كار وتلاش وجهاد اقتصادی



سيره اقتصادى امام على (ع)

مقدمه

لغت‏شناسان براى واژه «سيره» معانى پرشمارى همچون روش ، راه ، سنت ، عادت ، خوى ، اخلاق ، رفتار ، مذهب و انتظام ، برشمرده‏اند . (1) معناى اصطلاحى اين واژه در واژه‏هاى مركبى مانند « سيره نبوى »، عبارت از «تاريخچه زندگانى» است. آن‏گاه كه اين واژه براى گونه‏اى ويژه از سيره ، مانند «سيره سياسى» ، استعمال شود ، تحليل نوع رفتار و روش نيز در معناى آن ملحوظ مى‏گردد . بر اين اساس معناى «سيره اقتصادى» در عنوان اين مقاله عبارت است از بررسى تحليلى ـ تاريخى رفتارهاى اقتصادى است . يكى از ويژگى‏هاى اين مفهوم اختصاص آن به پديده‏ها و رفتارهاى اقتصادى‏اى است كه در محدوده زندگى فرد اتفاق افتاده‏اند . از اين رو بررسى ، انديشه‏هاى اقتصادى فرد ، اساسا از شمول اين عنوان خارج خواهند بود . و بدين ترتيب ، موضوع بحث اين مقاله بررسى و تحليل پديده‏ها و رويدادهاى اقتصادى در زندگانىامام على عليه السلام مى‏باشد .

از آنجايى كه اين موضوع بر اساس تقسيمات متعارف علم اقتصاد ، از نوع مباحث اقتصاد خردى است . و رفتارهاى خرد اقتصادى به دو دسته اصلى: رفتار توليدكننده ، و رفتار مصرف كننده تقسيم مى‏گردند . مطالب اين مقاله نيز در دو بخش؛ سيره امام على عليه السلام در توليد و كسب درآمد ، و سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد تنظيم مى‏گردد .

تحليل رفتارهاى اقتصادى ، پايه و اساس علم اقتصاد نوين را تشكيل مى‏دهند . و به همين جهت بسيارى از اقتصاددانان ماهيت علم اقتصاد را مطالعه همين رفتارها دانسته‏اند . مثلا « آلفرد مارشال » ، در يك تعريف ، « مى‏گويد: « اقتصاد ، عبارت است از مطالعه بشر در زندگى شغلى و حرفه‏اى . » (2) و در تعريف ديگر مى‏گويد: علم اقتصاد ، بررسى كردارهاى انسان در جريان عادى زندگى اقتصادى يعنى كسب درآمد و تمتع از آن براى ترتيب دادن زندگى است » . (3) در تعاريف « لو دويگ وان ميزز » ، « رابينز » و « ساموئلسن » نيز بر نقش محورى رفتارها در ماهيت علم اقتصاد تأكيد شده است .

تحليل رفتارهاى اقتصادى از آن جهت براى اقتصاد دانان اهميت داد كه آنان را در دست‏يابى به تئوريهايى جهت تفسير و پيش بينى پديده‏هاى اقتصادى يارى مى‏دهد . يكى از دشواريهاى كه اقتصاد دانان همواره در تحليل رفتار افراد با آن مواجه بوده‏اند اختلاف برداشت‏ها درباره مهفوم « انسان اقتصادى » (4) است . اين مشكل از آنجا ناشى مى‏شود كه « انسان اقتصادى » يك مفهوم انتزاعى است . و طبعا در انتزاع چنين مفهومى ديدگاههاى ارزشى نقش انكار ناپذيرى دارند . و به همين جهت هر نوع مدلى كه از انسان اقتصادى طراحى مى‏شود ، در واقع نمونه تجسم يافته عقايد ، آرمانها و ارزشهاى فردو يا مكتبى است كه آن را ارائه نموده است .

