ابعاد جهاداقتصادي 7 مفهوم رشد اقتصادي حداقل در دوجا از هم تفكيك مي شود رشد ذاتي و رشد عارضي يا غيرذاتي و به اصطلاح رشد تزريقي كشورهاي صنعتي داراي رشد ذاتي هستند ولي كشورهاي غير صنعتي اگر رشدي هم داشته باشند باكمك كشورهاي صنعتي است. و از اينجا مفهوم رشد واقعي مشخص مي شوديكي از اشكالات سند شم انداز كه بايد اصلاح شود نيز اين است كه تفاوت بين رشد صوري و ظاهري را با رشد واقعي بيان ننموده . مثلا در جائي كه مي گويد ايران بايد در منطقه اول شود به اين نكته توجه نداشته كه اگر در منطقه كشوري هم رشد بيشتر از ايران دارد اين رشد او ظاهري و يا عارضي است نه ذلتي و اسلي . شاخص عمده اين عمل همان تحريم يا محاصره اقتصادي است . مثلا دانشگاه كابل در افغانستان از وجود استادان آمريكائي و حتي پروازي اروپا استفاده مي كند ولذا اگر رشد علمي هم دارد متعلق به اساتيد برون مرزي است اما در ايران امريكا و اروپا نه تنها كمكي نمي كنند بلكه كار شكني هم مي كنند واين دو در ارزيابي نبايد يكسان مد نظر قرار گيرند . در تركيه و سوريه ويا حتي درعراق هم اگر هم پيشرفت علمي ديده مي شود يا رشد اقتصادي است همه مرهون حضور آمريكائي هاست . ويا اگر قزاقستان يا تاجيكستان در برخي فناوري ها از ايران جلوتر است مرهون دولت روسيه است لذا يكي ز موارد مهم باي نوشتن يك سند اطلاع از اين امر است كه متاسفانه مورد توجه قرار نگرفته . حتي به گزارش هوشنگ رحمتي خبرنگار ماهين نيوز وقتي رئيس جمهوري اسلامي ايران ادعا كرد كه ايراني ها از نظر هوشي بالاتر هستند در برنامه صرفا جهت اطلاع اين امر به مسخره گرفته شد. در حاليكه اگر اين موضوع نسبي وذاتي باشد نه تنها حرف رئيس جمهوري صحيح است بلكه ايران از هم اكنون بالاتر از سند چشم انداز حركت مي كند زيرا هر رشدي ولو 1درصد هم براي ايران در مقابل آنهمه تحريم هاي اقتصادي يك حركت جهشي محسوب مي شود و ضريب بالائي را به خود تختصاص مي دهد براي درك بهتر موضوع بهتر است بدانيم رشد اقتصادی، دلالت بر افزایش تولید یا درآمد سرانه ملی دارد. اگر تولید کالاها یا خدمات به هر وسیله ممکن در یک کشور افزایش پیدا کند، میتوان گفت که در آن کشور، رشد اقتصادی اتفاق افتادهاست. تعریف :رشد اقتصادی به تعبیر ساده عبارت است از افزایش تولید یک کشور در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه. در سطح کلان، افزایش تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال مورد بحث به نسبت مقدار آن در یک سال پایه، رشد اقتصادی محسوب میشود. علت این که برای محاسبه رشد اقتصادی، از قیمتهای سال پایه استفاده میشود آن است که افزایش محاسبه شده در تولید ناخالص ملی، ناشی از افزایش میزان تولیدات باشد و تأثیر افزایش قیمتها (تورم) حذف گردد. منابع رشد اقتصادی عبارتاند از: افزایش نهادههای تولید (افزایش سرمایه یا نیروی کار) افزایش بهرهوری عوامل تولید بهکارگیری ظرفیتهای احتمالی خالی در اقتصاد بديهي است درايران اسلامي رشد اقتصادي بايد با توجه به كشورهاي ديگر تعيين شود نه اينكه مثلا 8 درصد را از پيش تعيين كنيم اين امر چنان جا افتاده كه حتي امام جمعه موقت تهران آيه الله جنتي در نماز جمعه نيز آن را بيان كرد. اشتباه اين تعبير ان است: در حاليكه در آمريكا و اروپا و حتي چين و ژاپن صحبت از كاهش رشد اقتصادي است كافيست درايران رشد يك درصدي داشته باشيم . اين يعني اينكه همه كشورهاي صنعتي با رشد زير صفر يا منفي روبرو هستند وايران داراي يك درصد رشد مثبت از همه آن ها وضع بهتري دارد. برخلاف برخي تصورها رشد اقتصادي هميشگي و جبري نيست . يعني اينطور نيست كه اگر ما يك درصد رشد مي كنيم غرب حتما دو درصد رشد مي كند! يا اينكه تصور شود رشد براي غربي ها هميشگي و با درصد با لاست ولي براي ايران كاهنده و يا بادرصد كم است. اتفاقا قانون عمل و عكس العمل در اينجا به اين مهني است كه رشد ايران يعني عدم رشد آمريكا. زيرا منابع محدود است واگر ايران از آن بيشتر استفاده كند ناچار آمريكا كمتر استفاده مي كند. فرض كنيد ايران منابع نفتي خود را به آمريكا مي فروخت . امريكا داراي نفت بود ولي از هنگاميكه ايران توانسته فناوري پتروشيمي را در اختيار بگيرد و نفت را بيشتر در داخل مصرف مي كند و كمتر به آمريكا مي فروشدلذا آمريكا ديگر رشد منابع نفتي ندارد بلكه كاهش منابع دارد. هم اكنون كه ليبي در گير مشكلات است امريكا براي گران كردن قيمت نفت و رونق بخشيدن به بورس نفت خود از خريد نفت از مخالفان خود داري مي كند. اين يعني مخالفان قذافي داراي منابع نفتي شدند ولي آمريكا فاقد انست ولي تفسير اقتصاد دانان وابسته برعكس است! افزايش قيمت نفت در آمريكا را نشانه رشد اقتصادي آمريكا مي دانند ولي پرشدن مخازن ليبي را از نفت كاهش رشد اقتصادي مي دانند. ما در مورد اقتصاد دانان وابسته بسيار نوشته ايم و كمي بي توجهي باعث مي شود در دام آن ها گرفتار آمده و دچار تناقض در بيان وتشخيص رشد شويم . به گزارش عباس حسيني ، درايران هم وقتي بر اثر اعتصاب كارگران غيور شركت نفت شير نفت به سوي آمريكا بسته شد وطن دستان خوشحال شدند كه نفت براي نسل هاي آينده پس انداز مي شود ولي اقتصاد دانان وابسته آن را يك شكست معرفي كردند و گفتند نفت ايران ديگر مشتري ندارد! مقصود ماهم همين نكته است كه آيا كساني كه سند چشم انداز را نوشته اند به قكر ايران بوده اند يا مي خواسته اند منطقه و جهان را آنقدر پيشرفته نشان دهند كه دستيابي ايران به آن پيشزفت مشكل بوده و امكان پذير نباشد؟ بگزارش Mahinnews |
سه شنبه 13 اردیبهشت 1390 توسط رضا کرمی | نظرات (0) |