بي تو... غروب جمعهها دلگير است.

بي تو... غروب جمعهها دلگير است.
همه لبخندها بوي تو را ميدهند
همه نگاهها غريبند وهيچ چيز همسفر خوبي براي روزهاي بيتو بودن نيست
مي خواهم از غربتم برايت بگويم بگذار آهسته بگويم :
بگذار آهسته بگويم تا تنگ بلور ماهي نلرزد.
بگذار آهسته بگويم تا مهربانترين بنفشهها نشنوند.
بگذار آهسته بگويم تا لانه ي گلي پرستوها خراب نشوند .
بگذار آهسته بگويم تا عطر سيب سرخ در جهنم تنهايي كلبه فراموش نشوند .
دلم گرفته
تو دير ميآيي وهمه دنيا برايم غريبهاند.
آخر انتظار كي به پايان مي رسد.
ادامه مطلب....
آخر انتظار كي به پايان مي رسد.
بوي غربت ويرانم مي كند. آفتاب هم تنهايم گذاشته است.
فقط تو هستي كه نگاه غرق خواهشم را درمييابي و آن را با ستارگان پيوند زده و باغچهاي از گلهاي نقرهاي ميسازي.
اما حال امواج نگاهم جادهي آسمان را مي پيمايد. وقتي به ماه مينگرم چهرهاش را معصومانهترين و لطيفترين چهرهها مييابم. مهتاب هم مرا نميفهمد
بگذار در درياي عشقت باز در گوشههاي بمانم و در خلوت خويش با حس انتظارت زندگي كنم .
بي تو.... زندگي لمس و احساس بلور گل سرخ نيست.
بي تو... چشمان نرگس گريان است.
بي تو... شب بوها با هم بودن را نميفهمند.
بي تو... ابرها فقط بغضند و باران فقط درياي غم.
بيتو... گلها نميشكفند.
بي تو... غروب جمعهها دلگير است.
بيتو... تنها كسم بي كسي است بي كسي ... !
و تو اي زيبا ترين رنگين كمان خوابهاي روياييام بيا كه ديگر انتظار بس است.
الهم عجل لوليك الفرج