امروزه ، اين واقعيت كه انسان اقتصادى مفروض در تحليلهاى علم اقتصاد جديد ، بيش از آنكه حاكى از واقعيت رفتار آدمى باشد ، بازتاب ايدئولوژى ليبراسيم است ، بيش از گذشته آشكار شده است . چنانكه « دايك » ـ اقتصاددان آمريكايى ـ مى‏گويد:

« در نظريه بازار ، بايدها زير پوشش اصطلاح معروف آن يعنى انسان اقتصادى عاقل پنهان مى‏شود؛ و مسئله واقعى در اين نظريه ، پذيرفتن قوانين است ، نه آنكه آيا تأييد تجربى دارند يا نه؟ و در هر حال ما بايد مؤيد قوانين باشيم » (5)

پروفسور فرگوسن نيز عليرغم اصرار زيادى كه بر ادعاى اثباتى بودن تحليل‏هاى اقتصادى نئوكلاسيك داشت ، پس از يك مشاجره طولانى به اين واقعيت اعتراف نمود و گفت:

« قبول نظريه اقتصادى كلاسيك جديد امرى است اعتقادى ، من شخصا چنين اعتقادى دارم » (6)

نظريه‏هاى اقتصاد جديد ، در تحليل رفتارها ، عموما مبتنى بر اين فرض است كه انسان عاقل اقتصادى تنها از انگيزه نفع شخصى تأثير مى‏پذيرد . و نفع شخصى هم ، براى مصرف كننده عبارت است از حداكثر ساختن رضايت خاطر حاصل از مصرف كالاها و خدمات ، و براى توليد كننده عبارت است از حداكثر ساختن سود حاصل از فروش توليدات (7) .

اكنون ، بيش از دو قرن ، از آغاز پيدايى و تكامل تدريجى اين نظريه‏ها مى‏گذرد ، اما با گذشت زمان نارسايى آنها هر روز بيشتر از پيش ظاهر مى‏گردد . مشكلات ديرينه بشر مانند فقر ، جهل ، ظلم ، تبعيض و نا امنى نه تنها بر طرف نشده بلكه به دليل اسراف و زياده خواهى و شاد خوارى جوامع سرمايه دارى ، محيط زيست انسان نيز به شدت به مخاطره افتاده است . با اين حال جامعه بشرى هنوز راه حل فائق آمدن بر اين مشكلات را پيدا نكرده است . و امروزه بشريت بيش از گذشته به دنبال تصورى از انسان مى‏گردد كه جامع آرمانها و كمالات مطلوب او بوده و بتواند ، اعمال و رفتار خود را بر اساس چنين الگوى نمونه‏اى تنظيم كند . ولى آيا مى‏توان به مفهومى از انسان و قاعده رفتارى او دست يافت كه رفاه مادى و تعالى معنوى و رشد و عدالت را در كنار هم تضمين كند؟ آيا چنين مفهومى تا كنون مصداق عينى هم داشته است؟ در صورت وجود ، رفتار اقتصادى او چگونه بوده است؟

اين مقاله با بررسى سيره اقتصادى امام انسانيت ، حضرت على بن ابى طالب عليه السلام به دنبال پاسخگويى به اين سؤال‏ها است . اگر بازدهى زياد با كمترين هزينه ، همراه با توزيع عادلانه و رعايت قوانين و مقررات ، را به عنوان معيارى براى موفقيت اقتصادى در نظر بگيريم . بدون ترديد امام على عليه السلام ، در رأس قله چنين موفقيتى قرار گرفته است . او فعاليت‏هاى اقتصادى خود را از نقطه صفر ، آغاز مى‏كند . ولى پس از مدتى با كد يمين و عرق جبين و عقل سليم به چنان سطحى از درآمد دست مى‏يابد كه مخارج صدها خانواده را كفايت مى‏كند . اكتساب چنين درآمدى فقط يك بال موفقيت اوست و معناى آن تنها در صورتى كامل مى‏شود كه در كنار ارائه عادلانه‏ترين و انسان دوستانه‏ترين توزيع درآمد توسط امام ، ملاحظه شود .

عظمت موفقيت اقتصادى امام على عليه السلام ، بيشتر ، از اين ناحيه است كه بر مبناى انسان شناختى كاملا متفاوتى از آنچه در دنياى امروز مطرح است ، به دست آمده است . در نگاه او انسان بنده خدا و جانشين او بر روى زمين است و سعادت حقيقى او نه در تمتع و كسب سود مادى بيشتر ، بلكه در جلب رضايت پروردگار است . قاعده اساسى در رفتار امام عليه السلام ، كسب رضايت خداوند است . براى او هر كارى كه رضايت خدا را در پى داشته باشد عاقلانه است ، هر چند كه سختى و مشقت بيشترى داشته باشد . چنانكه امام باقر عليه السلام ، درباره او مى‏فرمايد:

« هيچگاه ميان دو كار كه هر دو موجب رضايت پروردگارند ، قرار نگرفت ، مگر آنكه دشوارترين آن دو بر بدنش را انتخاب نمود » (8)

