آقا جون شرمنده ایم

 يااباعبدالله: اينروزا بيشتر از اينکه دلمون با تو باشه ظاهرمون با تويه اقا ! پشت شيشه ماشينمون با رنگ قرمز نوشتيم يا حسين قربون لب تشنه ات برم ! دورو برش هم رنگ قرمز پاشيديم که دل بيشتر کباب بشه که يعني اره … اينا خونه ! زنگ موبايلمون از ابوالفضل و چشماي قشنگش ميگه ! لباس سياه پوشيديم … محاسن رو بلند کرديم … يه عده چفيه انداختن دور گردنشون ؛ يه عده شال سبز انداختن ! بدن ها بوي گلاب ميده ! تسبيح به دست گرفتيم ! اقا کيف ميکني از اين ظاهر قشنگ و بچه مسلمونيمون ؟ …. صبح تا شب راديو تلويزيون و پخش ماشينامون همه هي ميگن مظلوم حسين  … حسين جان !
ميدوني اقا جون…  اين کارا شده کار هر ساله ما ! هر سال سينه ميزنيم … اشک ميريزيم … نوحه ميخونيم … داد ميزنيم ! هي قربون صدقه ات ميريم … هي زار ميزنيم …هي غش ميکنيم … هي ضعف ميکنيم ! هي تو سرمون ميزنيم … هي ديوونه ميشيم ! هي از علي اکبر ميگيم ..از علي اصغر ميگيم …از لب تشنه … از تير حرمله … از قنداق خوني … از سر بريده ! از خيمه هاي سوخته ! از شام غريبان ! از اه يتيمان ! …از اسيري  اهل بيتت ...از...... بازم بگم اقا ؟
يااباعبدالله: معذرت ! اما راستش دل خيلي از ماها با تو نيست ! خيلي از ماها حسيني نيستيم بيخودي هي ميگيم حسين …حسين ! اين حسين حسين گفتنمون … اين تو سرو سينه زدنمون دوريال هم نمي ارزه ! اقا جون اگه ادم حسيني باشه مگه ريا  و خود نمايي ميکنه …؟ مگه گرونفروشي ميکنه …؟ مگه حق بچه يتيم رو ميخوره ؟ مگه وعده سر خرمن ميده  ، دروغ ميگه ؟ مگه دنبال ناموس مردم راه ميفته ؟ مگه مردم ازاري ميکنه ؟ مگه مال بيت المال رو مي خوره ؟ مگه به ديگران تهمت مي زنه و يا غيبت ديگران را مي کنه؟ مگه حق رو ناحق ميکنه ؟ مگه دين رو به دنيا ميفروشه ؟ مگه ربا خواري ميکنه ؟حتما" نميکنه اقا !

يااباعبدالله:شرمنده خيلي از ماها دلمون رو نتونستيم راست و حسيني کنيم افتاديم به جون ظاهرمون …  دلي که با عشق حسين عجين شده مگه کاري ميکنه دشمن شيعه شاد بشه؟ ...قند تو دلش آب بشه؟.....اقا خيلي از ما نتونستيم مسلمون باشيم شديم مسلمون نما … فقط ظاهرمون قشنگه! کارمون خرابه اقا ! خودمون  هم ميدونيمُ ......بسه
 آقا جون..... تو رو به جان مادر پهلو شکسته ات..... کمکمون کن دلامونم ......حسيني بشه

 



[ یک شنبه 27 دی 1388  ] [ 10:56 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]