لگوي صحيح مصرف از منظر آيات و روايات (2)

مبانى راهبردى بحث
رعايت حدود مصرف
از آن جا كه يك مصرف كننده مسلمان تلاش مى نمايد براى پيدا كردن مسير صحيح و معقول در زندگى، كه ضامن سعادت و خوش بختى دنيا و آخرت او باشد، از وحى الهى (قرآن كريم) و سيره معصومان(عليهم السلام)الگوبردارى نمايد و با رعايت تقواى الهى و پاى بندى به حدود شرعى به كارهايش ارزش بدهد، از اين رو، در اتخاذ الگوى صحيح مصرف، رعايت حدود و مقررّات الهى را در درجه اول اهميت قرار مى دهد. اسلام (برخلاف نظام سرمايه دارى كه در آن توليد و مصرف با هدف به حداكثر رساندن سود و مطلوبيت مادى كاملا آزاد است) براى حفظ مصالح فرد و جامعه، براى توليد و همچنين مصرف، حدود و موازينى قرار داده و در نتيجه، استفاده از برخى كالاها و خدمات به دليل مسائل ارزشى يا مفاسد و مضراتى كه در بردارند، حرام و ممنوع گرديده است.
نمونه هايى از اين كالاها و خدمات عبارتند از:
1. مشروبات الكلى، كه قرآن كريم به صراحت از آن ها نهى كرده است(36) و زيان هاى الكل بر سلامت جسم و جان و آثار سوء آن بر معده، كليه، ريه، اعصاب و شريان هاى قلب و حواس گوناگون مطلبى است كه امروزه از نظر علمى، جاى ترديد ندارد، به گونه اى كه برخى از دانشمندان ممنوعيت اكيد آن را در چهارده قرن پيش، يكى از دلايل حقانيت اسلام و قرآن قلمداد مى كنند.(37)
2. استفاده از مردار، خون (براى خوردن)، گوشت خوك و هر حيوان حلال گوشتى كه ذبح شرعى نشده باشد.(38) به طور كلى، اسلام گوشت هايى را كه مورد پسند طبع معتدل آدمى است، مباح گردانيده و از آنچه ناخوشايند طبع هاى سالم است، برخى را مكروه و برخى را حرام ساخته است.
3. استفاده از هروئين، سم و هر چيزى كه براى بدن مضر باشد(39) و استفاده از لباس هاى طلاباف و حرير خالص و زينت نمودن به طلا براى مردان و پوشيدن لباس شهرت(40) مانند پوشيدن لباس هاى مخصوص زنان براى مردان و به عكس.
4. استفاده از آلات لهو و لعب و وسايل قمار و استعمال ظروف طلا و نقره.
5. مصرف كالاهايى كه موجب تسلط سياسى و اقتصادى كفّار و بيگانگان بر مسلمانان گشته، اسارت و وابستگى جامعه اسلامى را به دنبال داشته باشد؛ زيرا مسلمانان بايد از كيان سياسى، فرهنگى و اقتصادى كشور خود به هر طريق ممكن دفاع نمايند.(41) تحريم تنباكو از سوى مرجع بزرگ مرحوم ميرزاى شيرازى، در زمان ناصرالدين شاه، در جهت تأمين هدف مذكور صورت گرفت و نقشه استعمار انگليس را در آن برهه خنثى كرد.
و. استفاده از خبائث؛ يعنى هر چيزى كه طبع سالم انسانى از آن نفرت داشته باشد. در كتاب ارزشمندجواهرالكلام، درباره معناى «خبائث» آمده است: «مقصود از «خبائث» حرام ويژه اى نيست، بلكه عنوانى كلى براى خوراكى ها و نوشيدنى هاى ممنوع است كه طبع سالم از آن ها نفرت دارد.»(42)
اعتدال در مصرف: حد مطلوب بهره مندى و استفاده از نعمت هاى الهى آن است كه همراه با رعايت اعتدال و به قدر كفاف باشد. اعتدال و ميانه روى در مصرف، كه در روايات از آن به «قصد» و «اقتصاد» تعبير شده، حد وسطى است كه اسراف و تقتير (سخت گيرى) در آن نباشد. البته اين حد نسبت به افراد مختلف و شأن و شخصيت اجتماعى آنان متفاوت است.
