بفرماييد فردا زودتر فردا شود، امروز!


 

بفرماييد فروردين شود اسفندهاي ما

نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهاي ما

 بفرماييد هرچيزي همان باشد که مي‌خواهد

همان، يعني نه مانند من و مانندهاي ما

 بفرماييد تا اين بي‌چراتر کار عالم؛ عشق

رها باشد از اين چون و چرا و چندهاي ما

 سرِ مويي اگر با عاشقي داري سرِ ياري

بيفشان زلف و مشکن حلقه‌ي پيوندهاي ما

به بالايت قسم، سرو و صنوبر با تو مي‌بالند

بيا تا راست باشد عاقبت سوگندهاي ما

 شب و روز از تو مي‌گوييم و مي‌گويند، کاري کن

که «مي‌بينم» بگيرد جاي «مي‌گويند»هاي ما

 نمي‌دانم کجايي يا که‌اي، آنقدر مي‌دانم

که مي‌آيي که بگشايي گره از بندهاي ما

 بفرماييد فردا زودتر فردا شود، امروز

همين حالا بيايد وعده‌ي آينده هاي ما

قيصر امين‌پور


 



[ جمعه 21 اسفند 1388  ] [ 11:40 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]