كار وتلاش وجهاد اقتصادی



كار، اشتغال و توليد از ديدگاه امام على عليه السلام (3)

اصول زيرساختى و راهبردى

.1 عدالت اجتماعى (زمينه‏ساز مشاركت مردم)؛

.2 تعليم و تربيت (تربيت نيروى انسانى ماهر)؛

.3 شكوفايى بخش‏هاى مهم اقتصادى (زراعت، صنعت و تجارت)؛

.4 اصل درآمد مردم به منزله درآمد خزانه دولت

.1 عدالت

بى‏شك عدالت اجتماعى برآيند حاكميت عدالت در نهادهاى مختلف جامعه از قبيل اقتصاد، تعليم و تربيت، قضاوت و قانون‏گذارى است. با تحقق عدالت در اين شئون و وجوه اساسى جامعه، عدالت اجتماعى شكل مى‏گيرد. از اين رو امام على ـ عليه‏السلام ـ عدالت را شرط ضرورى استوارى روابط مردم و حاكميت و آهنگ پيشرفت جامعه مى‏داند: پس خداى سبحان برخى از حق‏هاى خود را براى بعض مردمان واجب داشت و آن حق‏ها را برابر هم نهاد، و واجب شدن حقى را مقابل گزاردن حقى گذاشت وحقى بركسى واجب نبود، مگر حقى كه برابر آن است گزارده شود، و بزرگ‏ترين حق‏ها كه خدايش واجب كرده است، حق والى بر رعيت است و حق رعيت بر والى، كه خداى سبحان آن را واجب نمود، و حق هريك را به عهده ديگرى واگذار فرمود و آن‏را موجب برقرارى پيوند آنان كرد و ارجمندى دين ايشان. پس حال رعيت نيكو نگردد، جز آن‏گاه كه واليان نيكو رفتار باشند. پس چون رعيت حق والى را بگزارد، و والى حق رعيت را به جاى آرد، حق ميان آنان بزرگ‏مقدار بشود، و راه‏هاى دين پديدار و نشانه‏هاى عدالت برجا، و سنت چنان‏كه بايد اجرا، پس كار زمانه آراسته گردد و طمع در پايدارى دولت پيوسته و چشم آز دشمنان بسته، و اگر رعيت بر والى چيره شود و يا والى بر رعيت ستم كند، اختلاف كلمه پديدار گردد و نشانه‏هاى جور آشكار و تبهكارى در دين بسيار. (30) عدالت در اين نص، همان رعايت حقوق متقابلى است كه خداوند براى تنظيم روابط و تعيين حدود و مرزهاى حاكميت و ملت، وضع نموده است. فرض بر اين است كه با اجراى اين حقوق متقابل، طبيعى‏ترين رابطه ميان مسئولان نهاد حكومت و مردم، و در نتيجه زمينه مشاركت مردم در حوزه سياست، اقتصاد، فرهنگ، دفاع، امنيت، بهداشت، آموزش و ... فراهم مى‏گردد. زيرا مردم هرگز به دولت و دولتمردانى كه حقوق آنان را زير پا مى‏گذارند، اعتماد نخواهند كرد. و با از بين رفتن اعتماد عمومى، جامعه نسبت به اين نهاد بى‏اعتنا و گاه بيگانه مى‏گردد .