در روايتى از امام باقر(عليه السلام) ميانه روى در حالت بى نيازى و نيازمندى يكى از عوامل نجات انسان شمرده شده است.(43)
حضرت على(عليه السلام) نيز در اين باره مى فرمايد: «هنگامى كه خداوند متعال خير و نيكى را براى بنده اى مقدّر نمايد، اقتصاد و ميانه روى در زندگى را به او الهام مى كند.»(44)
به طور كلى، واژه «اقتصاد» در لغت عرب، مفهوم عامى است كه در تمام حركات و سكنات انسان مى تواند جريان داشته باشد و در همه مراحل زندگى، حتى در عبادت و انفاق(45)، مطلوب و پسنديده است.(46)
«قدر كفاف» آن اندازه از امكانات زندگى است كه انسان را از ديگران و سؤال از آن ها بى نياز كند.(47) اعتدال در مصرف و قناعت موجب بقاى نعمت(48) و پديدآورنده زمينه مناسبى براى رشد صفات و كمالات معنوى در انسان است.(49) بنابراين، خوددارى از اسراف و تبذير يكى از محدوديت هاى مصرف مى باشد. نقطه مقابل اسراف، تقتير و سخت گيرى در مصرف و هزينه كردن براى معيشت و زندگى انسان از نظر قرآن امرى مذموم مى باشد؛ زيرا افراط و تفريط در هيچ كارى عقلايى نبوده و از نظر دين نيز امرى ناپسند قلمداد مى گردد.
آياتى از قرآن كريم برا عتدال و ميانه روى تأكيد دارند(50) كه از اطلاق و كليّت آن ها مى توان به مصرف معتدل نيز رهنمون شد، اگرچه به طور مستقيم درباره مصرف به معناى مصطلح آن در علم اقتصاد نباشند. براى روشن شدن بيش تر بحث، درباره دو طيف مقابل و متضادى كه با خروج از حالت اعتدال در مصرف پديدار مى گردند (اسراف و تبذير و نيز تقتير و سخت گيرى در مصرف و هزينه ها) توضيح داده مى شود و ديدگاه قرآن و روايات معصومان(عليهم السلام) به طور خلاصه تبيين مى گردند:
اسراف و تبذير
اگر كسى در ميزان يا نحوه استفاده از نعمت ها و امكانات خداداد زياده روى نموده، بيش از آنچه مورد نياز و در خور شأن اوست مصرف كند، در زمره مسرفان يا مبذّران خواهد بود و عواقب چنين برخوردى با نعمت هاى الهى متوجه او خواهد گرديد. اين موضوع تنها به زندگى فردى هر كس مربوط نمى شود، بلكه در سطح كلان، هر جامعه بايد مصارف و نيازهاى خود را بر اساس يك برنامه دقيق و حساب شده مطابق ميزان درآمد و توليد ملى تنظيم كند تا بتواند استقلال اقتصادى و سياسى خود را حفظ نموده، تحكيم و تداوم بخشد.
