صاحب خانه...

آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد

          در میان خانه گم کردیم، صاحبخانه را

آری، خانه، دنیا و صاحبخانه مولاست، و ما نابیناهایی هستیم که دیدگانمان فقط رنگهای محدود دنیایی را می بیند. ما آن نابیناهایی هستیم که گناهانمان حایل بین ما و امام زمانمان شده و قدرت دیدن نور و درک حضور صاحبخانه را نداریم.


و چقدر قبیح است که وارد خانه ای شوی، بدون اینکه دنبال صاحبخانه بگردی سعی کنی که از نعمتهای داخل خانه استفاده کنی. اینقدر مشغول شوی که صاحبخانه را نبینی و نادیده بگیری.


می خواهم حالت صاحبخانه را تصور کنم. شاید صاحبخانه گوشه ای می ایستد، به رفتارت نگاه می کند، اما تو اصلا متوجه او نیستی؛ می خوری، می آشامی و حتی گناه می کنی. و او آرام نگاه می کند و برایت سر تکان می دهد.

 

در ادامه مطلب می خوانید.....

یا اینکه بر سجادۀ سبزش نشسته و تو در مقابل دیدگان اویی و او دستش را بالا می برد و برای هدایتت دعا می کند.

شاید هم اینگونه نباشد: چون در خانۀ کریم باز است، تو به إذن خدا وارد خانه می شوی و صاحبخانه را صدا می زنی و به دنبالش می گردی، حتی اگر او را نبینی، سعی می کنی که ادب را رعایت کنی.

ولی در هر حال صاحبخانه از گوشه ای که تو او را نمی بینی تو را نظاره می کند.

چرا که طبق فرمودۀ امام صادق(ع):
«دنیا برای مهدی(عج) مانند کف دست اوست و آیا ممکن است که مویی در کف دست کسی باشد و او آن را نبیند.»

 





[ دوشنبه 13 اردیبهشت 1395  ] [ 10:04 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]