منطقى‏ترين فضاى عمومى جامعه اين است كه ملت نيازمندى‏هاى خود را به آسانى تمام به مسئولان گوشزد كنند، و دست‏اندركاران و كارگزاران هم بدون ابهام داده‏هاى آمارى و اطلاع‏رسانى را از متن جامعه دريافت نمايند، و درنتيجه زمينه‏سازى مشاركت و فراخوانى مردم براى رفع نيازها، توفيق مى‏يابد. نص و دستورالعمل زير را مى‏توان نمونه‏اى روشن از اين روابط شفاف و بى‏پيرايه دانست: گروهى از حوزه مأموريت تو نزد من آمدند و چنين اظهار كردند كه اگر نهر متروك و غيرقابل استفاده آنها لايروبى و حفارى شود، بلاد آنها آباد، بر اداى خراج توانمند و درآمد مسلمين از اين جهت افزوده مى‏شود و از من درخواست كردند براى تو نامه‏اى بنگارم، كه در انجام چنين كارى آنها را جمع كنى و نيروى آنها را در حفر و عمران نهر و تأمين هزينه آن به كارگيرى. اما دوست ندارم كسى را به كارى مجبور سازى كه از آن كراهت دارد و بدان بى‏ميل است. اگر نهر، آن‏چنان است كه آنها گفتند، من اجابت خواست آنها را به تو ارجاع مى‏دهم، هركس كه دوست دارد در اين عمران مشاركت كند، از او بخواه كه تلاش كند. در نتيجه، نهر از آن كسانى است كه كار كرده‏اند، نه افرادى كه نسبت به آن، رغبتى نشان ندادند، و اگر دست به عمران نهر زدند و وضعيت مالى آنها تقويت شد، از نظر من بهتر است تا اين‏كه در ضعف درآمد مالى باقى بمانند. (31) نكاتى كه از اين سخنان نغز و راهگشا مى‏توان دريافت، بدين قرارند:

.1 امام على ـ عليه‏السلام ـ تأكيد و اصرار دارند كه مشاركت مردم، با خواست و رضايت آنان باشد، نه به تحميل و اجبار.

.2 عمران و آبادانى، خواست امام على ـ عليه‏السلام ـ است. او به مسئول مربوط دستور مى‏دهد كه اگر چنين عمران و توليدى به‏دست مردم صورت گيرد، خواست و مطلوب او نيز انجام پذيرفته است.

.3 مسئولان وظيفه دارند چنين عمرانى را تسهيل و زمينه اشتغال مردم را فراهم نمايند.

.4 بعد از عمران و آبادانى، عدالت نيز مورد توجه قرار گيرد: آنان‏كه دست به كار اين عمران شده‏اند در آن سهم دارند، نه آنان‏كه هيچ‏گونه كار سازنده‏اى به عهده نگرفته‏اند .

.2 تعليم و تربيت (استصلاح مردم)

تعليم و تربيت يكى از وظايف مهمى است كه حاكميت عموما و امامت خصوصا به‏عهده دارد. همچنان‏كه اشاره شد امام على ـ عليه‏السلام ـ در منشور حكومتش (عهدنامه مالك اشتر) يكى از اهداف حاكميت خود را استصلاح مردم (تعليم و تربيت) مى‏داند و در مورد ديگر، يكى از حقوق مردم را تعليم و تربيت آنها بيان مى‏فرمايد:

شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد، و آداب آموزم تا بدانيد. (32) سخن زير نيز بر همين واقعيت دلالت دارد: امام على ـ عليه‏السلام ـ آن‏گاه كه از جهاد فارغ مى‏گشت، به تعليم مردم و قضاوت ميان آنها مى‏پرداخت. (33) بديهى است كه رويكرد تعليم و تربيت در عصر امام على ـ عليه‏السلام ـ به آموزه‏هاى تربيتى، سياسى، اجتماعى و اخلاقى است و در آن عصر، مبارزه با جهل، كوته‏بينى، ظاهرنگرى، سطحى‏نگرى و ساده‏لوحى اجتماعى كه زمينه آسيب‏پذيرى جامعه را فراهم مى‏آورد، مسأله حياتى و سرنوشت‏ساز بوده است. واژه «استصلاح» نيز ناظر به همين ضلع از آموزش است.

اداره حكيمانه جامعه آن روز كه در آن سطح از روابط اجتماعى ـ اقتصادى بودند، همين نوع تعليم و تربيت را مى‏طلبيد؛ ولى در عصر حاضر، نهاد تعليم و تربيت بايد جهت «استصلاح» و پيشرفت فرهنگى مردم ـ افزون بر رشد فرهنگ عمومى و تقويت وفاق اجتماعى و محو آسيب‏هاى گوناگون اجتماعى ـ به آموزش و فرادهى مهارت و فن نيز بپردازد.