قرآن كريم به صراحت از اسراف نهى كرده(51 )و مسرفان را اهل آتش(52) و مبذّران را برادران شيطان معرفى كرده است.(53)
«اسراف» در لغت، به معناى تجاوز از حد است و هر كارى كه از نظر كميّت يا كيفيت از اندازه خود تجاوز كند، «اسراف» است و چيزى كه در راه غير طاعت خدا مصرف گردد، هرچند كم باشد، «اسراف» مى باشد.(54)
بنابراين، استفاده از نعمت ها و امكانات افزون بر حد نياز يا به كارگيرى آن ها بدون اين كه فايده عقلايى بر آن ها مترتّب باشد و استفاده بهينه صورت گيرد، از مصاديق اسراف است. برخى تبذير را نوع خاصى از اسراف دانسته و گفته اند: تبذير اسرافى است كه با اتلاف مال همراه باشد. به عبارت ديگر، تبذير يعنى صرف مال در موردى كه سزاوار نيست، ولى اسراف يعنى صرف مال بيش از مقدارى كه سزاوار است.(55)
«اسراف» كلمه جامعى است كه هرگونه زياده روى در كميّت و كيفيت مصرف را شامل مى شود و امروزه ثابت شده كه يكى از مهم ترين دستورات بهداشتى پرهيز از اسراف و زياده روى در خوردن و آشاميدن است؛ زيرا بر اساس تحقيقات دانشمندان، بسيارى از بيمارى ها ناشى از غذاهاى اضافى هستند كه در بدن انسانى باقى مى مانند. اين مواد اضافى هم بار سنگينى بر قلب و ساير دستگاه هاى بدن و هم منبع آماده اى براى انواع عفونت ها و بيمارى ها هستند. عامل اصلى تشكيل مواد مذكور اسراف و زيادروى در تغذيه و ـ به اصطلاح پرخورى است و براى درمان بيمارى هاى ناشى از چربى خون، نارسايى هاى كبد، تنگ شدن رگ ها و بيمارى قند، جز اعتدال در تغذيه و تحرّك كافى راهى نيست.(56)
علاوه بر اين، امروزه اين موضوع روشن شده كه اسراف و تبذير عده اى موجب محروميّت و گرسنگى انسان هاى بى گناه ديگر مى گردد و اين خود نوعى عمل ضدانسانى تلقّى مى گردد.
انواع اسراف
در هر زمان، به مقتضاى اوضاع و احوال گوناگون، مصاديق جديدى براى اسراف و تبذير پديد مى آيند. از بين بردن باغ هاى سرسبز ميوه و زمين هاى زراعى براى ساختن مجتمع هاى مسكونى (در حالى كه در جاى ديگر قابل احداث باشند) يا تخريب برخى از ساختمان هاى محكم و زيباى قديمى به بهانه شيك نبودن و يا ريختن اضافه هاى غذا در زباله دان و نظاير آن از مصاديق اتلاف اموال و تبذير محسوب مى شوند و دولت اسلامى به عنوان حافظ مصالح جامعه، بايد از آن ها جلوگيرى كند؛ زيرا منابع ثروت بايد به گونه اى مصرف گردد كه بالاترين كارايى و بازدهى را در زمينه توليد براى جامعه داشته باشد.
بدترين نوع اسراف
از مهم ترين و حياتى ترين مسؤوليت هاى افراد يك كشور، كه خواهان اقتصادى مستقل، سالم و پر رونق باشند، حفاظت و مراقبت از ثروت ها و منابع ملّى است؛ مانند معادن، جنگل ها، درياها، منابع آب و ساير منابع ثروت ملى، كه تأثير مستقيمى بر حيات اقتصادى جامعه دارند و استفاده صحيح و بهينه از آن ها كشور را به سمت رفاه و غناى مادى حركت مى دهد، ولى استفاده بى رويّه و تضييع آن ها خيانتى در حق نسل حاضر و نسل هاى بعد مى باشد. براى مثال، جنگل ها و مراتع، كه از سرمايه هاى حياتى يك كشور بوده و نقش بسزايى در پالايش هوا، زيبايى طبيعت، تأمين چوب و كاغذ مورد نياز يك ملت دارند، بر اثر استفاده بى رويه دولت ها و برخى از افراد سودجو در چند دهه گذشته، صدمات زيادى ديده اند، به گونه اى كه از سال 1960 تاكنون قريب نيمى از جنگل هاى جهان از بين رفته است. در كشور ما نيز روند تخريب جنگل ها كما بيش به همين نسبت بوده است؛ زيرا وسعت جنگل هاى شمالى طى دو دهه (1350ـ 1370) تقريباً به نصف رسيده و از 3400000 هكتار به 1900000 هكتار كاهش يافته است.(57)
با توجه به مطالب گذشته، مى توان بدترين و زشت ترين نوع اسراف را زياده روى و تضييع ثروت هاى ملى و همچنين بيت المال جامعه اسلامى دانست. حفاظت از اموال عمومى و بيت المال نشانه حاكميت فرهنگى غنى و تعهد و ايمان يك ملت است و در مقابل، سهل انگارى در اين مسأله و يا استفاده شخصى از بيت المال نشانه عدم تعهد، ضعف ايمان و نبودن رشد فكرى لازم در افراد يك جامعه است. در يك جامعه اسلامى، با توجه به تأكيد و سفارش امامان معصوم(عليهم السلام) نسبت به حفظ اموال عمومى و بيت المال، مسؤوليت افراد جامعه، به ويژه كارگزاران حكومت، سنگين تر است.
