روشن است كه هدف از خلقت بشر، رشد و تعالي خود اوست، و تحقق اين هدف نيز بدون تشكيل حكومت اسلامي ميسر نيست، و حتي با تشكيل حكومت اسلامي هم، در صورتي هدف مزبور، محقق مي شود كه ساختار اداري آن حكومت، براساس عدل و احسان پي ريزي شده باشد؛ چرا كه رشد و تعالي انسان ها، در سايه ظلم و ستيز به دست نمي آيد. اميرمؤمنان علي(ع)، در موارد متعددي به جايگاه و ارزش و اهميت عدالت اشاره كرده و مي فرمايد: «همانا برترين بندگان نزد خدا، امام عادل است.»1 و نيز مي فرمايد: «العدل اساس به قوام العالم؛2 از اركاني كه عالم هستي بر آن استوار است، عدالت مي باشد.» و در جاي ديگري مي گويد: «ما عمرت البلاد بمثل العدل؛3 هيچ چيزي مثل عدالت، شهرها را آباد نمي كند.» به نظر امام همام عدالت زينت ايمان بلكه سر ايمان است4.
در بعد اجتماعي به تأثير و جايگاه والاي عدالت توجه داده مي فرمايد؛ «افضل الجهاد كلمه عدل عند امام جائر؛5 با فضيلت ترين مبارزه، سخن گفتن از عدالت در برابر حاكم ستمگر است.»
زيرا به نظر وي حيات و زندگي فردي و اجتماعي انسان به عدالت منوط و مربوط است و در انديشه علوي عدالت مايه حيات و زندگي است6. زيرا اگر جامعه اي بخواهدحيات طيبه پيدا كند و شهرهايش آباد گردد و آحاد انساني آن، زندگي شايسته اي داشته باشند، بايد رهبران آن جامعه، عادل و نيكوكار باشند و افراد جامعه نيز بايد با جان و دل عدالت و رهبريت دادگرانه رهبرانشان را بپذيرند.
نسبت عدالت با احسان
علي(ع) درباره احسان و نسبت آن با عدالت در مواردي اشاره داشته است. پيش از بررسي ديدگاه وي در اين باره مي كوشيم تا نظر آن حضرت را درباره جايگاه و اهميت احسان به دست آوريم. وي در سخني گرانبها خطاب به جابربن عبدالله انصاري صحابه پيامبر(ص) مي فرمايد: «اي جابر! اركان دين و دنيا، بر چهار چيز استوار است: 1-عالم و دانشمندي كه علم خود را به كار گيرد؛ 2-ناداني از فراگيري سرباز نزند؛ 3-سخاوتمندي كه در كار نيك، بخل نورزد و نيازمندي كه آخرتش را به دنيا نفروشد. پس هرگاه عالم، علمش را ضايع كند(و به آن عمل ننمايد)، جاهل از فراگيري علم، خودداري كند، و زماني كه بي نيازان از نيكي، بخل ورزند، نيازمندان آخرت را به دنيا مي فروشند. اي جابر! كسي كه نعمت فراوان خداوند به او روي آورد، نياز مردم به او بسيار خواهد بود. در اين حال، آن كس كه وظيفه خود را در برابر اين نعمت هاي خداداد انجام دهد، به دوام و بقاي نعمت خويش كمك كرده است. و آن كس كه چنين نكند آن ها را در معرض زوال و نابودي قرار داده است.»
وي بخشش و احسان و عفو را از نشانه هاي مؤمن برشمرده و مي فرمايد: «از علامت متقين، بخشش ستمكار (پشيمان) و عطا كردن به آن كه محرومش كرده است مي باشد.»