يكى از زير ساخت‏هاى مهم و سرنوشت‏ساز اشتغال و توليد، تربيت نيروى انسانى كارآفرين است. هر مقدار كه نظام تعليم و تربيت پيشرفته‏تر باشد، استعدادهاى مختلف افراد جامعه شكوفاتر، و درنهايت كارآفرينى و ايجاد شغل‏هاى كيفى و جديد بيش‏تر خواهد بود. به ديگر سخن، محرك اساسى توسعه جامع و همه جانبه در جامعه، توسعه نيروى انسانى آن جامعه است و بار سنگين اين توسعه بر دوش نظام تعليم و تربيت است كه در جاى مناسب خود مى‏بايد مورد بحث قرار گيرد. آنچه كه در اين‏جا مهم است و بايد بدان توجه شود، اين است كه در منشور حكومت امام على ـ عليه‏السلام ـ به اين اصل كه هر كارى را بايد به كسى دارد كه داراى تجربه لازم آن است، تصريح شده است. در واقع همان توان و مهارت كارى مورد توجه و توصيه آن حضرت بوده است: و عاملانى اين چنين را در ميان كسانى جو، كه تجربت دارند و حيا، از خاندان‏هايى پارسا كه در مسلمانى قدمى پيش‏تر دارند. (34) در واقع كارگزارانى مى‏توانند مسئوليت مديريت را به‏عهده گيرند كه هم تجربه كارى دارند وهم صداقت و درستكارى.

.3 شكوفايى بخش‏هاى مهم اقتصادى

الف. كشاورزى: بخش كشاورزى از نظر امام على ـ عليه‏السلام ـ جايگاه ويژه‏اى دارد؛ به‏گونه‏اى كه صلاح و نفع و خير مردم به وضعيت طبقه كشاورز وابسته است. بر همين اساس هماره مدارا كردن با دهقانان را توصيه مى‏فرمود و به فرماندهان نظامى نيز دستور مى‏داد كه از جانب آنان به كشاورز ظلم و ستم نشود. (35) بر همين اساس سياست مالى و جمع‏آورى «خراج» را به‏گونه‏اى تعيين مى‏فرمايد كه جانب عدالت و انصاف مراعات گردد: پس داد مردم را از خود بدهيد و در برآوردن حاجت‏هاى آنان شكيبايى ورزيد، كه شما رعيت را خزانه‏دارانيد و امت را وكيلان و امامان را سفيران. حاجت كسى را روا ناكرده مگذاريد، و او را از آنچه مطلوب او است بازمداريد. (36) بى‏شك بخش كشاورزى در آن زمان با در اختيار داشتن زمين و آب و نيروى حيوانى، به شكوفايى و بهره‏دهى دست مى‏يافت، ولى در عصر كنونى، برآوردن نياز و حاجت كشاورزان به اين نيست كه فقط سه عامل فوق را در اختيار داشته باشند، بلكه زنجيره نيازهاى متفاوت آنان بايد به‏طور منطقى برآورده شود تا اين‏كه زمينه شكوفايى كشاورزى فراهم گردد؛ زنجيره‏اى كه از كشت و داشت و برداشت شروع مى‏شود و تا تثبيت قيمت محصولات و بيمه كردن آنها و بازاريابى و صادرات به بازارهاى رقابتى جهان ادامه مى‏يابد. اين زنجيره اگر يك حلقه مفقوده داشته باشد ـ مثلا قيمت محصولات دچار نوسان چشمگير باشد ـ براى ناكامى سياست‏هاى اقتصادى اين بخش كافى است.

