مهدودیت و سنت های الهی در قرآن

 چکیده :

نگارنده در این گفتار، سنّت‏های الهی استخلاف، امتحان و تمحیص، استدراج و املا را براساس قرآن و حدیث و بیانات مفسّران، مطرح کرده و پیوند آن‏ها را با اصل مهدویّت، غیبت و ظهور و انتظار امام مهدی علیه‏ السلام نشان داده است.
کلمات کلیدی :
امام مهدی علیه‏السلام ، آیات مهدویت/ مهدویت، اصالت قرآنی/ قرآن، سنّت‏های الاهی / سنّت استخلاف/ سنّت امتحان و تمحیص / سنّت استدراج و املا.

در ادامه مطلب می خوانید.........
 



 

 مقدّمه

یکی از مسایل و اموری که همه‏ی مسلمانان به پیروی از کلام خدا و حدیث پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بر آن اتّفاق دارند، این است که «پیش از برپایی قیامت، یکی از فرزندان رسول خاتم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم قیام می‏کند و بر تمام زمین فرمانروا می‏گردد. او زمین را که از ظلم و جور پرگشته، آکنده از عدل و داد خواهد کرد.»
از اعتقاد به این موعود آینده‏ساز، در فرهنگ اسلامی با نام «مهدویت» یاد می‏شود.

انتظار ظهور مهدی موعود، از حساس‏ترین فرازهای عقیدتی اسلام و از ضروریات دین به شمار آمده و ائمّه علیهم‏السلام همواره مردم را به این چشم به راهی می‏خواندند. در روایات، از انتظار فرج به عنوان برترین عبادت یادشده است.
رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرموده‏اند:
«افضل العبادة انتظار الفرج.»1
«برترین عبادت، انتظار فرج است.»
تنها کسانی از این نعمت بزرگ برخوردار می‏گردند که فهم کامل و معرفت عمیقی نسبت به امام علیه‏السلام و غیبت ایشان داشته باشند و مانند دیگران، ظاهربین و سطحی‏نگر نباشند، که در این صورت بهتر از اهل هر زمانی خواهند بود؛ چنان‏که امام زین‏العابدین علیه‏السلام می‏فرمایند:
«یا أباخالد، إنّ اهل زمان غیبة القائلین بإمامته و المنتظرین لظهوره أفضل من أهل کلّ زمان»2
«ای اباخالد، مردم زمان غیبت آن امام‏ـ حضرت مهدی عجل‏اللّه‏فرجه‏ـ که معتقد به امامت و منتظر ظهور او هستند، از مردم هر زمانی برترند.»
در احادیث متعددی از معصومین علیهم‏السلام انتظار ظهور واجب به شمار آمده است. به عنوان نمونه از حضرت جوادالأئمّه علیه‏السلام نقل شده است که فرمودند:
«إنَّ القائم منّا هو المهدی الَّذی یجب ان ینتظر فی غیبته.»3
«همانا قیام‏کننده از ماـ اهل البیت علیهم‏السلام ـ مهدی علیه‏السلام است که انتظار او در زمان غیبتش واجب است.»
تعبیر وجوب، در فرمایش حضرت جواد علیه‏السلام نشان‏دهنده‏ی ضرورت حال انتظار در زمان پنهانی امام علیه‏السلام می‏باشد و هم‏چنین تکلیف و وظیفه‏ای را می‏نمایاند که برای تربیت افراد با اخلاص و آزمایش‏شده‏ی دوران فتنه و انحراف ضرورت دارد. در سایه‏ی همین اعتقاد است که انسان می‏تواند در مقابل ناملایمات و آشفتگی‏ها و هرج و مرج آن روزگار، پایداری و صبر پیشه کند از مسیر حق و حقیقت منحرف نشود، از این امتحان سخت الاهی موفّق بیرون آید و شایستگی و
آمادگی پذیرش رهبری جهان در آن روز موعود را بیابد.
باید دانست که برپایی ظهور و تقدیر زمان قیام مهدی علیه‏السلام ، وابسته به اراده‏ی خداوند متعال است؛ چنان‏که حضرت مهدی علیه‏السلام خود فرموده‏اند:
«فَلا ظهور إلاّ بإذن اللّه‏»4
«ظهور فقط به اجازه‏ی پروردگار می‏باشد.»
امّا زمینه‏ساز ظهور، آمادگی و خواست مردم می‏باشد، که هدف آزمایش‏های دقیق الاهی هم دست‏یابی به همین آمادگی است.
لذا شیعه در عصر غیبت، باید با قرار دادن خود در مسیر اهل بیت و کسب معرفت لازم در ایجاد این آمادگی، نهایت تلاش خود را نشان دهد. ظهور امام عصر علیه‏السلام ، سنّت الهی است که اصالت آن ریشه در قرآن دارد. برای بررسی این سنّت، به چند نکته‏ی قرآنی با تبیین معصومان علیهم‏السلام و توضیح مفسّران، توجّه می‏کنیم.
 