در كلام حضرت، جود و احسان، يكي از چهارركن دين و دنيا شمرده شده است. اين عبارت، بيانگر آن است كه اگر در جامعه ديني، از جود و احسان خبري نباشد، دين آن جامعه ناقص خواهد بود خصوصا اين كه عفو و احسان در جامعه يكي از بهترين راه هاي تربيت و هدايت بشر، و از مهم ترين راه هاي پيش گيري از جرم و جنايت است. بي حكمت نيست كه ما در متون ديني، مطالب فراواني درباره عفو و احسان داريم كه پاداش بسيار زيادي را براي افراد نيكوكار نويد داده اند.چنان كه از خطبه صفات متقين پيداست، حضرت علي(ع) عفو و احسان را از صفات متقين برشمرده اند و خود آن حضرت نيز در اين زمينه، از پيش گام ترين انسان ها بود، به حدي كه در چند مورد، از سوي خداوند سبحان، در شأن ايشان آيه نازل شده كه به بعضي از آن آيات اشاره مي شود:
1- ايثار جان خود، براي حفظ رسول گرامي اسلام(ص)
«و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد»7
2- احسان و بخشش انگشتر خود به سائل
«انما وليكم الله و رسوله و الذين ءامنوا الذين يقيمون الصلوه و يؤتون الزكوه و هم ركعون»8
3- احسان و نيكي در حق مسكين، يتيم و اسير
«و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا¤ انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء و لاشكورا»9
آيات فوق، علاوه بر اين كه شخصيت اميرمؤمنان علي(ع) براي جهان اسلام معرفي مي كند، مطلب بسيار مهم ديگري را هم به ما گوشزد مي نمايد و آن اين كه بقاي رسالت و حفظ شريعت اسلام، مديون احسان و ايثار جان علي(ع) در آن شب است كه حضرت حاضر شد در جاي نبي گرامي اسلام(ص) بخوابد و حضرت رسول، جان سالم به در ببرد و رسالت خود را به جهانيان عرضه كند. گرچه در حوادث ديگري چون جنگ احد و جنگ خندق هم حضرت علي(ع) با فداكاري و احسان خويش از كيان دين و رسالت دفاع كرد، به حدي كه نواي «لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار» از منادي غيب در مورد آن حضرت به گوش رسيده است.
بنابراين، با درنظرگرفتن سخنان گوهربار حضرت امير(ع)، درخصوص ارزش وجايگاه عدل واحسان در جامعه اسلامي، اگر جامعه اي بخواهد براركان مستحكم استوار باشد و به عنوان جامعه فاضله و مدينه طيبه به شمار آيد، بايد دردرجه اول به اهميت و نقش عدل و احسان درتكامل جامعه پي ببرد و دردرجه دوم، اين دو امر مهم را به عنوان يكي از اهداف مهم، نصب العين خويش قرار دهد.
عدل واحسان درساختار اداري حكومت اسلامي
عدالت درحوزه انديشه وگفتار بسيار فراخ و درحوزه عمل بسيار تنگ است.اين تنگنا درحوزه عمل سياسي و اجتماعي خود را بيشتر نشان مي دهد. با اين همه اميرمؤمنان آن چنان دراجراي عدالت كوشيد تا جان برسر آن نهاد. وي دربرنامه ريزي وعمل اجتماعي و سياسي درزمان حكومت خويش به رعايت عدالت فرمان و خود به شدت به آن پاي بند بود. درادامه به بخشي از رفتار و عمل سياسي آن حضرت اشاره خواهيم داشت.
1- عدالت در احقاق حق
حكومت، بدون رعايت عدالت و احقاق حق، بي ارزش تر از كفش وصله دار است.
عبدالله بن عباس مي گويد:«درمنزل ذي قار بر اميرمؤمنان(ع) وارد شدم، درحالي كه حضرت مشغول وصله كردن كفش خود بود! به من فرمود:«قيمت اين كفش چقدر است؟» گفتم:بهايي ندارد. فرمود:«به خدا سوگند همين كفش بي ارزش برايم از حكومت برشما محبوب تراست، مگر اين كه با اين حكومت، حقي را به پا دارم و يا باطلي را دفع نمايم...» 10
اين كلام نوراني حضرت، بيانگر آن است كه احقاق حق و دفع باطل، هدف اصلي حكومت آن حضرت بوده است. از اين كلام عرشي مي توان اين گونه بهره گرفت كه اگر درحكومتي عدالت اجرا نگردد و حق به حق دار نرسد، آن حكومت هيچ ارزشي نخواهد داشت.
2- عدالت درتقسيم بيت المال
حضرت علي(ع) دربرابر افرادي كه دراجراي عدالت مورد ايراد قرارگرفت، فرمود:«آيا به من دستور مي دهيد كه براي پيروزي خود ازجور و ستم درحق كساني كه برآن ها حكومت مي كنم، استمداد جويم؟!
