![]() هر دولتي براي دستيابي به اهداف اقتصاد كلان خود، انواع ابزارها و سياست ها را به كار مي گيرد كه مهم ترين آنها عبارتند از: 1.سياست مالي.شامل مخارج دولت و ماليات بندي است.مخارج دولت نسبت ميان مصرف عمومي و مصرف خصوصي را كاهش مي دهد؛ ولي ممكن است بر سرمايه گذاري و توليد بالقوه نيز تأثير گذارد.سياست مالي، دست كم در كوتاه مدت بر مخارج كل و از اين رو بر توليد ناخالص ملّي و تورم تأثير مي گذارد.[ ساموئلسن و نوردهاوس، ص 145. ] همچنين از سياست مالي مي توان براي توزيع مناسب درآمد، استفاده كرد. 2. سياست پولي . بانك مركزي به منظور تنظيم حجم پول " عرضه پول " ، سياستِ پولي در پيش مي گيرد . تغييرات عرضه پول موجب بالا يا پايين رفتن نرخ بهره "سود" شده ، بر سرمايه گذاري ، توليد نا خالص ملّي " واقعي و بالقوه " مؤثر خواهد بود . بانك مركزي از طريق به كارگيري عمليات بازار باز " خريد و فروش اوراق " ، تغيير نرخ تنزيل ، تغيير نرخ ذخاير قانوني و همچنين از طريق تعيين اعتبارات "به طور مستقيم" مبادرت به سياست پولي مي كند .[ سياست هاي پولي در نظام بانكداري غيرربوي با تغيير نرخ سود و اعتبارات صورت مي گيرد . ر .ك : فراهاني فرد ، سعيد ، سياست هاي پولي در بانكداري بدون ربا . ] 3.سياست هاي درآمدي . ابزارهاي مستقيم دولت براي تأثيرگذاري بر روند دستمزدها و قيمت ها به منظور تعديل تورم است.البته اين سياست ها معمولاً با فشار بر دستمزدهاي واقعي، موجب تغيير توزيع درآمد نيز مي شوند.در كشورهاي ثروتمند، پنج سياست عمده درآمدي تجربه شده است.يك نوع از آن بر رهنمودهاي ناصحانه متكي است كه تا حدودي كارفرمايان و كاركنان را تشويق مي نمايد تا نسبت به افزايش كم تري در دستمزدها و حقوق به توافق برسند.انواع ديگر شامل تثبيت دستمزدها، قراردادن يك حدّ قانوني براي افزايش دستمزدها و شاخص بندي دستمزدها است. 4.سياست اقتصادي خارجي.در واقع همان به كارگيري سياست هاي مالي و پولي در رابطه با صادرات و واردات است.طبيعي است كه با توجه به اطلاعات ناكافي و مسائل اقتصادي خاص صدر اسلام، سياست هاي اقتصادي علوي در يك مفهوم تقريبي و به معناي عام تري بررسي مي شود. وضعيّت اقتصادي به هنگام خلافت علي پيش از آن كه امير مؤمنان علي"ع" زمام امور را به دست گيرد، تحوّلات اقتصادي عظيمي به تدريج در جامعه و حكومت روي داد و مناسبات متعادل اقتصادي عصر پيامبر"ص" به شدّت دگرگون شد: و عدالت اقتصادي رخ برتافت و استكبار اقتصادي جلوه يافت.اين تحول در دوران خليفه سوم به صورت چپاول اقتصادي و مسكنت مالي، جامعه را به بحران كشاند.ثروت ها و دارايي هاي عمومي در اختيار يك طبقه خاص قرار گرفت؛ به طوري كه جامعه به شدّت گرفتار انبوهداري و فزونخواهي از يك سو و نيازمندي و ناداري از ديگر سو شده بود.با نگاه مالك مدارانه زمامداران به مردمان و به اموال و دارايي ها، هرگونه خود مي خواستند با مردمان و حرمت و اموال و امانت ها، رفتار كنند. علي"ع" در خطبه شقشقيه عثمان را اين سان مي شناساند: '...تا سومين به مقصود رسيد و همچون چارپا بتاخت، و خود را در كشتزار مسلمانان انداخت، و پياپي دوپهلو را آكنده كرد و تهي ساخت.خويشاوندانش با او ايستادند، و بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر كه مهار بُرد، و گياه بهاران چرد...' [ نهج البلاغه، خطبه 3. ] مسعودي دوره زمامداري عثمان را چنين بيان مي كند: 'در ايام عثمان بسياري از صحابه، ملك ها و خانه ها فراهم كردند؛ از جمله، زبير بن عوام خانه اي در بصره ساخت كه تاكنون يعني به سال سيصد و سي و دو معروف است...در مصر و كوفه و اسكندريه نيز خانه هايي بساخت...موجودي زبير پس از مرگ پنجاه هزار دينار بود و هزار اسب و هزار غلام و كنيز داشت [ المسعودي، مروج الذهب، ص 332. ]..عبدالرحمن بن عوف زهري خانه وسيعي ساخت.در طويله او يكصد اسب بود.