كار وتلاش وجهاد اقتصادی



انواع سیستم های اقتصادی

در وضع موجود جهان ، دو روش و سیستم اقتصادی بطور عمده بر جهان حکومت می کنند که هر یک قسمت عظیمی از جهان را زیر پوشش قرار داده اند . سو سیالیسم و کاپیتالیسم دو مکتب حاکم بر اقتصاد جهان هستند که پاسخ های متفاوتی در بیان موضوعات یک سیستم اقتصادی دارند . اینک به توضیح کوتاه هر یک از آن ها می پردازیم .

سوسیالیسم

سوسیالیسم اصالت را به جامعه میدهد و دست دولت را در کنترل مسائل اقتصادی بنفع جامعه در تمام زمینه ها باز می گذارد مالکیت های خصوصی را نفی کرده مالکیت دولتی و عمومی را جایگزین آن می کند . و سعی در اشتراکی کردن وسائل تولید و خارج ساختن آن از انحصار افراد و حتی شرکت ها می نماید ، از میان رفتن طبقات و برقراری یک جامعه بی طبقه را از اهداف بزرگ خود میداند و توزیع ثروت را براساس قانون ، از هر کس باندازۀ قدرت و برای هر کس باندازه کار می شناسد که سرانجام در دوران کمونیسم باید قانون " از هر کس باندازۀ توانش و بهر کس باندازۀ نیازش " جای آنرا بگیرد .

سرمایه داری

کاپیتالیسم یا سرمایه داری برخلاف سوسیالیسم اصالت و حقانیت را به فرد می دهد و آزادی و میدان فعالیت را در مسائل اقتصادی در اختیار فرد می گذارد . بطور خلاصه میتوان گفت این سیستم اساساً بر سودجوئی فردی استوار است . تلاش یک سرمایه دار برای تولید بیشتر نه خدمت به جامعه انسانی و رفع نیازمندیهای اصیل اجتماعی که مقصود بدست آوردن سود هر چه بیشتر و پر کردن جیب خود است .

در اثر قدرت زیاده از حدیکه در این نظام به سرمایه دار داده می شود او قدرت اقتصادی زیادی پیدا کرده و بمرور زمان سرمایه دارها دور هم جمع شده تشکیل شرکت می دهند و بزودی نبض اقتصاد و سرنوشت یک جامعه را بدست می گیرند . اینجاست که در کشور های سرمایه داری قدرت سیاسی و نظامی و حتی فرهنگی تابعی از قدرت اقتصادی است و این سرمایه داران هستند که در همه چیز و همه جا تصمیم می گیرند .

تاریخ مختصر سرمایه داری

آغاز مکتب سرمایه داری را باید در تاریخ ، ار آنجائی سراغ گرفت که تفکر فردگرایی ( اندیو جوآلیسم ) و اصالت فرد در جوامع بعنوان یک ارزش مطرح شد . بدون تردید در طول تاریخ جوامع بسیاری را می توان یافت که اصلت را در جامعه منحصر به فرد میدانستند و تامین آزادی عمل فردی را وظیفه اجتماعی تلقی می کرده اند . بی شک ریشه و منشأ سرمایه داری را باید در این نوع طرز تفکر یعنی اصالت فرد دانست . تجلی و ظهور واقعی سرمایه داری را در قرون 17 و 18 در مکاتب اقتصادی " کلاسیک " و " فیزیوکرات " می توان دید . اقتصاد دانان بزرگی همچون " آدام اسمیت " و " ریکاردو " در تثبیت این مکتب فعالیت های بسیاری نمودند . خلاصه عقاید این مکتب فعالیت های بسیاری نمودند . خلاصه عقاید این مکاتب اقتصادی را می توان بشرح زیر بیان کرد .

کلاسیک ها محرک فعالیت انسان را نفع شخصی دانسته و معتقد بودند که در پرتو تامین منافع فرد است که منافع جامعه تامین می شود . آن ها در این جهت به آزادی کامل فردی و عدم هر گونه منع اجتماعی اعتقاد داشتند . آن ها هر گونه دخالت دولت را در امور اقتصادی جامعه محکوم می کردند و معتقد بودند که وظیفه دولت فقط تامین امنیت اجتماعی و اقتصادی و تضمین آزادی های فردی است ، بدانگونه که " آدام اسمیت " وظیفه دولت را حمایت قانونی دولت از ثروتمندان می دانست .

فیزیوکرات ها ( طبیعیون ) نیز همانگونه که از نامشان پیداست خود را پیرو مشی طبیعت در جامعه می دانستند و معتقد بودند که چون در نظام طبیعت بدون دخالت بشر یک نظم و قانون ویژه ای حاکم است در صحنۀ اجتماع و اقتصاد هم بدون دخالت دولت و یا هر عامل خارجی دیگر جامعه و اقتصاد نیز نظم و قانون درست خود را پیدا خواهد کرد و بر همین اساس هر گونه دخالت دولت را در امور اقتصادی و نظارت بر مسائل اقتصادی جامعه مطرود و محکوم می دانستند .

تاریخ مختصر سوسیالیسم

نارسائیهای عقاید کلاسیک ها در آغاز قرن بیستم بوضوح روشن شد ، چرا که موجب بحرانهای سال های 1914 تا 1925 در اروپا گردید ، فقر و تنگدستی غوغا می کرد و کارگران در وضع بسیار اسفباری بودند مکتب سوسیالیسم در چنین فضائی بوجود آمد و ندای عدالت و مساوات سر داد و مدعی نابود نمودن فقر و تنگدستی شد ، سوسیالیسم نابودی فقر را در سلب تمامی آزادی های فردی میدید و اصالت را از آن اجتماع می دانست .