ب. صنعت و تجارت: جامعه از طبقات مختلفى تشكيل شده است كه عبارتند از: نظاميان، كشاورزان، قضات، كاتبان خاص و عام (هيئت وزرا و معاونان) كارمندان، بازرگانان، صاحبان صنعت و محرومان و ناتوانان. بى‏شك سرنوشت اين طبقات در عينيت جامعه و حيات اجتماعى به يكديگر وابسته است. منشأ اين وابستگى در عبارات زير به‏طور فشرده بيان شده است: و كار اين جمله (سپاهيان، كشاورزان، قضات، عاملان و نويسندگان) استوار نشود جز با بازرگانان و صنعتگران كه فراهم مى‏شوند و با سودى كه به‏دست مى‏آرند، بازارها را برپا مى‏دارند، و كار مردم را كفايت مى‏كنند، در آنچه كه ديگران مانند آن نتوانند. (37) اثر وجودى صنعتگران اين است كه كفايت مى‏كنند كار مردم را زيرا با كمك گرفتن از فكر و بازوى خود، مصنوعاتى از كالاهاى سرمايه‏اى و مصرفى مى‏سازند كه ديگران توان ساخت آن را ندارند و فلسفه وجودى بازرگانان اين است كه اين مصنوعات را به بازارهاى مصرف مى‏رسانند و درنتيجه چرخه توليد را به گردش در مى‏آورند. اگر مصنوعات صاحبان صنعت از رهگذر تجارت به بازارهاى مصرف روانه نگردد، ادامه توليد و رونق صنايع دچار مشكل مى‏شود و در نتيجه طبقاتى مانند كشاورزان، نظاميان، قضات و كارمندان به اين نوع كالاهاى ابزارى و مصرفى دست پيدا نمى‏كنند. بر همين اساس فرمود قوام و استوارى ديگر طبقات به دو طبقه بازرگان و صنعتگر است. به ديگر سخن، در هر دوره از تاريخ حيات اجتماعى انسان، طبقه كشاورز نيازمند به صنايع و ابزارآلات كشت؛ نظاميان و سپاهيان نيازمند ساز و برگ نظامى، قضات و ديگر كارگزاران دولت وابسته به درآمد ماليات (خراج)اند كه اگر صاحبان صنعت نيازهاى آنان را فراهم و توليد نكنند و بازرگانان آنها را به بازارهاى مصرف نرسانند، بى‏شك روابط اجتماعى دچار اختلال مى‏گردد. همچنان‏كه صاحبان صنعت و كشاورزان، براى برخوردارى از امنيت، وفاق، نظم اجتماعى، زمينه‏سازى قراردادها، و اجراى آنها به نظاميان، قضات و كارگزاران دولتى نيازمندند.

در فراز ديگرى نيز به همين اثر وجودى بازرگانان و صنعتگران تصريح، و با تأكيد فراوان مى‏فرمايند: ديگر اين‏كه نيكى به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذير، و سفارش كردن به نيكويى درباره آنان را به عهده گير. چه كسى كه بر جاى بود و چه آن كه با مال خود از اين سو بدان سو رود و با دسترنج خود كسب كند كه آنان مايه منفعتند و پديدآورندگان وسيلت‏هاى موردنياز و آسايش و آورنده آن از جاهاى دوردست و دشوار، در بيابان و دريا و دشت و كوهسار، جايى كه مردم در آن‏جا گرد نيايند و در رفتن بدان‏جا دليرى ننمايند . اين بازرگانان مردمى آرامند و نمى‏ستيزند، و آشتى‏اند، و فتنه‏اى نمى‏انگيزند. (38)

.4 اصل درآمد مردم به منزله درآمد خزانه دولت

رابطه اقتصادى حاكميت با مردم را از دو منظر متفاوت مى‏توان بر رسيد: در يك نگاه دولت نسبت به اداى وظايفى مسئوليت دارد. تأمين امنيت، كالاهاى عمومى كه بخش خصوصى دست به كار توليد آنها نمى‏شود، و زمينه‏سازى فرايند توسعه و رشد، بر عهده دولت است و طبعا هزينه اين امور را بايد از محل ماليات‏ها تأمين كند. اين نگاه مى‏طلبد كه دولت درآمدهاى خود را با سياست‏هاى مختلف اعتبارى مالى افزايش دهد تا اين‏كه با قدرت هرچه بيش‏تر بتواند به وظايف خود عمل كند و درنتيجه درآمد دولت نسبت به درآمد مردم اولويت پيدا مى‏كند. نگاه ديگر اين است كه دولت يكى از وظايف مهم خود را افزايش درآمد مردم تلقى نمايد. باور مسئولان و مديران ميانى و پايين اين است كه اگر درآمد مردم هرچه بيشتر باشد، درآمد دولت نيز به همان نسبت افزايش مى‏يابد، هرقدر ملت فقيرتر باشد، به همان نسبت بخش عمومى دچار فقر خواهد بود. با اين نگاه سعى تمام دولتمردان و كارمندان بر اين خواهد بود كه زمينه كاهش فقر عمومى فراهم شود و در نتيجه مديران نه‏تنها موانع حركت توليد كالا و خدمت را برمى‏دارند، بلكه خود دست به كار شتاب بخشيدن به اين حركت مى‏شوند.