1ـ استخلاف در نگاه قرآن

خداوند در قرآن مجید در آیات کریمه‏ی متعددی، اشاره به غلبه‏ی نهایی حق بر باطل در پهنه‏ی زمین دارد. در این آیات به این مضامین اشاره شده که:
«در نهایت، خداوند متعال زمین راـ که در اصل، از آنِ او و برای دوستان اوست‏ـ به دست مؤمنان و بندگان صالحش خواهد سپرد و بهترین‏ها را که در روزگاران گذشته، در اثر ظلم ظالمان، ضعیف شده بودند، وارث زمین گردانیده، به حکومت و پیشوایی می‏رساند.»
اینک به آیاتی اشاره می‏شود که حاوی همین مطالب است.
 
1ـ1. آیه‏ی اوّل

خدای متعال در سوره‏ی مبارکه‏ی انبیاء آیه‏ی 105 می‏فرماید:
«وَ لَقَد کَتبنا فِی الزّبور مِن بَعدِ الذِّکر انّ الأرض یَرِثُها عِبادی الصّالِحون»
«و به تحقیق در زبورـ داوودـ پس از ذکرـ تورات‏ـ نوشتیم که زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.»
موضوع حکومت افراد نیکوکار در روی زمین، تحقّق‏بخش وعده‏ای است که خداوند متعال در کتب آسمانی به صالحان و متّقیان داده است. این معنی نشان می‏دهد که حکم مزبور یک حکم همیشگی، و لازمه‏ی سازمان اجتماع بشری است و بدون تحقّق آن جامعه‏ی انسانی دارای کمال نخواهد بود.
روایات و احادیث عامّه و خاصّه نیز این موضوع را کاملاً تأیید می‏کند و عصر تکامل همه‏جانبه و دوران طلایی و درخشان موعود را عصر ظهور و حکومت مقتدر و دادگستر حضرت ولی‏عصر عجّل‏اللّه‏فرجه می‏داند، وارثان نهایی زمین را یاران و پیروان آن حضرت معرّفی می‏کند.
در بعضی روایات، صریحا این آیه به قیام حضرت مهدی علیه‏السلام و یاران او تفسیر شده است. امام باقر علیه‏السلام در تفسیر آیه‏ی مزبور فرموده‏اند:
«هُم أصحاب المهدی مِن آخرالزّمان»5
«اینان‏ـ بندگان صالح‏ـ اصحاب مهدی علیه‏السلام در آخرالزّمان می‏باشند.»
قریب به همین مضمون در کتب حدیث عامّه از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده است که فرموده‏اند: «هُم القائم و أصحابُهُ.»6
مؤیّد دیگر، حدیث مشهوری است که شیعه و سنّی از پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم روایت کرده‏اند:
«لَوْ لَم یَبق مِن الدُّنیا إلاّ یَوم لطوّل اللّه‏ُ ذلِکَ الیوم حتّی یأتی رجل مِن عترتی اسمهُ اسمی یَملاءُ الأرضِ قِسطا وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظلما وَ جَورا»7
«اگر از عمر دنیا یک روز بیشتر نمانده باشد، خدای بزرگ آن را چنان طولانی کند تا مردی از دودمان مرا که همنام من است برانگیزاند و زمین را از عدالت و داد پُر سازد، همان‏گونه که از ستم و بیداد آکنده باشد.»
در واقع، چنین اعتقادی نظر اسلام به آینده‏ی بشر را نشان می‏دهد. انسان، همواره نسبت به آینده‏ی خویش نگران بوده و از این‏که به سرنوشت تلخ و ناگواری دچار گردد، اندیشناک زیسته است. مکاتب مختلف، به ناچار در این زمینه به پاسخ‏گویی پرداخته‏اند. دسته‏ای فرجام کار انسان را تاریک و مرگبار دیده و با بدبینی و نومیدی از آن یاد کرده‏اند؛ گروهی دیگر با خوش‏بینی به آینده‏ی بشر نگریسته، نوید پیروزی و نیک‏بختی داده‏اند، که اسلام از این دسته است.
در حدیث دیگر فرموده‏اند:
«هذِهِ الاْءُمَّة مرحومة فمنها نبیّها و منها مهدیّها. بنا فتح هذا الاْءمر و بنا یختم و لنا ملک مؤجل و لیس بعد ملک لامنا اهل العاقبة للمتّقین.»8
«این امّت، امّت مرحومه است که پیامبرش از خود او، و مهدیش نیز از خود اوست، این امر به وسیله‏ی ما آغاز شده و به وسیله‏ی ما پایان می‏پذیرد. برای ما دولتی هست که در آینده‏ی مقدّر است و پس از دولت ما، دیگر دولتی نخواهد بود؛ زیرا ما اهل عاقبت هستیم و عاقبت از آن پرهیزکاران خواهد بود.»

