لیبرالها و سوسیالیستها و زیر شاخههای آنها برای بحرانهای ادواری که عارض نظام بازار میشود، دلایل و توجیهات متفاوتی ارائه میکنند. نگاه چهار مکتب اقتصادی عمده به شرح زیر است:
مکتب شیکاگو: نوسان عرضه پول موجب انحراف رشد تولید ناخالص داخلی از مسیر عمومی آن میشود. اگر چنین نوسانی نباشد، اقتصاد با ثبات خواهد بود. نوسان عرضه پول موجب افت و خیزهای تورمی میشود. تاخیر در منطبق کردن دستمزدها با افت و خیزهای تورمی به تغییرات دامنهدار در نرخ بیکاری میانجامد.
سوسیالیسم: رقابت در چارچوب کاپیتالیسم که در آن سود روند کاهنده و انحصار روند فزاینده دارد، بحرانزا است. کاپیتالیستها با اتخاذ روشهای سرمایهبر، نرخ بیکاری را بالا نگه میدارند تا دستمزدها کاهش یابد. رقابت موجب کاهش سود و فروپاشی بنگاهها میشود و برخی سرمایهداران با خریدن بنگاههای ورشکسته به سودهای زیاد دست مییابند و سود لحظهای آنها بیشتر میشود.اما سیر نزولی سود که در ذات نظام سرمایهداری است، موجب افزایش بیکاری و موج تازه ورشکستگی بنگاهها میشود و این دور در فواصل زمانی مشخص تکرار میشود.
مکتب اتریش: افزایش تصنعی عرضه پول به کاهش نرخ بهره میانجامد و موجب افزایش هزینه مصرفکنندگان و سرمایهگذاران میشود. سرمایهگذاران هدفهای بلندمدت و مصرفکنندگان هدفهای کوتاه مدت را تعقیب میکنند و به همین علت اقتصاد با ناهماهنگی روبهرو میشود. در نتیجه رابطه زمانی بین پسانداز و سرمایهگذاری و تولید و مصرف به هم میخورد. روندهای بازار نشان میدهند که بسیاری از سرمایهگذاریها واقعا سودآور نیستند بلکه حامل انواع خطاها هستند. این سرمایهگذاری در لابهلای این ناهماهنگی دود هوا میشوند و رکود از راه میرسد.
مکتب کینز: رونق اقتصادی معمولا با خوشبینی و در هنگامه تغییرات تکنولوژیک آغاز میشود و فعالان اقتصادی را به رفتارهای پرخطر و جسورانه میکشاند. پس هزینه کل معیوب به کسادی و رکود دامن میزند و به علت پیشی گرفتن پسانداز کل از سرمایهگذاری کل، هزینه کل (خرید) کالاها سقوط میکند. این وضع تقاضای کار برای تولید کالاها را کاهش میدهد. در نتیجه بدگمانی و بدبینی سرمایهگذاران پیش میآید و تقاضای ناکافی راه را برای آغاز دوران سخت اقتصادی هموار میکند.
|