دانستنی های عمومی و تخصصی

دانستنی های عمومی در مورد موضوعات ویژه


پرسش : 
پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ چند ماه در بطن شریف مادرشان نشو و نما کرده اند؟

پاسخ : 
معروف اين است که نور وجود آن حضرت، در ايام تشريق (يازدهم، دوازدهم و سيزدهم از ماه ذي الحجة را ايام تشريق گويند.) در رحم پاک «آمنه» قرار گرفت.[1] ولي اين مطلب با آنچه ميان مورخان مشهور است که تولد آن حضرت در ماه «ربيع الاول» بوده است، سازگار نيست: زيرا در اين صورت بايد دوران حمل «آمنه» را سه ماه يا يک سال و سه ماه بدانيم و اين خود از موازين عادي بيرون است و کسي هم آن را از خصائص پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به شمار نیاورده است.[2]
محقق بزرگ، شهيد ثاني (911 ـ 966 ه ق) اشکال مزبور را به این صورت جواب داده است که : فرزندان اسماعيل به پيروي از نياکان خود، مراسم حج را در «ذي الحجه» انجام مي دادند؛ ولي بعدا به عللي به اين فکر افتادند که مراسم حج را هر دو سال در يک ماه انجام دهند.
يعني دو سال در «ذي الحجه» و دو سال در «محرم» و به همين ترتيب.
بنابراين با گذشتن 24 سال، دو مرتبه ايام حج به جاي خود باز مي گردد و رسم اعراب بر همين جاري بود؛ تا اينکه در سال دهم هجرت که براي اوّلين بار، ايام حج با ذي الحّجه مصادف شده بود، پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ، ضمن خطبه اي از هر گونه تغيير اکيدا جلوگيري فرمود و ماه ذي الحجه را ماه حج معرّفي نمود و اين آيه در خصوص جلوگيري از تأخير ماه هاي حرام که رسم عرب جاهلي بود، نازل شده است: «تغيير دادن ماه هاي حرام، نشانه فزوني کفر است،کساني که کافرند به وسيله آن گمراه مي شوند يک سال آن را حلال مي شمارند و يک سال حرام».[3]
روي اين جريان، ايام تشريق در هر دو سال در گردش بوده است. اگر روايات مي گويد که: نور آن حضرت در ايام «تشريق» در رحم مادر قرار گرفته و در هفدهم ربيع الاول از مادر متولد گرديده است؛ اين دو مطلب با هم منافات ندارند. زيرا در صورتي منافات پيدا مي کنند که منظور از ايام تشريق، همان يازدهم،دوازدهم و سيزدهم «ذي الحجه» باشد. ولي به صورتی که توضيح داده شد، ايام تشريق پيوسته در تغيير و تبديل بوده و ما با محاسبات به اين مطلب رسيديم که در سال حمل و ولادت آن حضرت، ايام حج، مصادف با ماه جمادي الاولي بوده است. و چون آن حضرت در ربيع الاول متولد گرديده، در اين صورت دوران حمل آمنه تقريبا ده ماه بوده است.[4]