هزار شتر و ده هزار گوسفند داشت و پس از وفاتش يك چهارم از يك هشتم |321 |مالش 84 هزار دينار بود.[ همان، ص 333. ] |كه در مجموع 2688 هزار دينار مي شود|' ابن ابي الحديد معتزلي در شرح بيانات پيش گفته علي"ع" به بخشش عثمان از بيت المال به اقوام خود تصريح مي كند: 'عثمان چراگاه هاي اطراف مدينه را به بني اميه اختصاص داد و به مروان فدك را بخشيد و دستور داد تا از بيت المال صد هزار درهم به او بدهند.زيد بن ارقم مسئول بيت المال نزد عثمان آمد و در حالي كه مي گريست كليدها را جلوي او نهاد.عثمان گفت: آيا از اين كه دخترم را عروس كردم مي گريي؟ زيد گفت: نه، بلكه من گمان كردم كه تو اين مال را عوض اموالي كه در زمان رسول خدا"ص" انفاق كردي، دريافت نمودي.به خدا قسم اگر به مروان صد درهم داده شود، بسيار زياد است.سپس عثمان گفت: پسر ارقم كليدها را بگذار تا غير تو را انتخاب كنيم'.[ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ص 9 ـ 168. ] در اين دوره بخشش قطائع و صوافي و زمين موات بسيار فزاينده شده بود، و با وجود اين كه عمربن خطاب در كوفه اقدام به اقطاع نمود، به طلحه و جرير بن عبداللّه و الربيل بن عمرو بخشيد.[ الطبري، همان، ج 3 ، ص 589. ]اما عثمان در بخشش قطائع فردي سخاوتمند و اهل مسامحه بود.بنابراين بسياري از بزرگان صحابه، زمين هايي را كه گاه به مساحت يك روستا بود، بخشيد.عثمان بن عفان به عبداللّه بن مسعود "رض" زمين هاي نهرين، به عمار بن ياسر استنيا و به خبابْ صنعاء را بخشيد.عثمان همچنين قريه هرمزان را به سعد بن مالك اعطاء نمود.[ ابويوسف، كتاب الخراج، ص 62؛ البلاذري؛ فتوح البلدان، ص 3 ـ 272. ] ابن آدم نقل مي كند كه نه رسول خدا"ص" و نه ابوبكر و نه عمر زميني را نبخشيدند و اول فردي كه زمين را بخشيد و آن را فروخت، عثمان بود.[ ابن آدم، كتاب الخراج، ص 79. ] چند نقل ابن آدم با ساير نقل هاي تاريخي درباره اقطاعات پيامبر"ص"، ابوبكر و عمر سازگاري ندارد؛ ولي اين را كه اوّلين فروشنده زمين هاي عمومي، عثمان بود، تأييد مي كند.مسعودي درباره ثروت شخص عثمان مي نويسد: 'عبداللّه بن عقبه گفت كه دارايي عثمان در نزد خزانه دارش در روزي كه كشته شد، 150 هزار دينار و يك ميليون درهم بود و ارزش زمين او در وادي القري و حنين و غير آن به 100 هزار دينار مي رسيد و اسبان و شتران بسياري بر جاي گذاشت.' [ المسعودي، همان، ص 332. ] بنابراين طبيعي بود كه مردم در زمان عثمان از فزوني خراج بر او شكايت برند.[ همان، ص 337. ] تبعيضات ناروا و سياست هاي غلط عثمان، موجب شد تا تعليمات اسلاميِ پيامبر"ص" كه تحول مهمّي در مناسبات اجتماعي و اقتصادي ايجاد نمود، كم رنگ شود.امام علي"ع" در خطبه اي نتيجه دوري جامعه از سنّت محمدي"ص" را، چنين بيان مي فرمايد: 'شما در زماني زندگي مي كنيد كه نيكي از آن رخت بربسته و پيوسته دورتر مي رود و بدي بدان روي نهاده است و پيوسته پيش تر مي آيد.شيطان طمع در هلاكت مردم بسته و اكنون زماني است كه اسباب كارش نيك مهيّا شده و مكر و فريبش به همه جا راه يافته است.شكارش در چنگال او است.به هركجا كه خواهي چشم بگردان و مردم را بنگر؛ آيا جز درويشي كه از درويشي اش رنج مي برد يا توانگري كه نعمت خدا را كفران مي كند يا بخيلي كه در اداي حق خدا بخل مي ورزد تا بر ثروتش بيفزايد يا متمردي كه گوشش براي شنيدن اندرزها گران شده است، چيز ديگري خواهي ديد؟ اخيار و صالحان كجايند؟ آزادگان و بخشندگان چه شده اند؟ كجايند آنان كه در داد و ستد پارسايي مي كردند و راه و روش پاكيزه داشتند.آيا نه چنين است كه همگي از اين جهان پست به جاي آنها مانده ايد؟ در ميان گروهي فرومايگان كه لب ها از به هم خوردن و بردن نامشان و نكوهش اعمالشان ننگ دارد.در اين حال بايد گفت: اناللّه و انااليه راجعون.'[ نهج البلاغه، خ 129. ] |
چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 توسط رضا کرمی | نظرات (0) |