به خدا سوگند، تا عمر من باقي و شب و روز برقرار و ستارگان آسمان درپي هم طلوع و غروب مي كنند هرگز به چنين كاري دست نمي زنم. اگر اموال از خودم بود به طور مساوي درميان آن ها تقسيم مي كردم تا چه رسد به اين كه اين اموال، اموال خداست (و متعلق به بيت المال). آگاه باشيد بخشيدن مال درغير موردش تبذير و اسراف است. اين كار ممكن است دردنيا باعث سربلندي انجام دهنده آن شود. ولي درآخرت موجب سرافكندگي وي مي گردد. (احياناً) درميان مردم (دنياپرست) گرامي اش مي نمايد، ولي نزد خداوند خوارش مي سازد، هيچ كس مال خويش را در غير راهي كه خداوند فرموده مصرف نكرده و به غيراهلش نسپرده جز اين كه سرانجام خداوند او را از سپاس گذاري آنان محروم ساخت و محبتشان را متوجه ديگري نمود. پس اگر روزي پايش بلغزد و به كمك آنان نيازمند گردد بدترين رفيق و ملامت كننده ترين دوست خواهند بود.»
از اموري كه موجب خشم و نفرت ملت، درهرحكومتي مي شود و مايه نابودي حكومت خواهد بود، بي عدالتي و تبعيض درساختار اداري حكومت است كه اين امر به صورت تدريجي موجب پيدايش تحولات و دگوگوني هايي درحكومت ها مي شود. حاكمان ستم پيشه با رعايت نكردن عدالت، خون ملت ستم ديده را به جوش آورده و ريشه خود را با دست خود قطع خواهند نمود كه از جمله آن ها مي توان به حكومت ظالمانه خاندان پهلوي اشاره كرد. بنابراين، افرادي كه مسئوليت تقسيم هزينه و بودجه هاي كلان كشور را دارايند، بايد دقت زيادي بخرج دهند؛ چرا كه مسأله مال، امر محسوس و چشم گيري است و آثار زيان بار بي عدالتي دراين امر، خيلي زود آشكار مي شود و ملت را نسبت به سيستم اداري كشور، بلكه به اصل اسلام بدبين مي كند كه در اين برهه از زمان، خطرناك ترين چيزي كه انقلاب شكوهمند ما را تهديد مي كند، همين امر مهم است. گرچه سفارش رهبران ارزشمند اين است كه ما نبايد كارهاي مسئولان را به پاي انقلاب حساب كنيم؛ ولي اين كلام را تنها خواص از جامعه درك مي كنند كه تعدادشان بسيار اندك است. شايد عده اي درمقابل مطلب مذكور، بگويند: اگر دراعطاي بيت المال، مساوات رعايت گردد، اين امر موجب خروش گروهي مي شود كه انتظارات بيش تري از حكومت دارند كه نتيجه اين امر، موجب به خطر افتادن حكومت خواهد شد، ولي درجواب اين گروه بايد گفت: اولا، تعداد اين گونه افراد متوقع، درهر جامعه اي بسيار اندك است. ثانياً، رعايت مساوات، خواسته فطري افراد هرجامعه مي باشد. ثالثاً، حفظ حكومت نمي تواند عدم مساوات و ظلم برمردم را توجيه كند؛ يعني، عدالت بايد رعايت شود گرچه افرادي دراين راه فدا شوند كه عين همين قضيه را درحكومت عدل علي (ع) مي يابيم. و نيز كلام گهربار آن حضرت كه درهمين بخش نقل شد، بهترين دليل برصحت مدعاي ماست. پس برما لازم است كه هم از سيره عملي حضرت و هم از كلام نوراني او دراجراي عدالت، درس بياموزيم و عملاً درجامعه پياده كنيم. واگر خواستيم ببينيم ساختار اداري كشورما دراجراي عدالت دراعطاي بيت المال، چه قدر به سيره حضرت علي (ع) نزديك است، بايد ببينيم آيا متصديان امور در اعطاي بيت المال، بين مردم عادي و اقوام و خويشان خود تبعيضي قائل مي شوند، يا خير؟ جواب اين سوال را بايد از زبان مردم شنيد، و با بازرسي دقيق و پنهاني پي به واقعيت موجود برد؛ اما وقتي حضرت امير(ع) دربرابر خواست بيش از سهم برادرش عقيل از بيت المال قرار گرفت، اين گونه فرمود: «سوگند به خدا! اگر شب را بر روي خارهاي گزنده بيدار به سر برم! و يا در غل ها و زنجيرها بسته و كشيده شوم، برايم محبوب تر است از اين كه خدا و رسولش را روز قيامت، در حالي ملاقات كنم كه به بعضي از بندگان ستم كرده و چيزي از اموال دنيا را غصب نموده باشم.
چگونه بايستي ستم روا دارم، آن هم براي جسمي كه تار و پودش به سرعت به سوي كهنگي پيش مي رود (و از هم مي پاشد) و مدت هاي طولاني در ميان خاك ها مي ماند. سوگند به خدا! «عقيل» برادرم را ديدم كه به شدت فقير شده بود و از من مي خواست كه يك من از گندم هاي شما را به او ببخشم.