اگر لیبرالیسم کلاسیک و سرمایه داری برای انسان در فعالیت های اقتصادی آزادی بی پایان قائل بود سوسیالیسم یکسره این آزادی ها را در تمامی ابعاد از بین برد و در حقیقت انسان ها همچون ابزاری در دست دولت در آمدند بشکلی که هیچگونه امکانی در جهت شکوفائی استعداد های ذاتی خویش نمی یافتند .

سوسیالیسم در تاریخ به دو صورت ، " سوسیالیسم تخیلی " و " سوسیالیسم علمی " ظهور کرد .

البته این نوع تقسیم بندی بوسیله نویسندگان مارکسیست صورت گرفته که سوسیالیست های قبل از مارکس را سوسیالیست های خیالباف می نامیدند . سوسیالیست های علمی نظام عقیدتی خود را " ایدئولوژی علمی " می نامند .

سوسیالیست های قبل از مارکس همچون سن سیمون ، سیسموندی،پرودن و فردیناندلاسال و ... اعتقاد داشتند که چون نظام مبتنی بر آزادی فردی ( لیبرالیسم کلاسیک ) منجر به فقر و محرومیت و منشاء بحران های اجتماعی است پس لازم و ضروری است که نظام مبتنی بر منافع جمع ( سوسیالیسم ) ایجاد شود و فقط منافع اجتماع را در نظر داشته و آزادی فردی را بهر شکل از بین ببرد .

بعنوان مثال " سن سیمون " هر نوع مالکیت را نوعی دزدی بحساب آورده و برای انسان هیچگونه آزادی عمل اقتصادی هر چند محدود را قائل نبود همانطوریکه ذکر شد مارکس و پیروانش ( مارکسیسم ) سوسیالیست های قبل از خود را خیالباف و اتوپیایی نامیده و خود را سوسیالیست های علمی می دانستند تفاوت این دو در این بود که سوسیالیست های قبل از مارکس استقرار سوسیالیسم را در اجتماع امری " لازم و ضروری " می شمردند ولی مارکسیست ها استقرار سوسیالیسم را نه امر " لازم " بلکه " الزامی " دانسته و لازمه حرکت جبری تاریخ می دانستند و می گفتند این سیر تحول تاریخ است که استقرار سوسیالیسم را امری " الزامی " ساخته است و جبراً آن را علیرغم هر گونه مانعی ایجاد می نماید و از این رو بود که مارکسیسم افرادی را که برای از بین بردن مشکلات اجتماعی دست به توصیه و نصیحت اخلاقی میزدند خیالباف دانسته و آنان را محکوم می نمود .

اعتقاد مارکسیسم بر این است که جوامع در سیر تحولات خویش جبراً و الزاماً از مراحلی چند ( کمون اولیه ، برده داری ، فئودالیسم ، سرمایه داری ، سوسیالیسم ) می گذرند و انسان ها هیچگونه نقشی در ایجاد این ادوار تاریخی و بطور کلی در حرکت تاریخ ندارند ، تاریخ یک حرکت و سیر جبری دارد و انسان ها مقهور این حر کتند ، این طرز تفکر بیانگر همان اندیشۀ هگلی است که می گفت " تاریخ کشندۀ اراده های انسانی است " ، و از اینجا تاثیر افکار هگل را در بنای مارکسیسم بخوبی مشاهده می کنیم . براساس همین بینش است که مارکسیسم نتیجه قهری رشد سرمایه داری را سوسیالیسم می داند بدین معنی که تمامی جوامع بعد از مرحله سرمایه داری باید به سوسیالیسم گام نهد و از این جاست که " مارکس " در پیش بینی های خود می گوید کشورهائی که در مراحل پیشرفته تر سرمایه داریند زودتر به سوسیالیسم گام می نهند و براساس همین امر پیشگوئی نمود که بترتیب انگلستان ، فرانسه ، آلمان و سپس روسیه به مرحله سوسیالیسم می رسند .

ولی جریان تاریخ برخلاف این پیشگوئی انجام گرفت ، به جای انگلستان می بینیم که روسیه شوروی که در مراحل اولیه تولید صنعتی و سرمایه داری است ( نه مراحل پیشرفته آن ) سوسیالیستی می شود و در آلمان به جای سوسیالیسم فاشیسم بقدرت می رسد و سوسیالیسم را نابود می سازد و انگلستان راهی غیر از پیشگوئی های مارکس را می پیماید در چین انقلاب سوسیالیتی در جامعه ای با بافت کشاورزی ( فئودالیسم ) ظهور می کند که این خود یک عدول از آن الگوی کلی است که مارکس عرضه می نماید ، چین بدون آنکه مرحله سرمایه داری را طی نماید به سوسیالیسم گام می نهد .



چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)





عدالت
جهاد اقتصادی
عدالت اقتصادی
ريشه کني «ربا»
عدالت امام علی(ع)
نفی سرمایه سالاری
جهاد براي رشد اقتصادي
مبارزه با مفاسد اقتصادی
موانع تحقق جهاد اقتصادی
آموزه های اقتصادی اسلام
مفهوم­شناسی جهاد اقتصادی
جهاد اقتصادي با محوريت بازرگاني خارجي
آرایش جهادی اقتصاد كشور
اخلاق‌گرايي و بي‌توجهي به علم اقتصاد
دانلودکتاب مفید اقتصادی
مفهوم و الزامات جهاد اقتصادی

رضا کرمی

كل بازديدها : 578084
كل مطالب : 745

تعداد كل نظرات : 30

تاريخ ايجاد وبلاگ : چهارشنبه 10 فروردین 1390 

آخرين بروزرساني : شنبه 28 اردیبهشت 1392 

RSS 2.0 این صفحه را به اشتراک بگذارید