خانواده و اسراف
کلوا و اشربوا ولاتسرفوا ان الله
لا یحب المسرفین
بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید همانا خدا اسرافکاران را دوست
ندارد.1
اسراف در فرهنگ لغات به معنای افراط ، فراخ رفتاری
،تلف کردن مال و ول خرجی کردن و یا در مهر مورد زیاده روی کردن را آورده اند.2
و
اما درحرمت اسراف و مذموم بودن آن هیچ بحث و حرفی نیست ولی کلام در اینست که چگونه
تشخیص دهیم زیاده روی کرده و اسرا.
اسراف یکی از گناهان کبیره است که چون سایر گناهان برای مبارزه با آن ابتدا باید عوامل پیدایش آن را شناخت و پس از آن با آثار و عوماقب سوء آن آشنا شد .
علل پیدایش اسراف دو عامل ذکر شده است :
1ـ عامل اخلاقی _ 2ـ عامل روانی
از جمله عوامل اخلاقی :
الف : ضعف ایمان است . مهمترین
عاملی که انسان را درمقابل منکر مقاوم کرده و از افتادن در ورطه گناه باز می دارد
ایمان است و شخصی که دچار اسراف شده بی تردید ایمان در قلب او آنگونه که باید قوت
نگرفته است .
ب: پیروی از هوی نفس : « ان النفس لاماره بسوء الا ما رحم ربی
»4
نفس انسان هماره انسان را به بدی می خواند مگر اینکه خدا رحم کند و شخص مسرف
کسی است که مغلوب نفس اماره گشته است .
ج : کوته نظری : شخص مسرف گمان می کند هر
چه پوشاک ، خوراک و وسایل زندگی اش در حد عالی باشد از ارزش و مقام بهتری در اجتماع
و جلوی سایرین برخوردار است.
د: ریا : شخص مسرف برای نشان داددن خود یک سری
خرجهای دهان پر کن ، بذل و بخششهای بی مورد که نه خود و نه دیگران نیازی به آن
دارند انجام می دهد تا فقط به چشم بیاید .
و از جمله عوامل روانی :
الف : تجمل گرایی و تجمل پرستی
« حب الدنیا رأس کل خطیئه» فرد زیباییها را دوست دارد اما به حد افراط
تا جایی که به مرحل پرستیدن و ستایش کردن می رسد . دوست دارد هر چیز زیبایی را که
می بیند بخرد و آن را از آن خود می داند .
ب : الگوهای
نادرست رفتاری و کرداری :
فرد به اسراف دچار می شود چون عملی مرسوم در
خانواده است و یا تحت تأثیر اطرافیان چون دوستان و آَنایان و محیط پیرامون خود قرار
گرفته و از آنان الگو برداری کرده است .
اسراف مذموم است و در دین اسلام هم
نکوهش شده امام زمانی ترغیب به حذف این خصیصه در ما ایجاد خواهد شد که ضرورت آن بر
ایمان ملموس و قطعی شود و آن میسر نخواهد بود تا زمانی که میزان قبح عمل و عواقب
سوء آن برایمان روشن گردد . لذا برای ایجاد این حساسیت به ذکر چندین مورد از آثار
سوء اجتماعی و آثار اخروی اسراف می پردازیم .
آثار سوء اجتماعی :
1ـ رفتن برکت از سفره بندگان و
سلب نعمت ازایشان . پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ هر که در زندگی میانه روی
کند خداوند او را نعمت دهد و هر که زیاده روی کند خدایش او را بی نصیب
سازد.»5
2ـ سترش بی عدالتی و فقر : اسراف از خانواده به جامعه کشیده می شود که
نتیجه آن فقر و بی عدالتی است . بازار یک جامعه تابع عرضه و تقاضا است . وقتی اسراف
پیش آمد فرهنگ مصرف گرایی بالا می رود . در نتیجه تقاضا زیاد می شود درحال که ارز
ثابت است . اینجاست که جامعه با مشکل اقتصادی روبرو خواهد شد . مسرفان یک جامعه
کالا را می خرد به هر قیمتی که باشد . فروشنده هم از انی موضوع سوء استفاده کرده
جنس و کالای خود را به بالاترین قیمت ممکن می فروشد پس گرانی و تورم پیش می آید در
نتیجه اقشار کم درآمد جامعه قادر به بر آوردن مایحتاج زندگی خود نبوده و فقر
دامنگیر آنان می گرددد . به دنبال فقر عدالت ازجامعه رخت بربسته ، فاصله طبقاتی و
فساد اقتصادی که آثار مخرب آن بر همگان روشن است فراگیر می شود .
آثار سوء اخروی:
1ـ محروم شدن ازحب خداوند که در
ابتدای بحث به آیه مورد نظر اشاره شد .
« خداوند اسرافکاران ار دوست ندارد .»
2ـ مستجاب نشدن دعا : پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ دعای چهار دسته از
امت من مستجاب نمی شود که یکی از آنها مشخص مسرف است.6
3ـ محروم شدن از هدایت
پروردگار : « پس خداوند عمل فرعون را جلوی او زیبا جلوه داد تا از هدایت خدا محروم
گردد و از راه راست بازداشته است.»7
4ـ دور بودن از شفاعت ائمه : امام جواد ـ
علیه السلام ـ به نقل از پدرانشان به نقل از امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمودند
: کیفر خدا را کوچک نشمارید زیرا شفاعت ما به برخی از اسرافکاران تنها پس از سیصد
هزار سال می رسد.8
5ـ خوار شدن در قیامت : علی ـ علیه السلام ـ در نهج البلاغه
می فرمایند : « آگاه باشید بخشیدن مال به آنها که استحقاق آن را ندارند ، زیاده روی
و اسراف است و ممکن است در دنیا مقام بخشند . مال را بالا ببرد اما در آخرت او را
پست خواهد کرد و درمیان مردم ممکن است گرامی باشد اما در پیشگاه خدا خوار و ذلیل
است.9
پی نوشتها:
1- سوره اعراف ، آیه 31 .
2- محمد معین ، فرهنگ
فارسی ، تهران ، امیر کبیر ، 1375 ، ج1 ، ص 266 .
3- خصال ، ج 1 ، ص 110 .
4-
سوره یوسف
5- حسن بن علی بن شعبه ، تحف العقول عن آل الرسول ، صادق حسن زاده ،
ص 76 .
6- حسن بن علی بن شعبه ، تحف العقول عن آل الرسول ، صادق حسن زاده ، ص
632 .
7- سوره مومن ، آیه 41 .
8- محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار
9- نهج
البلاغه ، محمد دشتی ، خطبه 126 ، ص 240