حضرت على(عليه السلام) خطاب به يكى از كارگزاران در اين باره مى فرمايد: «تو در اين مالياتى كه مى گيرى، حق معينى دارى و با فقرا و مستمندان شريك هستى. حق تو را ما خواهيم داد و تو نيز حق آنان را بپرداز، و اگر چنين نكنى از كسانى خواهى بود كه در قيامت بيش ترين دشمن را دارد، و واى بر كسى كه دشمن او در پيشگاه الهى فقرا و نيازمندان و محرومان از حقوق خويش و ضرر ديدگان و درماندگان باشند.»(58)
متأسفانه برخى از مديران و كارمندان دولت در جامعه اسلامى ما به اين مسأله با تسامح نگريسته، عملا مراقبت و دقت لازم را ندارند. اسراف و تبذير در اموال عمومى و بيت المال، منحصر به زياده روى در مصرف يا بهره بردارى غيرصحيح نيست، بلكه به وجود آوردن يك محيط شيك و تشريفاتى و خريد چراغ ها و صندلى هايى با قيمت هاى گزاف و تعويض آرايه هاى اتاق از مصاديق بارز اسراف و تبذير در بيت المال مى باشند.(59)
تقتير يا سخت گيرى
نقطه مقابل اسراف، محدود كردن بيش از حدّ مصرف يا سخت گيرى در هزينه زندگى و مخارج است كه از نظر قرآن و روايات معصومان(عليهم السلام)مورد نكوهش است؛ زيرا اسراف افراط، ولى سخت گيرى تفريط در بهره بردارى از نعمت ها و امكانات محسوب گشته، هر دو انحراف از روش منطقى و معقول (اعتدال در مصرف و هزينه ها) مى باشد. سخت گيرى گاهى نسبت به خود افراد خانواده اِعمال مى گردد كه مى توان آن را ناشى از بخل شديد و حرص و طمع زياد بر جمع مال و ثروت دانست و نشانه كوته نظرى و پستى يك فرد است كه استفاده از نعمت ها و امكانات الهى را نسبت به خود و يا خانواده اش دريغ داشته باشد و يا بر آن ها سخت گيرى كند.
سخن ارزشمند هشتمين پيشواى معصوم، حضرت رضا(عليه السلام)، ناظر به اين قسم از سخت گيرى و اِعمال محدوديت است؛ آن جا كه مى فرمايد: «شايسته است كه مرد در زندگى خود توسعه و گشايش ايجاد كند (در مقابل سخت گيرى) تا آرزوى مرگ او را نكنند.»(60)
نوع دوم از سخت گيرى و اعمال محدوديت آن است كه فرد با داشتن امكانات و نعمت هاى فراوان، فقط به فكر خود و افراد خانواده اش باشد و زمينه استفاده از نعمت ها و برخوردارى از مصارف ضرورى و حياتى را براى فقرا و محرومان جامعه فراهم نكند و روشن است كسى كه در هزينه هاى زندگى خود سخت گيرى كند، نسبت به افراد بى بضاعت و محروم در جامعه نيز بى اعتنا خواهد بود.