كودكانش را ديدم كه از گرسنگي موهاي شان ژوليده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته گويا صورتشان با نيل رنگ شده بود.
«عقيل» باز هم اصرار كرد و چند بار خواسته خود را تكرار نمود، من به او گوش فرا دادم! خيال كرد من دينم را به او مي فروشم! و به دلخواه او قدم بر مي دارم و از راه و رسم خويش دست مي كشم! (اما من براي بيداري و هوشياري او) آهني را در آتش گداختم، سپس آن را به بدنش نزديك ساختم، تا با حرارت آهن عبرت گيرد ناله اي هم چون بيماراني كه از شدت درد مي نالند سرداد و چيزي نمانده بود كه از حرارت آن بسوزد، به او گفتم: هان اي «عقيل»! زنان سوگمند در سوگ تو بگريند! از آهن تفتيده اي كه انسان آن را به صورت بازيچه سرخ كرده ناله مي كني! اما مرا به سوي آتشي مي كشاني كه خداوند جبار با شعله خشم و غضبش آن را برافروخته است! تو از اين رنج مي نالي و من از آتش سوزان نالان نشوم؟!»
اين برخورد سازنده اميرالمؤمنان (ع) با برادرش عقيل، مي تواند براي متصديان امور و مسئولان ادارات و نهادهايي كه بيت المال در اختيار آن ها قرار دارد بهترين الگو باشد. نكات ارزنده اي در اين سيره عملي حضرت وجود دارد؛ نكات مهمي كه هر يك از آن ها مي تواند به عنوان راهكار در تحقق عدالت در ساختار اداري جامعه مثمرثمر باشد.
نكته اول: فلسفه سوگند حضرت اميرمومنان (ع): با يك نگاه سطحي، در نهج البلاغه خواهيم ديد، حضرت علي (ع) براي هر چيزي سوگند ياد نمي كند، بلكه در موارد بسيار مهم و حياتي سوگند ياد مي كند؛ مثلا در پايان خطبه 224 مي فرمايد: «به خدا سوگند! اگر اقليم هاي هفت گانه را با آنچه در زير آسمان هاست به من دهند كه خداوند را با گرفتن پوست جوي از دهان مورچه اي نافرماني كنم هرگز نخواهم كرد.»
آري، معصيت خداوند، نزد حضرت بسيار مهم است. از اين روست، كه حضرت سوگند فوق را ياد مي كند، بنابراين، از سوگند حضرت در اول خطبه مذكور، در مي يابيم كه آن حضرت چه قدر براي رعايت مساوات بين مردم ارزش قائل است.
نكته دوم: نقش ايمان به حسابرسي روز قيامت در تحقق عدالت و جلوگيري از ظلم در جامعه: اين نكته كه در كلام حضرت به صراحت مشهود است، پيام بسيار مهم و سازنده اي را براي رهبران و متصديان امور جامعه در بردارد و آن اين كه بهترين راهكار تحقق عدالت و ريشه كن كردن ظلم در جامعه، بالا بردن اعتقاد و ايمان متوليان امور به حسابرسي روز قيامت است.
ظلم بر بندگان خدا از گناهان بزرگ است و براساس هواي نفس و شهوت حيواني از انسان سر مي زند. چنان كه حضرت امير (ع) در اين باره مي فرمايد: «و ما من معصيه شيء الا ياتي في شهوه ؛ 12 هيچ گناهي از گناهان يافت نمي شود جز اين كه با تمايلات و غرايز حيواني انسان سازگار است.»
يادآوري مرگ، از راه هاي نابودي شهوات است. همان گونه كه علي ع مي فرمايد: «الا فاذكروا هادم اللذات و منقص الشهوات و قاطع الامنيات عند المساوره للاعمال القبيحه؛ 13 به هوش باشيد نابود كننده لذات و برهم زننده كام يابي ها و قطع كننده آرزوها (مرگ) را بسيار ياد كنيد در هنگام تصميم بر گناه.»
بنابراين، سردمداران و واليان امور آناني كه قلبشان براي تحقق عدالت، در ساختار اداري كشور مي طپد، بايد به اين امر مهم و حياتي توجه ويژه نموده و تدبيري اخذ نمايند تا به هر طريق ممكن اعتقاد و ايمان متصديان امور به قيامت، و حسابرسي در آن روزي را كه حضرت امير (ع)، اظهار ترس مي كند، بالا برده، تا با ارتقاي ايمان آنان، مردم از جور آنان در امان مانده و لذت شيريني اجراي عدالت را بچشند.