امام على عليه السلام با رفتار خود نشان مى‏دهد كه چگونه مى‏توان ، از راهى غير از دنياطلبى ، دنيا را آباد نمود . او به بشريت مى‏آموزد كه جامعه مطلوب و آرمانى او چگونه و از چه راهى ساخته مى‏شود . شيوه رفتارى او براى فرد مسلمان حائز اهميت بيشترى است . زيرا از ديدگاه فرد مسلمان ، على عليه السلام انسان كامل و مظهر عاليترين جلوه ارزشهاى اسلامى است . و چنانكه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود (9) ، راه او؛ همان صراط مستقيمى است كه خداوند براى سعادت انسان قرار داده است .

اين تحقيق موفقيت اقتصادى امام عليه السلام و شيوه رفتارى او را به منظور دست يابى به الگوى رفتار اقتصادى ايده آل اسلامى بررسى خواهد نمود . در اينجا با ذكر چند نكته كلى اين مقدمه را به پايان مى‏بريم .

. 1 هر چند كه اين تحقيق نهايت كوشش خود را براى استخراج نصوص تاريخى و روايى مربوطه به كار گرفت ، اما مع الأسف حافظه تاريخ رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام را به طور كامل ضبط نكرده است و اين محدوديت در مورد سالهاى انزواى سياسى امام عليه السلام بيشتر به چشم مى‏خورد اما اين وجود ، نصوص تاريخى موجود از غناى لازم براى استخراج الگوى رفتارى امام عليه السلام برخوردارند .

.2 شناخت حقيقت رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام نيازمند ، تحقيق ، تتبع و بضاعت علمى بيشترى است . به ويژه آنكه اين بعد از شخصيت آن امام بزرگ تا كنون به طور مستقل و جامع مورد مطالعه قرار نگرفته است . بنابراين آنچه در اين تحقيق مى‏آيد . تنها در حد پيش درآمدى براى ورود به اين بحث است .

.3 يكى از ايرادهايى كه معمولا در چنين مباحثى مطرح مى‏شود ، آرمانى و ايده‏آل بودن و در نتيجه غير قابل تعميم بودن شيوه رفتارى انسانهاى كامل است . در پاسخ به اين ايراد بايد گفت:

اولا: اتخاذ الگوهاى آرمانى براى تحليل و ارزيابى رفتارها يك ضرورت علمى است و غرض دانشمندان از اين كار به هيچ وجه عموميت داشتن اين الگوها نبوده ، بلكه صرفا اتخاذ يك چارچوب منطقى براى تجزيه و تحليل رفتارها و آثار و پيامدهاى آنها مورد نظر آنهاست . « ماكس وبر » و « فريتز مك لاپ » صراحتا از مفهوم انسان اقتصادى به عنوان نوع آرمانى ياد مى‏كنند . (10) آلفرد شولتز درباره اهميت اين نوع آرمانى گفته است:

« نوع ايده آل نه تنها به عنوان يك مفهوم بنيادين براى يك دانشمند اجتماعى و يك تاريخ دان به حساب مى‏آيد ، بلكه نوع ايده‏آل به عنوان يك مفهوم اساسى در انديشه معمول انسانى نسبت به تجربيات روز مره‏اش و در ارتباط با سايرين مطرح مى‏باشد . . . و لذا ساختار و مدلها و موضوعات در علوم اجتماعى ( بر اساس تجربه معمول ما به كمك اين مدلها و از عينيت اجتماعى به كمك اين مدلها مى‏باشد . . . نه تنها دانشمندان بلكه همه مردم با كمك انواع آرمانى مى‏انديشند و زندگى روزمره خود را مى‏گذرانند » (11)

نمونه عينى الگوهاى آرمانى در تحليل رفتارهاى اقتصادى ، الگوى رقابت كامل است كه فروض آن هيچگاه تحقق عينى نداشته‏اند . بنابراين اگر هم چنين ايرادى وجود داشته باشد ، منحصر به الگوى آرمانى انسانهاى كامل نيست .

ثانيا: نمونه ايده‏آل در هر مكتبى مطابق عقايد و ارزشهاى مورد قبول همان مكتب ساخته مى‏شودو بالطبع در مكتب اسلام كه رسالت اصلى آن تكامل همه جانبه همه انسانها است ، رفتار انسانهاى كامل مانند امام على عليه السلام ، براى اتخاذ چنين نمونه‏اى كاملا مناسب است . به ويژه آنكه آن حضرت در احاديث رسولخدا صلى الله عليه وآله با عناوينى چون؛ امام المسلمين ، سيد المسلمين ، يعسوب المؤمنين ، خير البشر و . . .معرفى گرديده است .

