دانستنی های عمومی و تخصصی

دانستنی های عمومی در مورد احکام


حق طلاق برای زن در صورت عدم قدرت باروری شوهر
پرسش : 
زنى که علاقه شدید به فرزند دارد آیا به جهت اینکه شوهرش قدرت بارورى ندارد، مى تواند از دادگاه تقاضاى طلاق کند؟

پاسخ : 
آیات عظام امام بهجت، صافى، وحید، تبریزى و سیستانى: خیر، اختیار طلاق با شوهر است و حاکم شرع نمى تواند در این مورد طلاق بدهد.[1]

آیات عظام خامنه اى، فاضل، مکارم و نورى: خیر، اختیار طلاق با شوهر است و حاکم شرع نمى تواند در این مورد طلاق بدهد؛ مگر آنکه خطر بیمارى روانى، زن را تهدید و در عسر و حرج قرار دهد.[2]
 
 
پی‌نوشت‌ها‌:
[1]. امام، استفتائات، ج 3، احکام طلاق، س 22 ؛ دفتر: بهجت، صافى، وحید، تبریزى و سیستانى.
[2]. مکارم، استفتائات، ج 2، س 1149 ؛ دفتر: فاضل، نورى و خامنه اى.
 
منبع: مجموعه پرسش‌ها و پاسخ‌هاى دانشجویى؛ دفتر بیست و یکم (احکام ازدواج، مطابق با نظر ده تن از مراجع عظام)، سید مجتبى حسینى، قم: دفتر نشر معارف، 1385.
 
مطالب مرتبط:
اگر زن با خانواده شوهر ناسازگار باشد، آیا مرد به صرف احترام پدر و مادرش مى‌تواند از همسرش جدا شود؟
آیا در طلاق خلع، شوهر مى تواند علاوه بر مهر، مال دیگرى تقاضا کند؟
اگر زن به خاطر اذیت و آزار و ظلم شوهر، مالى به او بدهد تا او را طلاق خلع بدهد؛ آیا گرفتن این مال حلال است؟
مرد مخارجى را هنگام خرید براى همسرش هزینه مى کند؛ حال اگر عقد به هم بخورد، آیا مى تواند آنها را مطالبه کند؟
جهیزیه اى که دختر با خود به خانه شوهر مى آورد، از آن کیست؟ اگر دختر از شوهرش جدا شود، آیا مى تواند آنها را با خود ببرد؟
کسى که از پشت با همسرش نزدیکى کرده است؛ آیا بعد از طلاق باید نصف مهر را بدهد یا تمام آن را؟
اگر مرد زن را طلاق بدهد چه مقدار باید به زن مهریه بدهد؟
چنانچه زن نازا باشد و مرد او را طلاق بدهد آیا حق دریافت مهر را دارد؟
اگر شوهر از شرطى که در ضمن عقد نموده، تخلف کند، آیا زن مى تواند به استناد تخلف از شرط تقاضاى طلاق کند؟
مردى که همسرش را طلاق رجعى داده، آیا در این مدت باید نفقه اش را بدهد؟
وظیفه زنى که طلاق رجعى داده شده، در برابر شوهر چیست؟ آیا اطاعت شوهر در این مدت واجب است؟
اگر مردى زنى را فریب دهد که از شوهر طلاق بگیرد و زن او شود؛ آیا این طلاق و عقد دوم صحیح است؟
آیا طلاق زن در ایام عادت ماهانه صحیح است؟
اگر مردى از روى اجبار و اکراه حکم طلاق را امضا کند؛ آیا این طلاق صحیح است؟

تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1396  ساعت: 9:55 PM
ادامه مطلب