اما يكي از راه هاي ارتقاي ايمان مسئولان و امانت داران بيت المال و ايجاد تقوا و ترس الهي در دل آن ها، برگزاري جلسات پند و نصيحت و جلسات تذكر و انذار است. چنان كه حضرت امير(ع) در سخناني بدين معنا اشاره مي فرمايد: «پند و موعظه و تذكر، موجب حيات قلوب و تطهير از زنگارهاي گناه است و انسان را به درجه باتقوايان مي رساند.» 14
آري، اين راه مذكور، برگرفته از سيره عملي حضرت امير ع است كه به استانداران و فرمانداران و متصديان امور حكومت دستور مي دادند تا با يادآوري مرگ و معاد مواظب اعمال خود باشند، تا بي عدالتي اي از آن ها سر نزند.
در همين زمينه مولا علي (ع) در سخني به مالك اشتر مي فرمايد: «اي مالك! ... باد دماغت را فرو بنشان، حدت و شدت و قدرت دست و تيزي زبانت را در اختيار خودگير! و براي جلوگيري از اين كار مخصوصا توجه به زبانت داشته باش كه (سخني بدون فكر نگويي)... هرگز حاكم بر خويشتن نخواهي بود جز اين كه فراوان به ياد قيامت و بازگشت به سوي پروردگار باشي. 15
و به كارگزاران بيت المال فرمود: «ولا تدخروا انفسكم نصيحه ؛ 16 از نصيحت خوش خودداري مكنيد.»
نكته سوم: قوميت گرايي بزرگ ترين مانع اجراي عدالت در ساختار اداري كشور: حضرت علي (ع) با برخورد قاطع و عادلانه خود با برادرش عقيل كه متقاضي سهم بيش تري از بيت المال بود، درس مهمي به عمال و خزانه داران بيت المال داده است كه اميدواريم، اين درس عملي حضرت در جامعه ما به مرحله اجرا در آيد. ان شاء الله.
از مسائلي كه موجب بدبين كردن افراد جامعه، نسبت به حكومت وقت مي شود، قوميت گرايي و تبعيض بين خويشاوندان و ديگران در تقسيم بيت المال است مگر آن كه پاي امتياز به حق در كار باشد. البته اين مساله در حكومت هايي كه براساس اجراي عدالت پي ريزي شده اهميت بيش تري دارد؛ چون انتظارات مردم در چنين جامعه اي بيشتر از جوامع ديگر است. از اين رو، بي عدالتي در اين گونه جوامع بسيار سريع تنفر ايجاد مي كند و پايه هاي حكومت را به لرزه در مي آورد.
نكته چهارم: ديدگاه حضرت علي (ع) درباره مبارزه با قوميت گرايي: با توجه به اين كه سرچشمه قوميت گرايي وتبعيض، پيروي از هواهاي نفساني است، بايد سعي شود ابتدا سرچشمه آن را خشك كرد تا تبعيض ريشه كن گردد؛ اما راه خشكاندن سرچشمه، يعني نابود كردن هواهاي نفساني را بايد از مردي آموخت كه هواي نفساني را در دست خود اسير كرده است. و جرات عرض اندام به نفس را نداده است. در نتيجه، بي عدالتي و تبعيض و قوميت گرايي را از ريشه نابوده كرده است؛ اما راه مبارزه با هواهاي نفساني كه در برخورد حضرت علي ع با برادرش عقيل مشاهده مي شود، يادآوري عذاب روز قيامت است كه حضرت علي (ع) با داغ كردن برادرش، به او فهماند، اگر تو طاقت آتش دنيايي را نداري، چه طور من طاقت آتش خشم الهي را داشته باشم؟ و حال اين كه اين دو قابل قياس نيستند. بنابراين يكي از راه هاي پيشگيري از قوميت گرايي در ساختار اداري كشور، تقويت ايمان و اعتقاد به حسابرسي روز قيامت در دل متصديان امور است؛ اما راه تقويت چنين ايمان و اعتقادي در نكته دوم قبلا مورد بحث قرار گرفت.
راه مبارزه با تبعيض خواهي و بي عدالتي مراجعان، در درجه اول، تذكر و يادآوري است. در صورت عدم پذيرش و اصرار به خواستن بي عدالتي، برخورد قاطع و جدي است كه ما اين برخورد را در مورد درخواست عقيل از حضرت علي (ع) كاملا مي توانيم مشاهده كنيم و از اين برخورد، درس سازندگي بياموزيم.