 
1ـ2. آیه‏ی دوم

پروردگار عزَّوَجَلَّ در سوره‏ی اعراف آیه‏ی 128 می‏فرماید:
«إنَّ الاْءرض لِلّهِ یُورِثُها مَن یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ العاقِبَة لِلمتَّقین»
«همانا زمین از آن خداست و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد ارث می‏دهد و سرانجام از آن پرهیزکاران خواهد بود.»
امام باقر علیه‏السلام ذیل آیه می‏فرماید:
«أنا و أهل بیتی الَّذینَ أورثنا اللّه‏ الارض وَ نحن المتّقون، وَ الاْءرض کلّها لنا... حتّی یظهر القائم من أهل بیتی بالسّیف، فیحوزها....»9
«من و خاندانم کسانی هستیم که خدا زمین را به ما واگذار کرده و ما پرهیزکاران هستیم، و همه‏ی زمین از آن ماست... تا زمانی که قائم از خاندان ما با شمشیر قیام کند، و زمین را تصرّف کند.»

 
1ـ 3. آیه‏ی سوم

سوره‏ی مبارکه قصص آیه 5، دلالت دارد بر این‏که اراده‏ی الاهی به این تعلّق گرفته که مستضعفان، پیشوایان و وارثان زمین شوند:
«و نرید أن نَمُنَّ عَلی الَّذین استضعفوا فی الاْءرض و نجعلهم ائمّة و نجعلهم الوارثین.»
«و اراده‏ی ما چنین است که بر آنان که در زمین به استضعاف کشیده شدند، منّت گذاریم و ایشان را امامان و وارثان زمین گردانیم.»
این آیه در قرآن ضمن داستان بنی‏اسرائیل آمده است، ولی چنان‏چه حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام در تفسیر آیة شریفه فرموده‏اند، اشاره به اهل بیت علیهم‏السلام و پیروان ایشان دارد:
«هم آل محمّد علیهم‏السلام یبعث اللّه‏ مهدیّهم بعد جهدهم فیعزّهم و یذلّ عدوّهم.»10
«مستضعفین در آیه، آل محمّد علیهم‏السلام هستند که خداوند مهدی ایشان را پس از ـ گذشت دوران‏ـ سختی و مشتقّت آن‏ها مبعوث می‏فرماید، سپس او آن‏ها را عزّت داده و دشمن آن‏ها را ذلیل و خوار می‏شمارد.»
در کتب عامّه نیز از حضرت علی علیه‏السلام نقل شده که فرمودند: «این آیه درباره‏ی ما نازل شده.»11

