نامه يك منتظر(پرده سوم)
پرده سوم:میان عاشق ومعشوق هیچ حایل نیست..
" جز برخی رفتار ناشایسته ی آنان که ناخوشایند ماست وآن عملکرد را زیبنده ی اینان نمی دانیم عامل دیگری مارا از آنان دور نمی دارد . "
چقدر گله داری ای صبور من.از پس این قرن های طولانی.وکجاست عاشقی که مگر بر این زخم های عمیق دلت لحظه مرهم گزارد؟
چطور خودم را ببخشم؟ که اگر زخمی بر دلت وارد نکرده باشم،دست کم بر آن نمک پاشیده ام.
یک عمر نان ونمک عشق بر دهانم نهادی و دست آخر ..
(مگر می شود بدانی خود به غبار گناهانت حجاب چهره ی دلدار شده ای و دستت به دلهره نیافتد و چشمت سر به زیر نیافکند؟وقتی سخن از رفتاری می شود که زیبنده مسلمانی تو نیست ، یعنی باید همه تن چشم شوی که مباد زانوانت به وقت ایستادن به لرزه در آید و قدم هایت بر لبه ی پرتگاه گناه و لغزش سست شود که تو داعیه دار یاری منجی بشر هستی .
در ادامه مطلب می خوانید....
اکنون تو هستی و عهد و پیمانی که بر دوش تو نهاده شده است . می دانی که تمام آلام بشر از منظر یگانه ی آفرینش دور نمی ماند و می دانی که زخم های روح انسانیت از سر سپردن در گمراهی ، منشا می گیرد و از خاطر راندن پیمانی که در ذات آدمی نهاده شده است.)
چون طبیبی مهربان ،ریشه درد ها ورنج هایم را بر من بازگو می کنی..وبه یادم می آوری که همیشه مراقبم بوده ای..
" چیزی از رخدادهای زندگی شما بر ما پوشیده نمی ماند و شرایط غمبار ودردناکی که شما بدان گرفتار آمده اید آنگونه که هست برای ما شناخته شده است . از آن زمانی که بسیاری از شما به راه و رسم ناپسندی که پیشینیان شایسته کردارتان از آن دوری می گزیدند روی آورده و پیمان فطرت را به گونه ای پشت سر انداختید که گویی هرگز بدان آگاه نیستید و آن گاه به کیفر گناهان به این شرایط غمبار گرفتار گشتید ."