سپاس گزارى
از ويژگى هاى انسان، سپاس گزارى در مقابل احسان به نيكى و محبت ديگران است، به گونه اى كه فطرت سالم يك انسان عاقل اقتضا دارد كه حتى در مقابل لطف و محبت زبانى ديگران نيز خاضع گشته و در مقابل، سپاس گزارى كند و اگر در توان داشته باشد، بهتر و برتر از طرف مقابل آن را جبران كند.
با اين مقدّمه، اگر انسان توجه كند كه هر چه را از انواع نعمت هاى مادى و معنوى بهره مند است، خداوند قادر و حكيم و توانا به او عنايت كرده و لطف و رأفت او بر همه انسان ها، حتى افراد بى ايمان و پست و شرور در اين جهان، نيز جارى است، در مقابل، او تا چه حد بايد شاكر و سپاسگزار باشد. روشن است كه شكر و سپاس به درگاه الهى، كه بى نياز از همه مخلوقات بوده و سرچشمه همه كمالات و فيوضات است، با تشكر از ديگران تفاوت دارد؛ زيرا ما نمى توانيم الطاف الهى را با جبران محبت همانند تشكر زبانى و عملى كه در مقابل اشخاص داريم جبران كنيم، بلكه بهترين راه آن است كه طريق شكرگزارى را از وحى و سخنان اولياى الهى و امامان معصوم(عليهم السلام) بياموزيم.
امام صادق(عليه السلام) در روايتى مى فرمايد: «شكر نعمت، خوددارى از گناهان و معاصى است و شكر كامل (يا تكميل شكر) به اين است كه فرد "الحمدلله رب العالمين " بگويد.»(61)
پس لازمه شكر الهى استفاده نكردن از نعمت ها در راه نافرمانى حق تعالى است. در نتيجه، از مصرف بى مورد (اسراف و تبذير) مى توان به عنوان كفران ناسپاسى نعمت ياد كرد. روشن است كه قسمت اول روايت بيانگر مرتبه شكر عملى (استفاده صحيح از نعمت هاى الهى) است و ما با انجام عباداتى كه در اسلام به عنوان تكاليف واجب بر هر مسلمانى فرض گرديده، موظّف به انجام مرتبه اى ديگر از شكر (شكر زبانى) نيز هستيم كه در ذيل روايت مزبور اين مرتبه از شكر نيز بيان گرديد.
