينك سؤال اساسى اين است كه در آستانه ظهور كه همه جا را ظلم و تباهى فرا گرفته، سربازان و ياوران امام زمان«علیهالسلام» چگونه و از كجا تأمين مىشوند؟ آيا مىتوان اميدى به پيدايش اين همه فطرت گراى حق جو و اين همه فدايى امام زمان«علیهالسلام» داشت؟
با كمال خرسندی و با اميد و شادى حقيقى پاسخ مىدهيم:آرى.
پيامبر گرامى اسلام مژده چنين تحوّل عظيمى را در آستانه ظهور چنين داده است:
«يَخْرُجُ ناسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوَطِّؤُونَ لِلْمَهْدِىِّ سُلْطانَهُ؛ مردمى از مشرق قيام مىكنند و مقدمه سلطنت مهدى را فراهم مىكنند.»
امام باقر«علیهالسلام» با بينش الهى خود، بشارتى بزرگ به ملّت ايران مىدهند و درباره ريشه انقلاب اسلامى ايران، كشتهها و آينده آن چنين مىفرمايند:
«كَاَنّى بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلا يُعْطَوْنَهُ فَاِذا رَأَوْا ذلِكَ وَصَفُوا سُيُوفَهُمْ عَلى عَواتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ ما سَأَلُوا فَلا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لا يَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلى صاحِبِكُمْ قُتَلاهُمْ شُهَداءُ أَما اِنّى لَوْ أَدْرَكْتُ ذلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هذَا الاَمْرِ؛ گويا مردمى را مىبينم كه در مشرق قيام كردهاند و حق را مىطلبند، ولى به آنها داده نمىشود، سپس دوباره آن را مىطلبند، ولى باز هم به آنها داده نمىشود. پس چون وضع را چنين ديدند، شمشيرهايشان را بدوش مىگيرند (و به جهاد مىروند) در نتيجه خواستهشان داده مىشود، امّا آنها نمىپذيرند (با طاغوت كنار نمىآيند) تا آن كه برمىخيزند (و به مبارزه و جهاد عليه ظلم و استكبار ادامه مىدهند) و آن (حكومت) را تنها به مولاى شما [صاحب الزمان«علیهالسلام»] مىدهند. كشتههاى آنها شهيد هستند. بدانيد كه اگر من آن زمان [انقلاب اسلامى] را درك كنم، خود را براى صاحب اين امر [صاحب الزمان«علیهالسلام»] حفظ خواهم كرد.»
همانطور كه مىبينيم حضرت باقر«علیهالسلام» انگيزه انقلاب را حقطلبى مردم معرفى مىنمايد و انگيزه و نيّت اين مردم را كه خواهان حكومت اسلامى مبتنى بر فقه و آيين تشيع بوده، تأييد فرمودهاند.
حضرت به فراز و نشيبها و چند مرحلهاى بودن اين انقلاب نيز تصريح فرمودهاند كه شايد مراد قيام مردم در مرحله اول در 15 خرداد 1342 باشد كه به خواستهشان نرسيدند و بار دوم در سال 1357 قيام كردند و با مقاومت رژيم و كشتار رو به رو شدند. پس از آن كه شاه به عذرخواهى افتاد و قول داد خواستههاى مردم را عملى كند و اصلاحاتى در كشور انجام دهد، مردم قولها و وعدههاى اصلاحى او را نپذيرفتند و قيام را تا پيروزى ادامه دادند.
حضرت باقر«علیهالسلام» بر دهان ياوه گویان فاسدى كه هرگز شجاعت و همّت مبارزه با دشمنان دين را نداشتند و ندارند و هميشه خود را پشت چهرهها و نقابهاى تقدّس و تدين پنهان كرده و به اين انقلاب و رهبرى آن، انتقاد مىكردند كه چه كسى جواب اين خونها را خواهد داد و چرا بايد اينقدر خونريزى شود، مشت محكمى زده و مىفرمايند: «كشتههاى آنها شهيد هستند.»
و اين حركت را تا زمانى كه به ظهور حضرت منجر شود، تأييد مىنمايد و با اين تأييد نيز مشت محكمى بر دهان كسانى كه به هشت سال دفاع مقّدس و شهادت رزمندگان اسلام ايراد گرفته و مىگيرند، مىكوبند و بودن در بين اين مردم را آرزو مىكنند. همانطور كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بودن با مردم را به همه توصيه فرمودند. آرى چنين است كه خمينى كبير، رهبری با عظمت که تاريخ پس از معصومين رهبرى به عظمت او نديده است، آرزو مىكند كه خداوند او را با بسيجيانش محشور نمايد.
و در پايان حضرت به همه ترديدها و شبههها و سستىها تير خلاص زده؛ نه تنها آينده اين انقلاب را روشن و تضمين شده معرفى مىکند، بلكه بالاتر از آن مىفرمايند:
«اگر من انقلاب اسلامى را درك كنم، خود را براى ظهور حفظ خواهم نمود.»
امام كاظم«علیهالسلام» درباره نقطه شروع انقلاب شرقى كه در روايات قبل آورديم چنين مىفرمايند:
«رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ قُمْ يَدْعُو النَّاسَ اِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبُرِ حَديدٍ لاتَزِلُّهُمُ الرِّياحُ العَواصِفُ وَلا يَمُلُّونَ مِنَ الْحَرْبِ وَ لا يَجْنُبُونَ وَ عَلَى اللّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ؛ مردى از «قم»، مردم را به حق دعوت مىكند و بر اطراف او مردمى گرد مىآيند كه مانند پارههاى آهن هستند، طوفانها آنها را نمىلرزاند و از جنگ خسته نمىشوند و نمىترسند و بر خداوند توكل مىكنند و عاقبت از آنِ متقين است