 
1ـ 4. آیه‏ی چهارم

خداوند کریم در سوره‏ی مبارکه‏ی نور آیه‏ی 55 تصریح می‏فرماید که استخلاف مؤمنان نیکوکردار در امّت اسلام نیز به طور حتم صورت می‏پذیرد:
«وَعد اللّه‏ الَّذینَ آمنوا مِنکم و عَملوا الصّالحات لیَستخلفنَّهم فِی الاْءرض کما استخلَفَ الَّذین مِن قبلهم و لَیُمکننَّ لهم دینهم الَّذی ارتضی لهم وَ لَیبدِّلنَّهُم مِن بَعد خوفهم امنا یعبدوننی لایُشرکون بی شیئا»
«خداوند وعده فرموده به آن دسته از شما، که ایمان آوردند و کارهای نیکو کردند، که قطعا ایشان را در زمین خلافت خواهد بخشید، همان‏طور که در مورد گذشتگان چنین کرد. و عمل به آیینی را که برای ایشان برگزیده است، بر آن‏ها بسیار آسان و ممکن خواهد کرد. و به جهت آن‏ها ناامنی را به آرامش و امنیت مبدّل خواهد ساخت، تا مرا بپرستند و برای من شریکی قرار ندهند.»
خلافت به معنای نیابت و جانشینی به جای دیگری است، به چند دلیل: یا در غیاب و نبودن کسی است، یا به خاطر مرگ کسی است که دیگری جانشین او می‏شود، یا به علّت ناتوانی کسی است و یا به خاطر بزرگی و شرافت است که دیگری جانشین او می‏شود. در معنی اخیر، خداوند به اولیاء خود در زمین، خلافت و نمایندگی می‏دهد. چنان‏که خدای متعال در سوره‏ی ص آیه‏ی 26 می‏فرماید:
«یا داوُد إنّا جعلناکَ خلیفة فی الاْءرض.»12
خداوند عزّوجلّ پیش از خلقت و آفرینش، سخن از خلیفه می‏گوید، آن‏جا که به ملائکه می‏فرماید:
«وَ إذ قالَ ربُّکَ لِلمَلائِکَةِ إنّی جاعِل فِی الاْءرضِ خلیفة»13
«و هنگامی که پروردگارت به ملائکه فرمود که من در زمین قراردهنده‏ی خلیفه هستم.»
این نکته دلالت دارد که حکمت در خلیفه، بر حکمت در آفرینش مقدّم است و اگر خداوند خلقی را بیافریند در حالی که خلیفه‏ای در زمین نباشد، ایشان را در معرض تباهی قرار داده است و این با حکمت الاهی منافات دارد. حال آن‏که خدای بزرگ حکیم است و هرگز کار عبث و بیهوده انجام نمی‏دهد.
بنابراین جهان لحظه‏ای بدون خلیفه نخواهد بود و خلافت تا روز قیامت
استمرار دارد. در کتب حدیثی به مضامین متعدد، از ائمّه‏ی معصومین علیهم‏السلام وارد شده:
«و إنَّ الاْءرض لاتخلوا من حجّة‏اللّه‏ تعالی علی خلقه فی کلّ عصر و أوان.»14
«زمین در هیچ زمانی، از حجّت خداوند بر خلق او در هر عصر و زمانی خالی نمی‏ماند.»
امام سجّاد علیه‏السلام در تفسیر این آیه‏ی شریفه فرمودند:
«هُم وَ اللّه‏ُ شیعَتُنا أهل البیت، یفعَلُ اللّه‏ُ ذلِکَ بِهِم عَلَی یدی رجل منّا و هُوَ مهدیّ هذِهِ الاْءُمَّة...»15
«آن‏ها به خدا سوگند، شیعیان ما اهل بیت هستند. خداوند این کار را به دست مردی از ما انجام خواهد داد، و اوست مهدی این امّت...»
ابابصیر از امام صادق در مورد معنی آیه پرسید، امام علیه‏السلام پاسخ داد:
«نَزلت فِی القائِم وَ أصحابه»16
امام صادق علیه‏السلام حضرت مهدی عجّل‏اللّه‏فرجه و یارانش را در این آیه همان کسانی معرّفی می‏کند که به استخلاف آنان وعده داده شده است.
از آیه چنین برمی‏آید که خداوند بر گروهی از مسلمانان که دارای صفت ایمان و عمل صالح هستند، سه نوید داده است:
1ـ استخلاف و حکومت روی زمین؛
2ـ نشر آیین حق به طور اساسی و ریشه‏دار در همه‏جا؛
3ـ از میان رفتن تمام اسباب خوف و ناامنی.17