اشکالات اين بيان
نتيجه اي را که مرحوم شهيد ثاني از اين نظر گرفته است؛ صحيح نيست، و معنايي که براي (نسييء) بيان نموده، از ميان مفسران فقط «مجاهد»[5] آن را برگزيده و ديگران آن را طور ديگري تفسير کرده اند و تفسير مزبور چندان محکم نيست، زيرا:
اولا ـ مکه، مرکز همه گونه اجتماعات بود و يک عبادتگاه عمومي براي تمام اعراب به شمار مي رفت. ناگفته پيداست که تغيير حج در هر دو سال، طبعا مردم را دچار اشتباه مي کند و عظمت آن اجتماع بزرگ و عبادت دسته جمعي را از بين مي برد. روي اين نظر بعيد است که قريش و مکّيان راضي بشوند که آنچه مايه افتخار و عظمت آن هاست، در هر دو سال تغيير کند و سرانجام مردم، وقت آن را گم کنند و آن اجتماع از بين برود.
ثانيا: اگر به دقت محاسبه شود، لازمه اين سخن اين است که در سال نهم هجرت، ايام حج مصادف با «ذي القعده» بوده باشد. در صورتي که در همين سال، امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ از طرف پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مأموريت يافت که سوره «برائت» را در ايام حج براي مشرکان بخواند. مفسّران و محدّثان متفقند که آن حضرت، سوره مزبور را در دهم «ذي الحجه» خواند و چهار ماه مهلت داد و آغاز مهلت را دهم ذي الحجه مي دانند، نه ذي القعده.
ثالثا: معناي «نسييء» اين است که چون اعراب جاهلي مجراي صحيحي براي زندگاني نداشتند، غالبا از راه غارتگري ارتزاق مي نمودند. از اين جهت براي آنان بسيار سخت بود که در سه ماه ذي القعده، ذي الحجة و محرم جنگ را تعطيل کنند.
از اين جهت، گاهي از متصديان کعبه درخواست مي کردند که اجازه دهند در ماه محرم الحرام جنگ کنند و به جاي آن، در ماه صفر، جنگ متارکه شود و معناي «نسييء» همين است و در غير محرم ابدا «نسييء» نبوده است و در خود آيه اشاره اي بر اين مطلب ديده مي شود: {Q...يُحِلِّونَهُ عَاماً وَيُحَرِّمُونَهُ عَاماً...[6]Q}. «يک سال جنگ را حلال و يک سال حرام مي کردند».
راه حل مشکل اين است که: اعراب در دو موقع «حج» مي کردند.
يکي ذي الحجه و ديگر ماه رجب، و تمام اعمال حج را در همين دو موقع انجام مي دادند. در اين صورت ممکن است مقصود از اينکه «آمنه» در ماه حج يا ايام تشريق،حاصل نور رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شده، همان ماه رجب باشد و اگر تولّد آن حضرت را در هفدهم ربيع الاول بدانيم، در اين صورت مدّت حمل، هشت ماه و اندي خواهد بود.[7]

نتيجه گيري:
چند نظريه در رابطه با اينکه پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ چند ماه در بطن مادرش بوده وجود دارد:
1. سه ماه و يا يک سال و سه ماه. بعضي ها با قائل شدن بر اين قول، اين را از اختصاصات پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي دانند.
2. طبق محاسبه شهيد ثاني، پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تقريبا ده ماه در بطن مادرش بوده است.
البته اين نظريه نيز امروز ظاهراً مورد تأييد پزشکان و متخصصان است که پايان نه ماه و ورود به ده ماه نوزاد متولد شود.
3. طبق محاسبه آيت الله سبحاني، آن حضرت هشت ماه و اندي در بطن مادرش بوده است.
بنابراين، با توجه به اينکه مدّت بسيار زيادي از اين واقعه گذشته و نيز با توجه به اينکه ممکن است اصطلاح «ايام تشريق» در قبل و بعد از اسلام داراي معناي متفاوت باشد، لذا تعيين دقيق اين مسأله مشکل به نظر مي رسد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ سیره صحیح پیامبر(ص) ترجمه سپهری 
2ـ سیره رسول خدا،رسول جعفریان..

پی نوشتها:

[1]. کليني، رازي، الاصول من الکافي، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1388ش، ج1، ص439.
[2]. فقط طريحي، شيخ فخرالدين در «مجمع البحرين» در ماده شرق که گوينده آن معلوم نيست، آن را نقل کرده است، (طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 1408ق، ج1، ص503.
[3]. توبه / 37.
[4]. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، بيروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403ق، ج15، ص252.
[5]. طبرسي، تفسير مجمع البيان، ترجمه رسولي محلاتي، سيد هاشم، تهران، انتشارات فراهاني، چاپ اول، 1351ش، ج11، ص88 ـ 90.
[6]. توبه / 37.
[7]. سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم، نشر دانش اسلامي، چاپ هشتم، 1372ش، ج1، ص153 ـ 155.
منبع:اندیشه قم

کلمات کلیدی : 
پيامبر اکرم , آمنه , ولادت پيامبر
 

تاریخ : جمعه 2 تیر 1396  ساعت: 6:46 AM
ادامه مطلب

دانستنی های عمومی در مورد موضوعات ویژه


پرسش : 
درباره اتّفاقات خارق العاده ای که در هنگام ولادت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ واقع شده توضيح دهيد؟

