يكي از نظرياتي كه از سوي استاد بزرگوار شهيد مرتضي مطهري ارايه شده و توانسته است به بحث حرمت ربا سروساماني بدهد، تبيين عقلاني و منطقي حرمت ربا ميباشد، به گونهاي كه ايشان با يك منطق حسابشده و قابل پذيرش اين مسئله را به اثبات رسانده است.
در خصوص بحث حرمت ربا گروهي معتقدند كه: حرمت ربا يك حكم تعبدي است و دليل و چرايي نميخواهد، در حالي كه استاد اثبات نموده است كه اين حرمت، ممنوعيتي است كه منطق عقلاني و عقلايي دارد و اگر به ماهيت ربا خوب توجه شود، متوجه خواهيم شد كه اين ممنوعيت عادلانه و عقلايي محسوب ميشود.
شهيد بزرگوار دو گزينه را كنار هم قرار داده و منطق ممنوعيتِ دريافتِ ربا را بيان نموده است.
يكي از اين گزينهها اين است كه هرگاه پول و نقدينگي در روابط اقتصادي به كار گرفته شود و مالكيت از نقدينگي قطع شود آنگاه تبديل به وام خواهد شد و وقتي اينگونه شد رابطهي مالكيت نسبت به پول از لحاظ حقوقي قطع ميشود و شخص اختياري نسبت به سود حاصل از كاركرد آن پول را نخواهد داشت، چراكه با اختيار خودش پول را به وام تبديل كرده است. اما اگر رابطهي مالكيت قطع نشود و صاحب اوليهي پول همچنان مالك آن باشد، در اين صورت نسبت به دريافت سودِ حاصل از كاركرد پول استحقاق دارد، اما اگر سودي نيز نداشت بايد اين وضعيت را قبول كند و درواقع در سود و زيان آن مشاركت داشته باشد، كه اين مسئله عقلايي هم هست؛ چراكه اين پول در رابطه با مالكيت به جريان افتاده است و نتيجه هرچه كه باشد بايد پذيرا شود.
بنابراين از ديدگاه شهيد بزرگوار مطهري اگر از پولي كه وام داده ميشود انتظار سود و بهره داشته باشند عقلايي نيست؛ زيرا مالكيت آن پول به ديگري واگذار شده است. استاد در اينجا مقولهي بهره را به صورت عقلايي و به نحو احسن تفسير كرده و آياتي را كه دلالت صريح بر حرمت و ممنوعيت ربا دارند، به طور عقلايي تبيين نموده است. از طرف ديگر استاد مطهري حتي نسبت به رباي معاملي كه در برابر رباي قرضي قرار ميگيرد توجيه و تفسير منطقي داشته، و در واقع رباي معاملي را به عنوان حريمي كه باعث ميشود تا نسبت به رباي قرضي دسترسي صورت نگيرد، بهخوبي تبيين نمودهاند؛ زيرا رباي قرضي به حدي حرمت و ممنوعيت شرعي داشته است كه رباي معاملي را حريمي براي عدم دسترسي به آن قرار دادهاند.
شهيد بزرگوار استاد مطهري براي اولين بار بحث حرمت ربا را به صورت نظاموار و سيستماتيك مطرح نمودند، به گونهاي كه تا زمان آن شهيد هيچكس بدانگونه اين بحث را به صورت نظاممند و منطقي ارايه نكرده بود و اكثر مباحث ارايهشده در اين خصوص پراكنده گويي و جزيينگري بوده است و ارايهي بحث به صورت نظاممند و سيستمي از ويژگيهاي نظريات آن شهيد بهشمار ميرود.
در پايان ميتوان گفت: چنانچه بحث منطقي و عقلايي كه استاد در خصوص ممنوعيت ربا اشاره داشتند در سيستم بانكي و جريان پولي كشور به كار گرفته ميشد در اصلاح حوزهي توليد، توزيع و مصرف تاثير بهسزايي داشت و سيستم بانكي كشور بهشدت از مقولهي ربا فاصله ميگرفت، وضعيت بخش توليدي كشور اينگونه نميشد كه با كمبود نقدينگي مواجه شود. و نيز توزيع درآمد جامعه به شكل كنوني نميشد، به صورتي كه 15 درصد از افراد جامعه، 75 درصدِ ثروت جامعه را در اختيار خود قرار دهد و 85 درصد جامعه نيز امكانات بسيار ناچيزي را در اختيار داشته باشد؛ بنابراين حوزهي سياست و فرهنگ نيز اينگونه از توزيع نابرابر ثروت در جامعه متاثر نميگرديد و بسياري از معضلات و مشكلات اقتصادي جامعه برطرف شده و آحاد جامعه شاهد يك اقتصاد نسبتا پويا و فعال و در عين حال در مدارِ قوانين شرعي بودند.
|