چكيده با شروع صنعتي شدن به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، پديده فقر همواره به نحوي از انحاء افكار جوامع بشري، به ويژه كشورهاي در حال توسعه را بيشتر به خود مشغول كرده است. اين جوامع با توجه به سطح قرارگيري در مدار توسعه، به حل اين معضل پرداخته و با اتخاذ راهبردهايي چون رشد اقتصادي، رشد توأم با توزيع و ... درصدد بهبود شرايط زندگي مردم كشورشان برآمدند. نظريات مختلفي در اين دوران در ارتباط با چگونگي همسويي رشد اقتصادي و توزيع درآمد در جهت بهرهمندي تمام اقشار اجتماع از مواهب رشد مطرح گرديد كه هريك ضمن ستايش نقش عدالت توزيعي در جامعه به بررسي تقدم و تأخر آنها پرداخته و سعي در تبيين الگويي براي نشان دادن رابطهي اين دو با يكديگر داشتند. در اين نوشتار ضمن بيان اين نظريات به تبيين ديدگاه اسلام در اين رابطه پرداخته شده است. بر اين اساس با توجه به اينكه اسلام عدالت توزيعي را در جامعه به عنوان هدف و عاملي در جهت سعادت انسان مي داند و رشد اقتصادي را تنها به عنوان ابزاري در جهت نيل به آن پذيرفته است، لذا كليه نظرياتي را كه رشد را بر توزيع مقدم ميدانند رد كرده و با معرفي راهكارهای گوناگونی در توزیع درآمد جاری و توزیع منابع اولیه تولید، درمییابیم که تعارضی بین رشد و توزیع وجود ندارد اگر چه عمدتاً توزیع عادلانه درآمد در مقایسه با رشد از اولویت بیشتری برخوردار است.
مقدمه با شروع صنعتي شدن به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، پديده فقر همواره به نحوي از انحاء افكار جوامع بشري، به ويژه كشورهاي در حال توسعه را بيشتر به خود مشغول كرده است. اين جوامع با توجه به سطح قرارگيري در مدار توسعه، به حل اين معضل پرداخته و با اتخاذ راهبردهايي چون رشد اقتصادي، رشد توأم با توزيع و ... درصدد بهبود شرايط زندگي مردم كشورشان برآمدند. اما در بسياري موارد خصوصاً در كشورهاي جهان سوم به دلايل مختلف، گروه كثيري از مردم از اثرات توزيعي راهبردهای، رشد برخوردار نشدند و این امر منجر به بروز شكاف هاي اقتصادي، اجتماعي و گسترش پديده فقر گرديد. در دهه ١٩٨٠ وضعيت فقرا همچنان بدتر شد، به گونه اي كه بانك جهاني، اين دهه را دههي فراموش شدن فقرا ناميد. دهه ١٩٩٠ چاره اي نبود جز تغيير راهبردهاي توسعه، از راهبردهاي رشد به راهبردهاي فقرزدايي، لذا اين دهه، دهه جنگ با فقر ناميده شد. نظريات مختلفي در اين دوران در ارتباط با چگونگي همسويي رشد اقتصادي و توزيع درآمد در جهت بهرهمندي تمام اقشار اجتماع از مواهب رشد مطرح گرديد كه هريك ضمن ستايش نقش عدالت توزيعي در جامعه به بررسي تقدم و تأخر آنها پرداخته و سعي در تبيين الگويي براي نشان دادن رابطه اين دو با يكديگر داشتند. در اين نوشتار بعد از بيان برخي مفاهيم و ضرورت بحث ابتدا به مرور مباني نظري مرتبط با موضوع پرداخته و در ادامه مطالعات صورت گرفته در اين زمينه مورد بررسي قرار مي گيرد. در بخش دوم سناريوهاي مختلفي كه در ارتباط با مباحث رشد و توزيع درآمد مطرح است بيان شده و در سومین بخش، ضمن بيان ديدگاه اسلام در ارتباط با رابطه رشد اقتصادي و توزيع درآمد، سناريوي مورد تأييد اسلام بيان ميگردد . در بخش پاياني نيز راهكارهايي كه اسلام درجهت توزيع عادلانه تر درآمد در جامعه ارائه نموده و تأثير آنها بر رشد اقتصادي را مورد بررسي قرار ميدهيم.
|
دوشنبه 22 فروردین 1390 توسط رضا کرمی | نظرات (0) |