برخى از آيات قرآن كريم مقتضاى ايمان به خدا و بندگى او را شكر به درگاه الهى مى دانند.(62) برخى ديگر با بيان هاى گوناگون به شكر و سپاس گزارى در مقابل آفريننده نعمت ها توصيه و تشويق مى نمايند.(63)
مرحوم علامه طباطبائى درباره حقيقت شكر و انواع آن مى نويسد: حقيقت شكر اظهار نعمت است، و اظهار نعمت به اين است كه انسان نعمت را در جايى كه آفريننده و عطاكننده نعمت اراده فرموده (رضايت دارد) به كار گيرد و مرتبه ديگرى از شكر اين است كه به زبان از دهنده نعمت ياد كند كه در اصطلاح، آن را «ثنا» مى نامند و به اين است كه انسان همواره در دل به يادِ دهنده نعمت باشد و به هنگام استفاده از نعمت، با ياد او از مواضعى كه منعم تعيين كرده است، تجاوز نكند.(64)
بنابراين، مى توان گفت: استفاده معقول و بهينه از نعمت هاى الهى و مصرف آن ها با رعايت اعتدال و دورى از اسراف و تبذير و رعايت حدودى كه خداوند متعال تعيين نموده، همه از لوازم شكر به درگاه خداوند متعال هستند. از اين رو، برخى از آيات پس از برشمردن برخى نعمت ها مى فرمايند: «افلا يشكرون» و يا انسان را به دليل ناسپاسى كردن و كفران نعمت هاى الهى و تجاوز از حدود و مقررات، مورد سرزنش قرار داده، عواقب آن را متذكر مى گردند.(65)
از مجموع آياتى كه انسان را به شكر و سپاس گزارى به درگاه الهى تشويق و توصيه مى نمايند، مى توان استفاده كرد كه مصرف كل جامعه اسلامى بايد جهت خاص خود را پيدا كند؛ به اين معنا كه هدف صرفاً رفع نيازهاى مادى نباشد، بلكه در جهت رسيدن به اين هدف، حدود الهى نيز رعايت گردند، به گونه اى كه افراد جامعه با استفاده بجا و صحيح از نعمت هاى الهى، در عمل، به درگاه خداوند متعال شاكر بوده و بر شكر و سپاس زبانى، كه خود بخشى از عبادت و بندگى حق تعالى است، قدرت و توفيق يابند. البته اين كه انسان توجه به منعم حقيقى (خداوند متعال) داشته باشد و بداند نعمت از اوست مرتبه اى از شكر مى باشد كه در برخى از روايات معصومان(عليهم السلام)نيز بيان گرديده،(66) ولى بحث حاضر ناظر به مرتبه شكر عملى است.
ديگرگرايى و رعايت ارزش ها
يكى ديگر از ويژگى هاى الگوى مطلوب براى مصرف از نظر اسلام، اين است كه مصرف كننده مسلمان تنها به فكر تأمين نيازهاى خود و خانواده اش نباشد، بلكه همراه با تعقيب هدف مذكور، تا حد توان در فكر محرومان و افراد بى بضاعت جامعه نيز باشد؛ زيرا در غير اين صورت، فرد مذكور روحيه خودخواهى و كبر و غرور پيدا مى كند و از سوى ديگر، حرص و بخل به او اجازه نمى دهند مازاد نياز خود را در راه رفع احتياجات ضرورى و حياتى ديگر افراد جامعه به كار گيرد و با اين كار، روحيه ايثار و فداكارى و ديگر كمالات انسانى را در خود پرورش دهد و خود را از دايره تنگ ماديات برهاند و به سوى عالم معنا و قرب و نزديكى به حق تعالى حركت كند.
اهميت و تشويق به انفاق
قرآن كريم با بيان هاى گوناگون اهميت انفاق براى رفع محروميت از افراد جامعه را متذكر گرديده و مردم را بدان تشويق و ترغيب نموده است؛ گاهى در وصف ابرار و خوبان، «انفاق» را به عنوان يكى از شاخص هاى ايمان، تقوا، احسان، صداقت و فروتنى دانسته و آن را از اوصاف متقين، محسنين، صادقين و ابرار شمرده است.67 برخى ديگر از آيات، انفاق را در كنار نماز و قرين آن ذكر كرده اند كه حاكى از اهميت زياد آن مى باشد.68 آيات ديگرى از قرآن نيز از انفاق به عنوان قرض به خداوند متعال و يا قرض نيكو (قرض الحسنه) به خداوند ياد كرده69 و بعضى خداى متعال را گيرنده صدقات معرفى نموده اند.(70) از همه مهم تر، بعضى آيات، انفاق را وسيله تقرّب و يا وصف ولى خدا، اميرالمؤمنين(عليه السلام)، برشمرده اند(71) كه همه گواه بر اهميت اين عمل و تشويق و ترغيب بر انجام آن مى باشد.(72) همراه با بيانات مذكور، در بسيارى از آيات، اجر و پاداش بزرگ انفاق كننده در آخرت و نزد خداوند متعال مورد تأكيد قرار گرفته است.(73)
روشن است كه براساس آيات مذكور، اهميت و اجر و پاداش مزبور در صورتى است كه انفاق، صدقه و كمك به محرومان براى ريا و خودنمايى در مقابل ديگران و يا همراه با منّت گذارى بر گيرنده آن نباشد. از اين رو، در آيات قرآن و سيره معصومان(عليهم السلام) در اين قسمت، نكات ظريف و دقيق اخلاقى مورد تأكيد و عنايت قرار گرفته اند و هدف اين بوده كه شأن و آبرو و شخصيت گيرنده نه تنها در مقابل ديگر افراد جامعه حفظ گردد، بلكه گيرنده كمك و صدقه، از دهنده آن خجل و شرمسار نگردد و حتى برخى از امامان معصوم(عليهم السلام) تلاش مى كردند در حالِ دادن صدقه و كمك مالى نگاه گيرنده به روى مبارك آن ها نيفتد. از اين رو، غالباً صدقات و كمك هاى خود را نيمه هاى شب به صورت ناشناس شخصاً به در خانه فقرا و محرومان مى بردند.