نكته پنجم: رعايت عدالت تا كجا؟: از عوامل بي عدالتي و تبعيض در ساختار اداري كشور، توجيه كردن هاي غيرقانوني است. مبناي توجيه گران اين است كه در بعضي از موارد، عدالت بايد فداي احسان شود؛ مثل اين كه براي رفع محروميت و گرسنگي عده اي، بايد تبعيض صورت گيرد.
حال ببينيم ديدگاه وحي ناطق، اميرمومنان علي (ع) در اين باره چيست؟
با دقت در برخورد حضرت علي (ع) با برادرش عقيل، مي توان دريافت كه حضرت امير (ع) با اينكه مي ديد كودكان برادرش، در گرسنگي سخت به سر مي برند، حاضر نشد مرتكب بي عدالتي گردد و حق ديگران را براي رفع گرسنگي، به برادرزاده هاي خويش بدهد؛ به تعبير ديگر، حضرت حاضر نشد عدالت را فداي احسان نمايد؛ چرا كه احسان با مال و حق ديگران، احسان نخواهد بود؛ چون احسان آن است كه انسان از مال و حق خود بدون انتظار اجر و مزد، به ديگران ببخشد نه اينكه از حق ديگران بگيرد و به كسي ببخشد.
بنابراين، جامعه اي كه خود را پيرو سنت و سيره علي بن ابي طالب (ع) مي داند و به اين پيروزي افتخار مي ورزد، شايسته است، با تاسي از سيره حيات بخش آن حضرت باب هرگونه توجيه گري را در ارتكاب بي عدالتي و تبعيض ببندد؛ چرا كه اگر باب توجيه گري در ساختار اداري جامعه باز گردد، ديگر كسي مزه عدالت را نخواهد چشيد. البته تذكر اين نكته لازم است كه حكومت اسلامي و واليان امور براي رفع هر نوع محروميت و گرسنگي، بايد از راه قانوني اين مشكل را حل كنند و نگذارند عده اي در جامعه در اثر فقر و گرسنگي به هلاكت برسند. واليان و حاكمان مي تواند از راه هاي گوناگوني نظير تشويق كردن ثروتمندان به احسان و يا تاسيس مراكز سرويس دهي به محرومان جامعه و يا در اختيار قرار دادن ابزار كار و درآمد، فقر را از جامعه ريشه كن كنند.
گفتني است كه در اين امر مهم، بايد بسيار دقيق و كارشناسانه عمل شود، تا نكند محروميت زدايي منجر به محروم پروري گردد، كه اگر اين چنين شود، روحيه تلاش و كوشش از سنگر اقتصادي رخت بر مي بندد و در نتيجه، جامعه براي پذيرش استثمار بيگانگان آماده مي شود و تمام هستي ملت بر باد خواهد رفت. آن چنان كه در عصر كنوني در بسياري از كشورهاي مستعمره بيگانگان، شاهد اين قضيه هستيم. بنابراين، محروميت زدايي اي مورد قبول است كه ملت و جامعه را به سوي استقلال اقتصادي پيش ببرد.
خلاصه سخن در بحث عدالت در بيت المال: اول، رعايت عدالت در تقسيم بيت المال، منافاتي با سياست و سياستمداران اسلامي ندارد؛ دوم، عدالت به هيچ وجه فداي چيز ديگر نخواهد شد؛ سوم، قوميت گرايي، از عوامل نابودي عدالت در جامعه است؛ چهارم، از راه هاي تقويت عدالت خواهي در جامعه، بالا بردن سطح معنوي جامعه است، تا ملت و مسئولان با ياد قيامت و عذاب دردناك صحراي محشر، از هرگونه ظلم و بي عدالتي پرهيز نمايند.
ويژگي حاكمان و مجريان عدالت از ديدگاه حضرت علي(ع)
تاريخ زندگي بشر، نشان دهنده متجاوز بودن عده كثيري از انسان هاست. اگر حكومتي بخواهد در ساختار اداري اش، عدالت را تحقق بخشد، بايد علاوه بر تقويت بنيه معنوي جامعه، به اجراي قوانين و احكام الهي بپردازد.
بنابراين، انتخاب حاكمان براي تحقق بخشيدن عدالت در تمام عرصه هاي اجتماع، از موضوعات بسيار بااهميت است؛ زيرا سلامت ادارات و نهادها متكي بر سلامت قوه حاكمه است. همان گونه كه سلامت اجتماع و امنيت جامعه متوقف بر سلامت و عدالت در قوه حاكمه مي باشد.