امام على ـ عليه‏السلام ـ بر اين سياست تأكيد ويژه دارد: و آنچه بدان بار آنان را سبك گردانى بر تو گران نيايد، چه آن اندوخته‏اى بود كه به تو بازش دهند، با آبادانى كه در شهرهايت كنند و آرايشى كه به ولايت‏ها دهند؛ نيز ستايش آنان را به خود كشانده‏اى و شادمانى كه عدالت را ميانشان گسترانده‏اى، حالى كه تكيه بر فزونى قوت آنان خواهى داشت بدانچه نزدشان اندوخته‏اى. از آسايشى كه برايشان اندوخته‏اى و اطمينانشان كه با عدالت خود به‏دست آورده و مدارايى كه كرده‏اى و بسا كه درآينده كارى پديد آيد كه چون آن را به عهده آنان گذارى با خاطر خوش بپذيرند. (39) با توجه به مفاد اين دستورالعمل اولا درآمد مردم از جهت اقتصادى ذخيره خزانه دولت به حساب مى‏آيد، ثانيا رابطه عدالت‏گونه مردم با دولت مستحكم‏تر مى‏گردد و اعتماد مردم برانگيخته مى‏شود. اين دستورالعمل و نگاه كه درآمد مردم و قدرت توليد آنها را درآمد خزانه دولت به حساب مى‏آورد، در روابط اقتصادى جامعه، ساختار متناسب را مى‏طلبد.

كتابنامه

.1 قرآن كريم.

.2 نهج‏البلاغه، محمد دشتى ـ كاظم محمدى، مؤسسة النشر الاسلامى.

.3 آناتومى جامعه، فرامرز رفيع‏پور، شركت سهامى انتشار، تهران / .1378

.4 اصول كافى، كلينى، محمدبن يعقوب، دارالكتب الاسلامى، تهران/ .1367

.5 الارشاد، شيخ مفيد.

.6 الحياة، محمدرضا الحكيمى، محمد الحكيمى، على الحكيمى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران / .1367

.7 بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، بيروت.

.8 جامعه‏شناسى نظم، مسعود چلپى، نشر نى، تهران/ 1375

.9 درآمدى بر جامعه‏شناسى، بروس كوئن، ترجمه محسن ثلاثى، فرهنگ معاصر، تهران/ .1370

.10 شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحديد.

.11 مستدرك نهج‏البلاغة.

.12 مطالعات آماده‏سازى تدوين برنامه سوم توسعه اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى جمهورى اسلامى ايران، جلد سوم، نيروى انسانى بازاركار، اشتغال، ص‏32، سازمان برنامه و بودجه، تهران / .1379

.13 موسوعة الامام على‏بن ابى‏طالب.

.14 نهج‏السعادة، الجزء الرابع، ص‏15، الشيخ محمدباقر المحمودى، مؤسسة المضامين الفكرى، بيروت / 1968 ميلادى.

.15 وسائل الشيعه.

پى‏نوشتها:

1) نهج‏البلاغه، خطبه .143

2) نهج‏البلاغه، خطبه .91

3) نهج‏البلاغه، خطبه .91

4) نهج‏البلاغه، خطبه .211

5) تفصيل اين بحث در گفتار سوم خواهد آمد.