امّا در این‏که این گروه از نظر مصداقی چه اشخاصی هستند، در میان مفسّران بحث و گفت‏وگو است: بعضی آن را مخصوص صحابه‏ی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دانسته‏اند که با پیروزی اسلام در عصر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم صاحب حکومت در زمین شدند.
بعضی از مفسّرین عامّه آن را اشاره به خلفای چهارگانه بعد از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏دانند. بعضی این وعده را شامل تمام مسلمانانی که دارای این صفت هستند می‏دانند. و گروهی آن را اشاره به حکومت مهدی عجّل‏اللّه‏فرجه می‏دانند، که اخبار متواتر از ظهورش خبر داده است و این‏که زمین را پر از عدل و داد می‏کند، بعد از آن‏که ظلم و جور همه جا را گرفته باشد.
از سیاق آیه‏ی شریفه به دست می‏آید که بدون شک آیه درباره‏ی بعضی از افراد امّت است (به دلیل کلمه‏ی مِن) در جمله «وعد اللّه‏ الَّذینَ آمنوا منکم و عملوا الصّالحات» که «مِن» تبعیضی است نه بیانی، یعنی وعده‏ای که در آیه آمده مخصوص کسانی است که هم ایمان داشته باشند و هم اعمالشان صالح باشد. و هیچ دلیلی نیست، نه در الفاظ آیه و نه از نظر عقلی که بگوییم مقصود از آنان تنها صحابه یا خلفا یا عموم امّت باشد. هم‏چنین بحث تمکین دین در آیه‏ی: «وَ لیمکنّن لهم دینهم الَّذی ارتضی لهُم» عبارت است از این که آن را در جامعه مورد عمل قرار دهد و هیچ مانعی جلوی تأثیر آن را نگیرد، یعنی هیچ کفری جلوگیرش نشود، اصول معارفش مورد اعتقاد همه باشد، درباره‏ی آن اختلاف و تخاصمی نباشد و از لکّه‏ی ننگ کفر و نفاق و فسق پاک باشد، ایمن زندگی کنند و ترسی از دشمن نداشته باشند و در واقع یک جامعه به تمام معنی صالح برپا گردد. چنین جامعه‏ای با این صفات، از روزی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مبعوث به رسالت گشته تاکنون در دنیا منعقد نشده است. افزون بر آن، هنوز مسلمانان و مؤمنین در روی زمین قدرت کامل پیدا نکرده‏اند. بنابراین باید در انتظار روزی بود که خداوند به این وعده‏ی خود جامه‏ی عمل بپوشاند؛ زیرا خداوند خلف وعده نمی‏کند.18
با تدبّر در این‏گونه آیات و با مراجعه به اخبار و احادیث اسلامی که نمونه‏هایی از آن ذکر شد، درمی‏یابیم که تحقّق این وعده‏های دل‏انگیز، در حکومت جهان‏گیر مهدوی و دوران شکوهمند پس از آن صورت می‏پذیرد.
چیره ساختن نهایی مؤمنان صالح بر ظالمان، سنّت پایدار خداوند در تمام امّت‏ها است. از آن‏جا که استخلاف دوستان خداوند در زمین، فقط مربوط به آینده
نیست و در گذشته هم نمونه‏هایی وجود داشته، خداوند اصول کلّی مربوط به استخلاف را در ضمن داستان‏های مربوط به اقوام گذشته آورده است. به عنوان مثال، در روزگار حضرت نوح علیه‏السلام چنین شد، دشمنان ایشان نابود شدند و خود آن حضرت و شیعیانشان زمین خدا را به ارث بردند. آن‏ها زمانی طولانی در زمین زندگی کردند و در آن، شهرها و حکومت‏ها بنا نهادند.
«وَ لَقد أرسَلنا نوحا إلی قومه.... فَکذّبوهُ فانجیناهُ وَ الَّذینَ معهُ فِی الفُلک وَ اغرقنا الَّذینَ کذَّبوا بآیاتنا أنّهم کانوا قوما عمین»(1)