پاسخ : 
پيامبر اكرم حضرت محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ در هفدهم ربيع الاول[1] سال عام الفیل (سالي كه اصحاب فيل براي خراب كردن كعبه معظّمه وارد مكّه شدند) در مکه به دنيا آمد[2] و در هنگام ولادت آن حضرت معجزات و اتّفاقاتي به وقوع پيوست كه به آنها اشاره مي شود:
از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه ابليس به هفت آسمان می رفت و خبرهای آسمانی را مي شنيد، وقتي كه حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ متولّد شد او را از سه آسمان منع كردند و چون پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ متولّد شد او را از همه آسمانها منع كردند و شياطين را با تيرهای شهاب از درهای آسمان راندند، پس قريش گفتند: حتماً وقت تمام شدن دنيا و آمدن قيامت است كه اهل كتاب (يهود و نصاري) ذكر مي كردند و ما شنيديم "عمرو بن اميه" كه داناترين مردمان جاهليّت بود گفت: نگاه كنيد به ستاره های معروف كه مردم با آنها زمانهای زمستان و تابستان را مي شناسند اگر يكي از آنها بيفتد، بدانيد وقت آن است كه همه خلايق هلاك شوند ولی اگر آنها به حال خود باشند و ستاره های ديگر ظاهر شوند پس امر غريبي اتّفاق خواهد افتاد.[3]
وقتي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ متولّد شد، ديوها رانده شدند و مردم را زمين لرزه ای رفت كه به همه جاي دنيا رسيد تا آنجا كه كليسا ها ويران گشت و هر چيزی جز خدا پرستش می شد از جای خود كنده شد و ستارگانی هويدا گشت كه پيش از آن ديده نمی شد و كاهنان يهود از آن در شگفت ماندند.[4]
ايوان كسری يعنی پادشاه عجم بلرزيد و چهار كنگره آن افتاد و آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترين علمای مجوس در آن شب در خواب ديد كه شتراني عربی، اسبانی سركش را مي كشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ايشان شدند،[5] و طاق كسری از ميانش شكست و دو قسمت شد و آب دجله شكافته شد و در قصر او جاری گرديد و نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گرديد و پرواز كرد تا به مشرق رسيد، هر بتی كه در هر جای عالم بود بر رو افتاد و درياچه ساوه كه سالها آن را می پرستيدند فرو رفت و خشك شد و وادی سماوه كه سال ها بود كسی آب در آن نديده بود، آب در آن جاری شد[6] و تخت هر پادشاهي در آن صبح سرنگون شده بود و جميع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمی توانستند بگويند و علم كاهنان برطرف شد و سحر ساحران باطل شد وهر كاهن و پيش گویی كه بود ميان او و همزادی كه داشت و خبر ها را به او مي داد جدايی افتاد و قريش در ميان عرب بزرگ شدند و ايشان را "آل الله" گفتند، چونكه آنان در خانه خدا بودند.[7]
و آمنه مادر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ گفت: كه چون پسرم بر زمين رسيد دست ها را بر زمين گذاشت و سر به سوی آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد پس از او نوری ساطع شد كه همه چيز را روشن كرد و به سبب آن نور قصرهای شام را ديدم و در ميان آن روشنی صدايی شنيدم كه گوینده ای مي گفت: "زاييدی بهترين مردم را، پس نام او را محمّد بگذار".[8]
از حضرت علی ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه چون آن حضرت متولّد شد بت هایی كه در كعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شب فرا رسید اين ندا از آسمان رسيد كه: "جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل كان زهوقا[9]؛ حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدنی است".[10] و جميع دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخ و درختی خنديد و آنچه در آسمانها و زمين بود تسبيح خدا گفتند و شيطان گريخت و می گفت: "بهترين امّتها و بهترين خلايق و گرامی ترين بندگان و بزرگ ترين عالميان محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ است".[11]
طبرسی در كتاب الاحتجاج از امام موسی بن جعفر ـ عليه السلام ـ روايت كرده است كه چون پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از شكم مادر به زمين آمد دست چپ را بر زمين گذاشت و دست راست را به سوی آسمان كرد و لبهای خود را به توحيد به حركت آورد و از دهان مباركش نوری ساطع شد كه اهل مكّه قصرهای بصری و اطراف آن را كه در شام است ديدند و قصرهای سرخ يمن و نواحی آن و قصرهای سفيد اصطخر فارس و حوالی آن را ديدند و در شب ولادت آن حضرت دنيا روشن شد تا آن كه جنّ و انس و شياطين ترسيدند و گفتند: در زمين امر غريبي رُخ داده است، ملائكه را ديدند كه فرود مي آمدند و بالا مي رفتند و تسبيح و تقديس خدا مي كردند و ستاره ها به حركت آمدند و در ميان آسمان می ريختند.[12] و در آن وقت شيطان در ميان اولاد خود فرياد كرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چيز تو را آشفته ساخته است اي سيّد ما، گفت: وای بر شما از اول شب تا حال احوال آسمان و زمين را متغيّر می يابم و بايد كه حادثه عظيمی در زمين واقع شده باشد كه از زمانی که عيسی به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است، پس برويد و جستجو كنيد كه چه امر غريبی روی داده است، پس متفرّق شدند و گرديدند و برگشتند و گفتند: چيزي نيافتيم. ابليس بزرگ شيطانها گفت: كه دانستن اين، كار من است، پس در تمام دنيا جستجو كرد تا به حرم رسيد، ديد ملائكه اطراف حرم را فرو گرفته اند، چون خواست كه داخل شود ملائكه بر او بانگ زدند و او برگشت؛ پس كوچك شد مانند گنجشكی و از جانب كوه حرا داخل شد، جبرئيل گفت: برگرد اي ملعون، گفت: ای جبرئيل يك حرف از تو سوال مي كنم، بگو امشب در زمين چه اتّفاقی افتاده است، جبرئيل گفت: محمّد كه بهترين پيغمبران است امشب متولّد شده است، پرسيد كه آيا مرا در او بهره ای هست؟ گفت: نه. پرسيد آيا در امّت او بهره دارم؟ گفت: بلي. ابليس گفت: راضی شدم.[13]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- الصحیح من سیره النبی الاعظم؛سید جعفرمرتضی،ترجمه محمد سپهری
2- کودکی آخرین پیامبر، خلیلی، سپیده، تهران، مؤسسه فرهنگی منادی تربیت، چاپ اول، ۱۳۸۲، ۳۲ صفحه، رحلی.
3- گزارش لحظه به لحظه از ولادت پیامبر (ص) انصاری، محمدرضا، تهران، نوزدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران؛ اتحادیه شرکت های تعاونی ناشران ایران، چاپ چهارم، ۱۳۸۵، ۷۲ صفحه، رقعی.