ايثار و گذشت
پيشوايان معصوم نه تنها مازاد بر نياز خود را همواره در راه خدا به فقرا و نيازمندان مى دادند، بلكه آن ها به عنوان برترين انسان ها و الگوهاى برتر براى همه افراد بشر در طول تاريخ، حتى در زمان نياز خود و خانواده شان نيز فضل و بخشش و كمك به فقرا، محرومان و مستمندان را در عمل به همگان نشان دادند و آياتى از قرآن كريم، كه شأن نزول آن ها درباره اميرالمؤمنين و همسر گرامى اش و امام حسن و امام حسين(عليهم السلام)مى باشد،(74) به همه پيروانشان و افرادى كه خواهان گام نهادن در طريق خودسازى و رسيدن به كمالات والاى انسانى اند درس ايثار و گذشت در راه خداى متعال مى دهد.
حاصل آن كه يك مسلمان با ايمان، ضمن بهره بردارى و استفاده شخصى از نعمت ها و امكانات، نه تنها با در نظر گرفتن تكاليف دينى، با انگيزه الهى، حقوق واجب مالى از قبيل «خمس» و «زكات» را ادا مى كند، بلكه همواره درصدد است در حد توان، با انفاق ها و كمك هاى خود به فقرا و محرمان جامعه، فقر و محروميت را در سطح جامعه كاهش دهد و تلاش مى كند خود را به مرتبه اى از كمالات انسانى برساند كه گذشت و ايثار نسبت به فقرا و نيازمندان جامعه نيز براى او آسان و لذت بخش گردد و با اتخاذ ويژگى مذكور در الگوى مصرف خود، دست يابى به رضايت و خشنودى خداوند متعال و رسيدن به مقام قرب الهى براى او از هر چيزى ارزشمندتر و لذت بخش تر باشد.
پى نوشت ها
36ـ مائده: 90.
37ـ سيدجمال الدين موسوى، پيشين، ص 513.
38ـ با استناد به آيه 3، سوره مائده.
39ـ سيد روح الله موسوى الخمينى،تحريرالوسيله، ج 2، ص 163.
40ـ همان، ج 1، ص 145.
41ـ همان، ص 485.
42ـ محمدحسن نجفى، جواهرالكلام، قم، دارالكتب الاسلاميه، 1362، ج 36، ص 239.
43ـ محمدبن على ابن بابويه، صدوق،خصال، قم، منشورات جماعة المدرسين، 1362، ص 84.
44ـ «اذا اراد الله بعبد خيراً الهمه الاقتصاد». عبدالواحد آمدى،غررالحكم و دررالكلم، قم، مركز البحوث الاسلامية، 1395، قم، ص 175.