ثالثا : موارد غير قابل تعميم در رفتار امام عليه السلام ، يا صراحتا توسط خود ايشان بيان گرديده و يا با مقايسه آنها با انديشه و گفتار حضرت قابل شناسايى است . و اين جهت حتى الإمكان در تحقيق حاضر ملاحظه گرديده است .

.4 يكى از ملاحظاتى كه در استخراج الگوى ايده‏آل اسلامى از رفتار اقتصادى اميرالمؤمنين عليه السلام بايد در نظر گرفته شود ، امكان دخالت شرايط زمانى و موقعيت‏هاى اجتماعى در رفتارهاى ويژه آن حضرت است . به منظور رعايت اين ملاحظه ، اين تحقيق در موارد لزوم رفتار امام را با سنت پيامبر صلى الله عليه وآله و سائر ائمه معصومين عليه السلام و يا با سنت گفتارى خود ايشان مقايسه نموده است .

منابع درآمدى اميرالمؤمنين عليه السلام

بررسى راههاى كسب درآمد و تأمين هزينه‏هاى زندگى ، يكى ديگر از مباحث مهم اقتصاد خانوار است . بر اساس رهنمود پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وظيفه تأمين معاش بر عهده امام على عليه السلام قرار داشت . ايفاى اين مسئوليت در سالهاى آغازين تشكيل خانواده براى امام عليه السلام آسان نبود . به ويژه آنكه آن حضرت هيچ سرمايه درآمدزايى در اختيار نداشت و به دليل رسالت خطيرى كه در حكومت نو بنياد اسلامى به عهده داشت بيشتر ساعات كارى خود را صرف اين كار مى‏نمود . مهم‏ترين عاملى كه تحمل بار اين مسئوليت را تا حدودى بر امام عليه السلام هموار مى‏نمود ، ايثار و ساده زيستى اهل بيت آن حضرت بود . ما در آينده الگوى مخارج خانواده امام على عليه السلام را بررسى خواهيم نمود و در اينجا فقط به راههاى كسب درآمد آن حضرت اشاره خواهيم نمود . منابع درآمدى امام عليه السلام در اين دوره را به چند دسته مى‏توان تقسيم نمود .

 درآمد ناشى از هداياى مردمى

جمعيت مسلمانان در مدينه از دو گروه انصار و مهاجرين تشكيل مى‏گرديد . مهاجرين كسانى بودند كه با به جا گذاشتن تمامى اموال و املاك خود به همراه پيامبر صلى الله عليه وآله از مكه به مدينه هجرت كرده بودند ، لذا از نظر اقتصادى در نقطه صفر قرار داشتند . انصار گروهى از مردم مدينه بودند كه اسلام آورده و نسبتا از تمكن مالى خوبى برخوردار بودند . و ايشان را بدان جهت انصار مى‏گفتند كه با ارشاد رسولخدا صلى الله عليه وآله به يارى برادران مهاجر خود شتافتند و آنان را شريك مال خود قرار دادند . امام على عليه السلام در گروه مهاجران قرار داشت . وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به منظور تقويت بنيه اقتصادى مهاجران و تحكيم روابط عاطفى و اجتماعى مسلمانان ، ميان هر يك از مهاجران با يكى از انصار عقد اخوت برقرار نمود . اخوت خويش را به على عليه السلام اختصاص داد . لذا بر خلاف ديگر مهاجران ، امام على عليه السلام هم پيمان اقتصادى خاصى از ميان انصار نداشت .