«ما نوح را به سوی قومش فرستادیم... امّا سرانجام او را تکذیب کردند. ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند، رهایی بخشیدیم و آن‏ها که آیات ما را دروغ پنداشتند، غرق کردیم، زیرا آن‏ها مردمی بودند کوردل و کورباطن.»
سرگذشت حضرت نوح علیه‏السلام در سوره‏های مختلفی از قرآن مانند سوره‏ی هود، انبیا، مؤمنون و شعرا آمده است.
در دوران حضرت موسی علیه‏السلام نیز این اراده‏ی خداوند تحقّق یافت. فرعون و هامان و لشکریان آن دو پس از سال‏ها سرکشی، به ذلّت و خواری افتادند و امّت حضرت موسی علیه‏السلام وارث تخت ایشان گشتند.
«نتلوا علیک من نبأ موسی و فرعون... و نرید أن نمنّ عَلی الَّذین استضعفوا فِی الأرض و نجعلهم أئمّة وَ نجعَلهُمُ الوارثین»19
«ما از داستان موسی و فرعون، به حق بر تو می‏خوانیم... اراده و مشیت ما بر این قرار گرفته است که بر مستضعفان در زمین منّت گذاریم، و آن‏ها را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.»
سرگذشت عبرت‏انگیز دیگر پیامبران الاهی و قوم آن‏ها مانند ثمود، هود، صالح و عاد، در آیاتی از قرآن بیان شده است، از جمله در: سوره‏ی یونس آیات 71 تا 75، هود آیات 25 تا 96، شعرا آیات 65 تا 190، انبیاء آیات 69 تا 90، قمر آیات 8 تا 46.
آری؛ این اراده‏ی حتمی خداوند، همان‏طور که در مورد امّت‏های گذشته
تحقّق یافت، در این امّت نیز به واقعیّت خواهد پیوست؛ چنان‏که پیامبر بزرگ اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرموده‏اند:
«لترکبنّ سنن من کان قبلکم شبرا بشبر و ذراعا بذراع»20
«آن‏چه در میان اقوام گذشته واقع شده، طابق النعل بالنعل اجرا خواهد شد، از هر راهی که آن‏ها رفته‏اند شما نیز قدم به قدم از آن راه خواهید رفت.»
امّا این‏که چه وقت این زمینه مهیّا خواهد شد، به مشیّت خدا بستگی دارد که جز خدا کسی از آن آگاه نیست.
توجّه به این نکته لازم است که یکی از شیوه‏های قرآن، بیان قواعد کلّی و اجمالی به جای مصادیق جزئی تفصیلی است و توضیح و تبیین آن حقایق و مصادیق کلّی را به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و اهل بیت گرام او وامی‏گذارد. موارد بسیاری را در قرآن می‏توان ذکر کرد که به جای توضیح مفصّل یک اصل، به اجمال به آن پرداخته شده است. به عنوان نمونه‏ی آیه‏ی «أطیعوا اللّه‏ و أطیعوا الرَّسول و أولی الأمر منکم» .
قرآن در این آیه، همین شیوه را در بیان اصل اطاعت از ائمّه به کار برده است. اصل اطاعت از ولیّ به صراحت در قرآن آمده است؛ امّا بیان این‏که مصادیق ولیّ چیست به پیامبر ارجاع داده می‏شود.21
خداوند در قرآن همین شیوه را برای بیان «حکومت صالحان» به کار برده است. در اصطلاح قرآن، هلاکت کافران سرکش و جایگزین گشتن و به قدرت رسیدن مؤمنان صالح، «استخلاف» نامیده می‏شود. ولی مصادیق آن را پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و اهل بیت او علیهم‏السلام مشخّص کرده‏اند.
چنان‏که گذشت، استخلاف در امم قبل اتّفاق افتاده، ولی غلبه‏ی صالحان تا دامنه‏ی قیامت ادامه پیدا نکرد؛ امّا در امّت پیامبر اسلام با ظهور حضرت مهدی عجّل‏اللّه‏فرجه این امر واقع خواهد شد و پس از ایشان در دوره‏ی رجعت نیز ادامه خواهد داشت. پس از آن حکومت صالحان به قیامت متّصل خواهد شد و افراد فاسق و فاسد دیگر غلبه پیدا نخواهند کرد.