پی نوشتها:
[1] . كليني، محمد بن یعقوب،الكافي، تحقيق: غفاري، علي اكبر، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1389ش، ج 1، ص 439؛ مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسسةُ الوفاء، الطبعه الثانية، 1403 ق، ج 15، ص 348.
[2] . يعقوبي، احمد بن اسحاق، تاريخ اليعقوبي، ترجمه: محمد آيتي، ابراهيم، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ نهم، 1382ش، ج1، ص358.
[3] . ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابی طالب، ، قم، مؤسسه انتشارات علامه، بي تا، جلد 1، صفحه 31؛ مجلسي، پيشين، ج 15، ص 257.
[4] . يعقوبي، پيشين، ج 1، ص 359.
[5] . ابن كثير، اسماعیل بن عمر، البداية و النهايه، بيروت، مكتبة المعارف، 1410 ق، ج 2، ص 268؛ مجلسي، پيشين، ج 15، ص 257 ؛ يعقوبي، پيشين، ج 1، ص359.
[6] . ابن كثير، پيشين، ج 2، ص 268 - 269؛ مجلسي، پيشين، ج 15، ص 257 - 258.
[7] . ابن شهرآشوب ، پيشين، ج 1، ص 30.
[8] . ابن هشام، عبد الملک، السيره النبويه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ، ج 1، ص 166.
[9] . سوره اسراء، آيه 81.
[10] . ابن شهرآشوب ، پيشين، ج 1، ص 31، مجلسي، پيشين، ج 15، ص274.
[11] . مجلسی، پيشين، ج 15، ص 274؛ همو، حيوة القلوب، تحقيق: اماميان ، سيد علي، چاپ چهارم، قم: انتشارات سرور، 1382، جلد 3، ص 141.
[12] . مجلسي، بحار الانوار، ج 15، ص 275 - 274.
[13] . قطب راوندي، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، تحقيق: قم، مؤسسة الامام المهدي، ج 1، ص 69-71. مجلسي ، ج 15، ص 257.
منبع: اندیشه قم

کلمات کلیدی : 
پیامبر اعظم , هفدهم ربيع الاول , ولادت
 

تاریخ : جمعه 2 تیر 1396  ساعت: 6:46 AM
ادامه مطلب

صفحات سایت

تعداد صفحات : 75