ظهور نمی‌کنید مولای من؟

ظهور را معنا کرده‌اند آمدنتان، اما ذهن کوچک من مدت‌هاست ظهور را درک حضورتان معنا می‌کند، ظهور نمی‌کنید مولای من؟ مهدی جان سکوت کرده‌ای و می‌نگری بزدلی مان در خواندت را؟ سکوت کرده‌ای و می‌شنوی خنده‌ای گاه مستانه از گناهمان را؟ سکوت کرده‌ای و لبخند می‌زنی به نگاه‌های پر از شکمان در زمان خواندن فرجت؟؛ حق داری آقای من حق داری مولایم ولی ای کاش یک‌بار به بزرگی نام و بلندی هدف والایت مهر سکوتتان را می‌گشودید و می‌گفتید رنج‌های این همه‌ساله‌ات را مولایم، شاید مرهم نبودم ولی لااقل ابله و جاهل از شما و هدفتان هم نمی‌ماندم. ..

در ادامه مطلب می خوانید.......

مولایم فراغ را دوری تصویر کرده‌اند ؛ پس درد من چیست؟ از هر چه هست به تو نزدیک‌ترم ولی برایت فراغ می‌گیرم؟ نکند این فراغ دوری از هدف شما برایم معنا شده باشد؟؛ گاهی می گریم برایش درحالی‌که وقتی شما نزدیکید هدف شمایید پس این همه بی‌قراری برای خودم است ، نه آقاجان؟ برای خواسته‌های این من بی منیت است نه مولا جان؟





[ شنبه 18 اردیبهشت 1395  ] [ 9:36 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]