در سالهاى آغازين هجرت ، زندگى عموم مهاجرين از طريق كمك‏هاى مالى انصار اداره مى‏گرديد و به همين منظور رسولخدا صلى الله عليه وآله ميان آنها دو به دو عقد اخوت بسته بود . و اين وضعيت تا زمان گسترش فتوحات اسلامى و خودكفايى نسبى مهاجران ادامه داشت . در اين مقطع به دليل عقد اخوت على عليه السلام و پيامبر صلى الله عليه وآله ، زندگى آن دو بزرگوار به هم گره خورده بود و از اين رو يكى از راههاى تأمين معاش امام على عليه السلام ، هدايايى بود كه مردم مدينه به پيامبر صلى الله عليه وآله تقديم مى‏نمودند . چنانكه گاهى امام على عليه السلام ، نيز متقابلا آن حضرت را از درآمدهاى خود بهره‏مند مى‏ساخت . (19)

درآمد ناشى از فعاليتهاى اجتماعى

چنانكه گفتيم در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه وآله كار اصلى و عمده امام على عليه السلام مشاركت داوطلبانه در فعاليت‏هاى بخش عمومى به ويژه شركت در جهاد و انجام مأموريتهاى محوله از جانب پيامبر صلى الله عليه وآله بود . اين گونه فعاليت‏ها در اصل ، براى كسب درآمد نبود و تنها به حكم وظيفه و به قصد دفاع از اسلام و پيشبرد اهداف آن صورت مى‏گرفت . و به همين جهت هيچگاه براى اين اعمال مقاطعه‏اى ، كه حاكى از تعيين مزد باشد ، نقل شده است . اما با اين حال اين كارها گاهى درآمدهاى پيش بينى نشده‏اى را به دنبال داشت .

يكى از موارد عمده اين درآمدها ، غنايم جنگى بود . پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله معمولا غنايم جنگى را پس از كسر هزينه‏هاى جانبى و اخراج خمس ، بين مجاهدان فاتح تقسيم مى‏نمود . امام على عليه السلام در تمام غزوات عصر پيامبر صلى الله عليه وآله حضور داشت و تنها در جنگ تبوك بودكه جانشين پيامبر صلى الله عليه وآله در مدينه بود و نتوانست در جهاد شركت كند . (20) بنابراين از سال دوم هجرى به بعد يكى از منابع درآمدى امام على عليه السلام ، سهم ايشان از غنايم جنگى بوده است . مقدار درآمدى كه از اين ناحيه بدست مى‏آمد گر چه در مقايسه با غنايم هنگفت دهه 20 و 30 هجرى ناچيز بود اما با توجه به فقرشديد حاكم بر آن زمان بسيار تعيين كننده بوده است . وقتى كه رسولخدا صلى الله عليه وآله در غزوه بدر سپاه 313 نفرى اسلام را براى مقابله با مشركان قريش از مدينه به حركت در مى‏آورد . پس از ملاحظه وضعيت رقت بار ايشان براى بهبود وضعيت اقتصادى آنان چنين دعا فرمود:

بار خدايا! « ايشان پيادگانند ، حملشان كن ، پروردگارا ايشان برهنگانند بپوشانشان ، خدايا ايشان گرسنگانند ، سيرشان كن »

پس ، خداوند پيروزى را در روز بدر بر آنان نازل فرمود ، چنانكه هنگام بازگشت ، مردى از آنان نبود مگر آنكه با يك يا دو شتر باز مى‏گشت و همگى آنان از گرسنگى و برهنگى نجات يافتند » . (21)

در روايتى از امام على عليه السلام نيز نقل شده است كه در جنگ بدر يك شتر از بابت تقسيم غنائم ، نصيب من گرديد . (22)

در سالهاى بعد ، دامنه فتوحات اسلامى گسترش بيشترى يافت و تقسيم متوالى غنايم جنگى وضعيت زندگى امام على عليه السلام را بهبود بيشترى بخشيد .

از جمله فعاليت‏هاى اجتماعى امام عليه السلام مأموريت‏هاى ويژه‏اى بود كه از جانب رسول خدا صلى الله عليه وآله به ايشان محول مى‏گرديد و طبق معمول سيره آنحضرت ، كمك‏هاى مالى را در پى داشت . يكى از موارد عمده اين مأموريتها ، ارسال امام على عليه السلام به سرزمين يمن به منظور دعوت از مردم آنجا به اسلام (23) و سپس براى منصب قضاوت (24) است . در برخى روايات نيز به مأموريت آنحضرت براى جمع آورى خمس معدنى در يمن اشاره شده است . (25) برخى از ديگر مأموريتهاى مهم ايشان عبارتند از: مأموريت براى شكستن بتهاى طائف (26) مأموريت براى پرداخت خسارت به طائفه بنى جذيمه كه توسط خالد بن وليد ، قتل و غارت شده بودند (27) ، و مأموريت اعلان برائت از مشركان در موسم حج (28) .