دانستنی های عمومی در مورد عرفان و تصوف


پرسش : 
درباره ماهیت عشق چه نظریه هایی وجود دارد؟

پاسخ : 
نظریات مختلفی دراین باره داده شده است. بعضی خودشان را با این کلمه خلاص کرده اند که این یک گونه بیماری، ناخوشی و مرض است. می توان گفت این نظریه فعلاً تابع و پیرو ندارد که عشق را صرفاً یک بیماری بدانیم. [نظر دیگر این است که عشق،] نه تنها بیماری نیست، بلکه می گویند یک موهبت است. آن گاه مسأله اساسی در این جا این است که آیا عشق به طور کلّی یک نوع بیشتر نیست یا دو نوع است؟ بعضی نظریات این است که عشق یک نوع بیشتر نیست و آن همان عشق جنسی است؛ یعنی ریشه عضوی و فیزیولوژیک دارد و یک نوع هم بیشتر نیست. تمام عشق هایی که در عالم وجود داشته و دارد، با همه آثار و خواصش ـ عشق های به اصطلاح رمانتیک که ادبیات دنیا را این داستان های عشقی پر کرده است مثل داستان مجنون عامری و لیلا ـ تمام این ها عشق های جنسی است و جز این چیز دیگری نیست. گروهی عشق را ـ همین عشق انسان به انسان را که بحث درباره آن است ـ دو نوع می دانند. مثلاً بوعلی سینا، خواجه نصیر الدین طوسی و ملاصدرا، عشق را دو نوع می دانند. برخی عشق ها، عشق های جنسی [است] ـ که این ها را عشق مجازی می نامند، نه عشق حقیقی ـ او] بعضی عشق ها، عشق روحانی؛ یعنی عشق نفسانی است. به این معنا که در واقع، میان دو روح نوعی کشش وجود دارد. منشأ عشق جسمانی غریزه است که با رسیدن به معشوق و با اطفال غریزه هم پایان می یابد؛ چون پایانش همین است. البته این ها مدّعی هستند که انسان گاهی به مرحله ای از عشق می رسد که مافوق این حرف هاست. خواجه نصیر الدین از آن به «مُشاکَلَة بَینَ النُّفوس» تعبیر می کند. که یک نوع هم شکلی میان روح ها وجود دارد. در واقع، این ها مدعی هستند که در روح انسان یک بذری برای عشق روحانی و معنوی هست و معشوق حقیقی انسان یک حقیقت ماوراء طبیعی است که روح انسان با او متحد می شود و به او می رسد و او را کشف می کند و در واقع، معشوق حقیقی در درون انسان است.
حال این را اجمالاً می گوییم برای این که شما به گوشه ای از ادبیات عرفانی و اسلامی توجه کنید که این مسئله از آن مسایلی است که فوق العاده قابل توجه و قابل تحلیل است. ملاصدرا اشعاری نقل می کند که خیال می کنم این اشعار از محی الدین عربی باشد. نمی گوید شاعر این اشعار کیست، ولی من حدس می زنم از محی الدین باشد. او وقتی می خواهد این مطلب را بیان کند که پاره ای از عشق ها جسمانی نیست و نفسانی است، به این صورت بیان می کند (خیلی شعر عالی هم هست):
اُعانِقُها وَ النَّفسُ بَعدُ مَعشوُقةٌ
اِلَیها وَ هَل بَعدَ العِناقِ تَدانی
دارم با او (معشوقه) معانقه می کنم و باز می بینم همین جور نفس به او اشتیاق دارد. مگر از معانقه نزدیک تر هم چیزی وجود دارد؟!
می خواهد بگوید اگر دو جسم یکدیگر را به سوی هم می کشند، دیگر حالا رسیده اند، وقتی که (این امر) به غایتش رسیده است، دیگر باید پایان بپذیرد. نتیجه فلسفی که می خواهد بگیرد، این است:
کَأَنَّ فُؤَادی لَیسَ یُشفی غَلیلُهُ
سِوی اَن یُری الرّوحانِ یَتَّحدانِ
امکان ندارد که این آتش درونی من فرو بخوابد مگر آن گاه که دو روح با یکدیگر متحد گردند.
پس این نظریه، عشق را به عشق جسمانی و عشق نفسانی تقسیم می کند، یعنی به نوعی عشق قایل است که هم از نظر مبدأ با عشق جسمانی متفاوت است ـ یعنی مبدأش جنسی نیست و در روح و فطرت انسان ریشه ای دارد ـ و هم از نظر غایت با عشق جنسی متفاوت است؛ چون عشق جنسی با اطفای شهوت خاتمه پیدا می کند، ولی این عشق در این جاها پایان نمی پذیرد. این هم یک نظریه (است).
منبع: علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، فطرت، صص 91 ـ 94 .

کلمات کلیدی : 
ماهیت عشق / عشق روحانی / عشق نفسانی
 

تاریخ : یک شنبه 18 تیر 1396  ساعت: 3:49 AM
ادامه مطلب

صفحات سایت

تعداد صفحات : 4988