1ـ 5 . نگاهی کلّی به آیات

1ـ آیات ذکر شده هرگز سخن از یک برنامه‏ی موضعی و خصوصی مربوط به یک قوم را بیان نمی‏کند، بلکه بیانگر یک قانون کلّی است برای همه‏ی اعصار و قرون و همه‏ی اقوام؛ زیرا «وعد اللّه‏» بیان حتمی و قطعی‏بودن است.
2ـ حکومت بنی‏اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان، نمونه‏ای از تحقّق مشیت الاهی است. حکومت پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و یارانش بعد از ظهور اسلام و قیام شکوهمند فرزندش مهدی عجلّ‏اللّه‏فرجه نمونه کامل‏تر آن است.
3ـ عبارت «الَّذینَ آمنوا منکم و عملوا الصّالحات» تأکید بر این است که ایمان و عمل صالح برای برخورداری از وعده‏های خداوند ضرورت دارد، چنان که در عبارات «العاقبة للمتّقین» و «عبادی الصّالحون» نیز این مسأله مشهود است.
4ـ واژه‏ی «منکم» در «وعد اللّه‏ الّذین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات» و عبارت «من قبلهم» در «کما استخلف الّذین من قبلهم» تأکید بر این است که استخلافی که در امّت‏های گذشته روی داده، قطعا در این امّت هم تکرار می‏شود.
5ـ حکومت شکوهمند مهدوی عجّل‏اللّه‏فرجه، سرآغاز حکومت جهانی بندگان صالح خداوند در زمین، و پایان دادن به همه‏ی نابرابری‏ها و نابسامانی‏ها خواهد بود.

نویسنده : فرهمند، مهناز

    1. لطف‏اللّه‏ صافی گلپایگانی، منتخب‏الأثر، ف 10، باب 2، ح 16
    2. شیخ صدوق، کمال‏الدّین و تمام‏النعمه، ترجمه‏ی منصور پهلوان، قم سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، باب 31، ح 2
    3. همان، باب 36، ح 1
    4. شیخ طوسی، غیبت، تهران: نینوی الحدیثه / 243
    5. شیخ طوسی، تفسیر مجمع‏البیان، ترجمه‏ی احمد بهشتی 16 / 172
    6. قندوزی حنفی، ینابیع‏المودّه، قم انتشارات بصیرتی 3 / 243
    7. همان / 426
    8. سیّدبن‏طاووس، الملاحم و الفتن / 59، نقل از: کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه‏ی علی‏اکبر مهدی‏پور، نشر آفاق 2 / 593
    9. عیاشی، تفسیر العیاشی، بیروت، مؤسّسه الاعلمی للمطبوعات 2 / 28، ح 66؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، تهران، کتاب‏فروشی اسلامی 1 / 604
    10. شیخ طوسی، غیبت، تهران، کتاب‏فروشی اسلامی 1 / 604
    11. حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه 1 / 557
    12. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، انتشارات مرتضوی، ذیل ماده‏ی خلف
    13. بقره/ 30
    14. شیخ صدوق، عیون اخبارالرّضا، بیروت، مؤسسه‏ی الاعلمی للمطبوعات 2 / 58
    15. عروسی، الحویزی، تفسیر نورالثّقلین، بیروت مؤسسه التاریخ العربی 3 / 620
    16. سید هاشم بحرانی، سیمای حضرت مهدی در قرآن، ترجمه‏ی سیدمهدی حائری قزوینی، نشر آفاق / 263
    17. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه 14 / 528
    18. سیّدمحمّد حسین طباطبایی، المیزان، بنیاد علمی و فکری علاّمه طباطبایی، ترجمه‏ی محمّدباقر موسوی همدانی 15 / 215
    19. قصص / 1ـ6
    20. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه علی‏اکبر مهدی‏پور، نشر آفاق 2 / 715
    21. برای روشن شدن مطلب مذکور به روایت امام صادق علیه‏السلام در تفسیر نورالثّقلین 1 / 502 ح 343 مراجعه شود





[ دوشنبه 10 خرداد 1395  ] [ 10:35 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (1) ]