 درآمد ناشى از خمس و في‏ء

در نظام مالى اسلام ، تكليف مالى زكات براى كمك اغنيا به فقرا پيش بينى شده است . اما به دليل حرمت زكات بر بنى هاشم ، امام على عليه السلام از گرفتن زكات محروم بود . قانونگذار اسلام براى نيازمندان بنى هاشم منابع ديگرى مانند خمس و في‏ء را به جاى زكات قرار داده است . خمس عبارت از يك حق مالى است كه بايد از موارد معينى مانند غنايم جنگى و معادن و . . . اخراج شود و فى‏ء عبارت است از اموالى كه بدون جنگ و لشكر كشى از كفار به غنيمت گرفته مى‏شود . بنا به حكم صريح قرآن كريم يكى از موارد مصرف خمس و في‏ء خويشاوندان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هستند (29) . بر همين اساس رسولخدا صلى الله عليه وآله پس از جمع آورى غنام ، ابتدا خمس را از آن اخراج مى‏نمودو سهمى از آن را به نزديكان خود از بنى هاشم وبنى عبدالمطلب مى‏داد (30) . چنانكه در غزوه بدر رسولخدا صلى الله عليه وآله ، يك شتر از بابت خمس به على عليه السلام داد . (31)

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله غنايم بنى النضير را كه بدون جنگ به تصرف درآمده بود بين مهاجران اوليه و 2 تن از انصار تقسيم نمود و اين تقسيم شامل امام عليه السلام نيز گرديد . يكى از موارد عمده تقسيم في‏ء كه به گونه‏اى به امام عليه السلام نيز مربوط مى‏شود ، اعطاى زمين‏هاى فدك توسط رسولخدا صلى الله عليه وآله به فاطمه عليها السلام است . اين زمينها پس از جنگ خيبر ، بدون جنگ به تصرف پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درآمد و از موارد في‏ء و ملك خاص آنحضرت به شمار مى‏آمد . چنانكه در روايات اهل سنت نيز نقل شده است:

وقتى كه آيه « وآت ذالقربى حقه » نازل گرديد ، رسولخدا صلى الله عليه وآله فاطمه را خواست و فدك را به او اعطا فرمود (32)

امام عليه السلام در نهج البلاغة با اشاره به اين موضع فرموده است:

« بلى: كانت فى ايدينا فدك من كل ما اظلته السماء ، فشحت عليها نفوس قوم ، و سخت عنها نفوس قوم آخرين ، و نعم الحكم الله » (33)

« آرى در دست ما از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده است ، « فدكى » بود كه قومى بر آن بخل ورزيدند و قومى ديگر از سر آن گذشتند و بهترين داور خداوند است . »

افزون بر اين ، رسول خدا صلى الله عليه وآله چند مورد از اموال خاص خود را بر فاطمه عليها السلام وقف نمود . مرحوم كلينى اسامى اين موارد را كه 7 باغ در اطراف مدينه بوده‏اند به اين شرح ذكر نموده است .

« الدلال ، و العواف والحسنى و الصافيه و مالأم ابراهيم و الميثب و البرقة » (34)

 درآمد ناشى از اقطاع

در نظام مالى اسلام ثروتهاى طبيعى مانند زمين‏هاى موات و معادن ، تحت مالكيت دولت اسلامى است . يكى از شيوه‏هاى مديريت اين ثروتها در صدر اسلام اقطاع ( واگذارى به بخش خصوصى ) بوده است . رسول خدا صلى الله عليه وآله در موارد متعددى كه در كتب تاريخ و سيره به تفصيل ذكر شده است زمين‏ها و يا معادنى را به برخى از اصحاب خود اقطاع نموده‏اند . از جمله اين موارد ، اقطاع چند زمين به امام على عليه السلام است . امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

« پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله 4 قطعه زمين به امام على عليه السلام اقطاع فرمود؛ دو زمين به نام فقيرين (35) ، و بئرقيس و الشجرة » (36)

در برخى روايات نيز به اقطاع زمينى در منطقه « ينبع » توسط رسولخدا صلى الله عليه وآله به امام على عليه السلام اشاره شده است (37)

درآمد ناشى از كار

چنانكه گفتيم در زمان حيات رسولخدا صلى الله عليه وآله عمده فعاليتهاى امام على عليه السلام در عرصه فرهنگ و سياست بوده وانگيزه كسب درآمد در آنها نقشى نداشته است اما با اينحال گاهى نيز تنگناى معيشت آنحضرت را به عرصه كسب و كار اقتصادى كشانده است . ابونعيم اصفهانى مى‏گويد .