6) فرامرز رفيع‏پور، آناتومى جامعه، شركت سهامى انتشار، 1378، ص .181

«~ Internalized ( 7 ~»

8) آناتومى جامعه، ص‏219ـ . 220

«~ onientation ـ Value ( 9 ~»

10) بروس‏كوئن، درآمدى بر جامعه‏شناسى، ترجمه محسن ثلاثى، تهران، فرهنگ معاصر، ص 37؛ آناتومى جامعه، ص‏ .297

11) آناتومى جامعه، ص‏ .504

12) محمدرضا، محمد و على حكيمى، الحياة، ج 5، ص 323، به نقل از كشف الغمه، ج 1، ص 175ـ .176 بحارالانوار، ج 41، ص .33

13) كافى، ج‏5، ص‏ .74

14) همان، ص‏ .75

15) شرح نهج‏البلاغه، ج‏15، ص‏147؛ موسوعة على‏بن ابى‏طالب، ج‏4، ص‏ .170

16) موسوعة على‏بن ابيطالب، ج‏4، ص‏ .169

17) شيخ مفيد، الارشاد، ص‏ .158

18) كافى، ج‏5، ص‏ .86

19) هود، آيه .61

20) وسائل الشيعه، ج‏13، ص‏195؛ بحارالانوار، ج‏93، ص‏ .47

21) مسعود چلپى، جامعه‏شناسى نظم، ص‏265 ـ .266

22) موسوعة الامام على‏بن ابى‏طالب‏ج‏4، ص‏ .169

23) همان، ص‏ .170

24) كافى، ج‏5، ص‏ .72

25) از مقايسه بهره‏ورى نيروى كار در انتهاى دوره بيست ساله (1375ـ1355) با ابتداى آن، كاهشى در حدود 5/27 درصد را مى‏توان به‏دست آورديعنى بهره‏ورى نيروى كار در سال 1375 تنها 5/72 درصد بهره‏ورى نيروى كار در سال 1355 است. به عبارتى با فرض ثبات بهره‏ورى نيروى كار در طى اين دوره ارزش افزوده كل بخش‏ها در سال 1375 با 10566 هزار نفر شاغل استحصال مى‏شد؛ در حالى كه به علت كاهش بهره‏ورى نيروى كار، اين به عنوان ارزش افزوده توسط 14572 نفر شاغل به‏دست آمده است. به ديگر تعبير حدود 4006 هزار نفر از شاغلين در سال 1375 نسبت به سال 1355 دچار بيكارى پنهان بوده‏اند.

ر.ك: مطالعات آماده‏سازى تدوين برنامه سوم توسعه اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى جمهورى اسلامى ايران، جلد سوم، نيروى انسانى بازاركار، اشتغال، ص‏32، تهران، سازمان برنامه و بودجه، .1379

26) نهج‏البلاغه، حكمت .480

27) همان، حكمت .1122

28) مسعود چلپى، جامعه‏شناسى نظم، ص‏ .270

29) نهج‏البلاغه، نامه .53

30) نهج‏البلاغه، خطبه .216

31) مستدرك نهج‏البلاغة، ج‏5، ص‏ .359

32) نهج‏البلاغه، خطبه .34

33) الحياة، ج‏5، ص‏ .323

34) نهج‏البلاغه، نامه 53 (نامه به مالك اشتر).

35) البحار، ج‏103، ص‏172؛ موسوعة الامام على عليه السلام، ج‏4، ص‏ .172

36) نهج‏البلاغه، نامه .51

37) نهج‏البلاغه، نامه .53

38) نهج‏البلاغه، نامه .53

39) نهج‏البلاغه، نامه .53

 



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)





عدالت
جهاد اقتصادی
عدالت اقتصادی
ريشه کني «ربا»
عدالت امام علی(ع)
نفی سرمایه سالاری
جهاد براي رشد اقتصادي
مبارزه با مفاسد اقتصادی
موانع تحقق جهاد اقتصادی
آموزه های اقتصادی اسلام
مفهوم­شناسی جهاد اقتصادی
جهاد اقتصادي با محوريت بازرگاني خارجي
آرایش جهادی اقتصاد كشور
اخلاق‌گرايي و بي‌توجهي به علم اقتصاد
دانلودکتاب مفید اقتصادی
مفهوم و الزامات جهاد اقتصادی

رضا کرمی

كل بازديدها : 574955
كل مطالب : 745

تعداد كل نظرات : 30

تاريخ ايجاد وبلاگ : چهارشنبه 10 فروردین 1390 

آخرين بروزرساني : شنبه 28 اردیبهشت 1392 

RSS 2.0 این صفحه را به اشتراک بگذارید