اكنون بايد ببينيم حاكمان از ديدگاه حضرت علي(ع) (آن امام عادل) بايد داراي چه ويژگي هايي باشند، تا بتوانند عدالت واقعي را در جامعه پياده كنند. آن حضرت اين معنا را در نامه اش به مالك اشتر اين چنين مي فرمايد: «اي مالك!... از ميان مردم برترين فرد در نزد خود را براي حكم راني و قضاوت برگزين؛ از كساني كه 1- مراجعه فراوان، آن ها را در تنگنا قرار ندهد 2- برخورد مخالفان با يكديگر او را به خشم و كج خلقي واندارد 3- در اشتباهاتش پافشاري نكند 4- بازگشت به حق، هنگامي كه براي آن ها روشن شد، بر آن ها سخت نباشد 5- طمع را از دل بيرون كرده باشد؛6- در فهم مطالب، به اندك تحقيق بدون بررسي لازم اكتفا نكند 7- از همه كس در شبهات محتاط تر باشد 8- در يافتن و تمسك به حجت و دليل از همه مصرتر باشد 9- با مراجعه مكرر شكايت كنندگان، كمتر خسته شود 10- در كشف امور شكيباتر از همه باشد؛ 11- به هنگام آشكار شدن حق در فصل خصومت از همه قاطع تر باشد 12- از كساني كه ستايش فراوان آن ها را فريب ندهد و تمجيدهاي بسيار، آنان را متمايل به جانب مدح كننده نسازد.
البته اين افراد بسيار اندكند. (اما وظيفه تو در مورد قضاوت):
1- با جديت هرچه بيشتر قضاوت هاي قاضي خويش را بررسي كن 2- در بذل و بخشش به او سفره سخاوت را بگستر، آن چنان كه نيازمندي اش از بين برود و حاجت و نيازي به مردم پيدا نكند 3- از نظر منزلت و مقام آن قدر مقامش را نزد خودت بالا ببر كه هيچ كدام از ياران نزديكت، به نفوذ در او طمع نكند، و از توطئه اين گونه افراد در نزد تو در امان باشد. (و بداند كه موقعيتش از او بالاتر نيست كه بخواهد از او شكايتي بكند.)
در آن چه گفتيم با دقت بنگر! چرا كه اين دين اسير دست اشرار و وسيله هوسراني و دنياطلبي گروهي بوده است.»17
نكته اول: مقام قضات: با نگاهي به صدر و ذيل كلام حضرت كه فرمود: «اي مالك! برترين فرد نزد خودرا براي قضاوت برگزين» و نيز فرمود: «از نظر مقام و منزلت، آن قدر مقام قاضي را نزد خودت بالا ببر كه هيچ كدام از ياران نزديك، به نفوذ در او طمع نكنند» مي توان دريافت كه، مقام قضاوت، از مهم ترين مقام ها در جامعه است.
نكته دوم: سخت گيري در گزينش قضات: با توجه به شرايط دوازده گانه اي كه حضرت براي انتخاب قضات مطرح نمودندو با توجه به تعبير آن حضرت كه فرمود: «افراد داراي شرايط دوازده گانه بسيار اندك اند»، بايد بدانيم كه گزينش قضات كار بسيار سختي است؛ چون در جامعه، كمتر افرادي پيدا مي شوند كه شرايط دوازده گانه را دارا باشند.
نكته سوم: تربيت قضات: از مواردي كه مراكز تعليم و تربيت قضات بايد به آن همت به ورزند، توجه به همين پيام گهربار حضرت امير(ع) است كه به آنها مي گويد: «قضاتي تربيت كنيد كه شرايط دوازده گانه را دارا شوند، سپس به امر قضاوت مشغول شوند.» راستي آيا مراكز پرورش قضات در جامعه ما اين گونه قاضي تربيت مي كنند؟ اميدواريم پاسخ اين پرسش مثبت باشد.
نكته چهارم: عوامل انحراف قضات: با توجه به كلام حضرت عواملي كه موجب منحرف شدن قاضي مي شود عبارت است از: 1- خشمگين شدن؛ 2- پافشاري كردن بر اشتباه؛ 3- طماع بودن؛ 4- بررسي دقيق نكردن؛ 5- عدم رعايت احتياط در موارد شبهه ناك؛ 6- عدم تمسك به بينه؛ 7- عجولانه برخورد كردن؛ 8- فريب مداحان را خوردن.