45ـ «والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما» (فرقان: 67)
46ـ محمدرضا مهدوى كنى،اصول و مبانى اقتصاد اسلامى در قرآن، تهران، دفتر نشر دانشگاه امام صادق(عليه السلام)، 1379، ص 13.
47ـ فخرالدين طريحى، پيشين، ج 5، ص 113.
48ـ امام كاظم(عليه السلام): «من اقتصد و قنع بقيت عليه النعمة و مَنْ بذّر و اسرف زالت عنه النعمة» (محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 78، ص 327)
49ـ حضرت على(عليه السلام): «اعون ىء على اصلاح النفس القناعة» و محمد محمدى رى شهرى،ميزان الحكمه، قم، مكتبة الاعلام الاسلامى، 1362، ج 10، شماره 20205.)
50ـ آيات: اسراء: 29 / فرقان: 67 / لقمان: 19 / بقره: 143 / مائده: 89.
51ـ «وكلوا و شربوا ولا تسرفوا انّه لا يحبّ المسرفين» (اعراف: 31) همچنين در آيه 141 سوره انعام از اسراف نهى شده است.
52ـ «و ان المسرفين هم اصحاب النار» (مؤمن: 43)
53ـ «ولا تبذّر تبذيرا انّ المبذرين كانوا اخوان الشياطين» (اسراء: 27.)
54ـ محمد راغب اصفهانى، پيشين، ص 230.
55ـ فخرالدين طوسى، پيشين، ج 3، ص 217.
56ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، پيشين، ج 6، ص 152.
57ـ سيدمهدى موسوى،پژوهشى در اسراف يا آفت سرمايه ها، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1371، ص 145.
58نهج البلاغه، ترجمه و شرح علينقى فيض الاسلام، نامه 26، ص 884.
59ـ سيدمهدى موسوى، پيشين، ص 187.
60ـ «ينبغى للرّجل ان يوسع على عياله لئلا يتمنوا موته» محمدبن الحسن حرّ عاملى،وسائل الشيعه، چاپ هشتم، تهران، مكتبة الاسلامية، 9401، ج 15، ص 249، حديث 6.
61ـ امام صادق(عليه السلام): «شكر النعمة اجتناب المحارم و تمام الشكر قول الرجل الحمدلله رب العالمين.» (محمدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 2، ص 78)
62ـ مانند آيات 172 بقره و 114 نحل.
63ـ آيات: نحل: 14 / فاطر: 12 / حج: 36 / ابراهيم: 37 / انفال: 26 / عنكبوت: 17 / ابراهيم: 7 / لقمان: 12 / سبأ: 15.
64ـ محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 4، ص 38.
65ـ آيات: يس: 33ـ35 / اعراف: 10 / واقعه: 68ـ70 / سبأ: 17 / ابراهيم: 7 / نحل: 112 / يس: 72ـ73.
66ـ مانند روايتى از امام صادق(عليه السلام) در اصول كافى، ج 2، ص 79، روايت 15.
67ـ آيات: انفال: 2ـ4 / سجده: 15ـ16 / حجرات 15 / توبه: 88 / قصص: 52ـ55 / نساء:39 / شورى: 38 / بقره: 2و3 / آل عمران: 133و134 / ليل: 17و18 / بقره: 177 / ذاريات: 15و19 / آل عمران: 15،17و34.
68ـ بقره: 3و 110 / انفال: 3 / رعد: 22 / فاطر: 29 / شورى: 38 / مزمّل: 20.
69ـ بقره: 245 / حديد: 11 / تغابن: 17 / حديد: 18 / مزمّل: 20 / مائده: 12.
70ـ توبه: 104 / توبه: 99.
71ـ مائده: 55.
72ـ گروهى از نويسندگان، پيشين، بحث «اهميت و تشويق انفاق.»
73ـ مانند آيات 261 و 262 سوره بقره.
74ـ آيات 9 و 8 سوره انسان.
منبع: farsnews.com