« كان على عليه السلام إذا لزمه فى العيش الضيق و الجهد أعرض عن الخلق فأقبل على الكسب و الكد » . (38)

« على عليه السلام هر گاه به سختى و تنگناى معيشت گرفتار مى‏شد از مردم دورى مى‏گزيد وبه كسب و تلاش مى‏پرداخت .

در اوايل هجرت كه سختى معيشت شدت بيشترى داشت و امام عليه السلام زمينى براى كار كردن روى آن نداشت ، به مقاطعه كارى مى‏پرداخت . مواردى از اينگونه فعاليت‏هاى ايشان در كتب سيره نقل شده است ابن شهر آشوب به چندين طريق از محمد بن كعب القرظى نقل مى‏كند .

« يك بار اميرالمؤمين عليه السلام آثار گرسنگى را در چهره رسول خدا صلى الله عليه وآله مشاهده نمود ، پوستى برداشت و ميان آن را گرد نمود و در گردنش داخل كردو وسطش را با ليف خرما بست و خود ايشان نيز به شدت گرسنه بود ، پس مردى را ديد كه به وسيله چرخ از چاه آب بيرون مى‏كشيد ، به او گفت: آيا مايلى كه براى هر دلو يك دانه خرما بدهى؟ گفت : آرى ، پس ، براى او آب بيرون كشيد به قدرى كه دستهايش پر از خرما شد ، سپس دلو را رها نموده و آن خرماها را نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آورد » . (39)

امام عليه السلام خود در اين باره چنين مى‏فرمايند:

« يكبار در مدينه به گرسنگى شديدى مبتلا شدم ، براى جستجوى كار در عوالى مدينه از خانه خارج شدم ، زنى را ديدم كه كلوخهايى را جمع كرده است ، پنداشتم كه قصد خيساندن آنها را دارد . نزداو رفتم و با او هر دلو آب به يك خرما مقاطعه كردم ، سپس 16 دلو آب كشيدم ، تا جايى كه دستهايم تاول زد ، سپس كنار آب آمدم و كمى آب تناول نمودم ، و بعد نزد آن زن آمده و با اشاره دست طلب خرما نمودم ، پس او 16 خرما براى من شمارش كرد ، آنگاه پيش پيامبر صلى الله عليه وآله رفته و به او خبر دادم ، و او با من از آن خرما ميل فرمود »! (40)

در سالهاى بعد امام عليه السلام با بدست آوردن چند قطعه زمين در حواشى مدينه ، كار كشاورزى را آغاز نمود . در همين سالها بود امام عليه السلام به كنيه ابوتراب كه نشان دهنده شدت علاقه آن حضرت به كار كردن بر روى زمين است . اشتهار يافت . شيخ صدوق در علل الشرايع از ابن عمر نقل مى‏كند:

« من همراه پيامبر صلى الله عليه وآله بودم كه در نخلستانهاى مدينه دنبال على عليه السلام مى‏گشت ، در همين حال به بوستانى رسيد و به درون آن نگاه كرد و على عليه السلام را ديد در حالى كه در آن زمين كار مى‏كرد و گرد و خاك بر رويش نشسته بود ، پس فرمود: مردم را نمى‏توان سرزنش كرد كه تو را ابوتراب صدا مى‏كنند! » (41)



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)





عدالت
جهاد اقتصادی
عدالت اقتصادی
ريشه کني «ربا»
عدالت امام علی(ع)
نفی سرمایه سالاری
جهاد براي رشد اقتصادي
مبارزه با مفاسد اقتصادی
موانع تحقق جهاد اقتصادی
آموزه های اقتصادی اسلام
مفهوم­شناسی جهاد اقتصادی
جهاد اقتصادي با محوريت بازرگاني خارجي
آرایش جهادی اقتصاد كشور
اخلاق‌گرايي و بي‌توجهي به علم اقتصاد
دانلودکتاب مفید اقتصادی
مفهوم و الزامات جهاد اقتصادی

رضا کرمی

كل بازديدها : 573488
كل مطالب : 745

تعداد كل نظرات : 30

تاريخ ايجاد وبلاگ : چهارشنبه 10 فروردین 1390 

آخرين بروزرساني : شنبه 28 اردیبهشت 1392 

RSS 2.0 این صفحه را به اشتراک بگذارید