نكته پنجم: عوامل موفقيت قضات در اجراي عدالت: حضرت علي(ع) عواملي را به عنوان عوامل موفقيت قاضي بر مي شمارد كه از آن جمله است: 1- خشمگين نشدن2- عدم پافشاري بر اشتباه 3- در كشف حقايق شكيبا بودن 4- طماع نبودن 5- رعايت احتياط در مورد مشكوك 6- اصرار به يافتن حجت و بينه بر حق 7- سخت نبودن بازگشت به حق در صورت آشكار شدن حق 8- فريب مداحان و چاپلوسان را نخوردن 9- قاطعيت در احقاق حق و اجراي عدالت 10- عدم اكتفا به بررسي اندك؛ 11- عدم خستگي در اثر مراجعات مكرر مردم.
نكته ششم: وظيفه ولي امر مسلمين درباره قضاوت: با نگاهي به سخنان اميرالمؤمنين(ع) مي توان دريافت كه ولي امر مسلمين در خصوص قضاوت، وظايف زير را به عهده دارد: بررسي دقيق احكام صادره حكام و قضات؛ تأمين مالي قضات تا رفع نيازمندي ها؛ تأمين معنوي، (بالا بردن مقامشان نزد خود).
نكته هفتم: سلامت قوه حاكمه مديون دو امر مهم: گماردن بازرسان دقيق؛ تأمين مادي و معنوي قضات.
بنابراين، نخست بايد قضات را تأمين كرد، آنگاه قضاوتشان را به دقت بررسي كرد، تا آنان دريابند كه همه كارهاي شان تحت كنترل قرار دارد.
احسان در ساختار اداري از ديدگاه حضرت علي(ع)
حضرت علي(ع) در نامه خود به مالك اشتر فرمود: «اي مالك!... قلب خويش را نسبت به ملت خود مملو از رحمت و محبت و لطف كن و همچون حيوان درنده اي نسبت به آنان مباش كه خوردن آنان را غنيمت شماري! زيرا آنها دو گروه بيش نيستند: يا برادران ديني تواند، يا انسان هايي هم چون تو، گاه از آن ها لغزش و خطا سر مي زند. ناراحتي هايي به آنان عارض مي گردد. به دست آنان عمداً يا به طور اشتباه كارهايي انجام مي شود (در اين موارد) از عفو و گذشت خود آن مقدار به آنها عطا كن كه دوست داري خداوند از چشم پوشي و عفوش به تو عنايت كند؛ زيرا تو مافوق آنها و پيشوايت مافوق تو و خداوند تو را زمامدار قرار داده است! امور آنان را به تو واگذار كرده و به وسيله آنان تو را آزمايش نموده است... از منت بر رعيت به هنگام احسان بپرهيز؛ زيرا منت، احسان را باطل مي سازد.»18
از عواملي كه تحكيم بخش پايه هاي حكومت است، «عفو و احسان» مديران و مسئولان نسبت به مردم مي باشد. بنابراين، بر مديران و متصديان امور است كه با به كار بستن سخنان ارزشمند حضرت امير(ع)، نيكي و احسان به مردم را سرلوحه مديريت و كارگزاري خود قرار دهند؛ چرا كه از فوايد مهم احسان، اميدوار كردن مردم به حكومت و حاكمان است. اگر حكومتي از پشتوانه حمايت برخوردار باشد، هيچ بيگانه اي جرأت هجوم آوردن به آن را نخواهد داشت كه نمونه آنرا در كشور عزيزمان شاهد بوده و هستيم. افزون بر فايده مزبور، از فوايد ارزشمند ديگر احسان در ساختار كشور، تحقق يافتن فرهنگ عفو و احسان در ميان مردم است كه اگر چنين چيزي در اجتماع محقق شود، ريشه بسياري از جنايات و بي عدالتي ها خشكانده خواهد شد، و جامعه به سوي تكامل پيش خواهد رفت.
1- نهج البلاغه، كلام، ش .163
2-بحارالانوار، ج 78، ص .83
3-مستدرك الوسائل، ج2، ص .310
4-بحارالانوار، ج 78، ص .80
5-نهج البلاغه، كلمات قصار .374
6-غررالحكم.
7-بقره(2)، آيه .207
8-مائده(5)، آيه.55
9-انسان(76)، آيه هاي 8 و .9
12-همان، خطبه .176
13- همان، خطبه .99
14-همان، نامه 31، خطبه 85 و .222
15- همان، نامه .53
16- همان، نامه .51
17- همان، نامه .53
18- همان، نامه .53
|