دانستنی های عمومی و تخصصی

دانستنی های عمومی در مورد کلام


پرسش : 
لطفاً چند نمونه از احادیث متواتر شیعی که دلالت بر نصب ائمه به امامت می کند و اسامی ائمه در آن احادیث باشد را ذکر کنید.

پاسخ : 
روایات متعددی در کتب اهل سنت و شیعه وارد شده است که در آنها اسامی ائمه (ع) ذکر شده است و بسیاری از آنها از احادیث متواتر می باشند بخشی از این روایات را حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در کتاب "منتخب الاثر جمع آوری نموده اند. ما در اینجا تنها به چند روایت از یکی از کتاب های معتبر اهل سنت (ینابیع الموده)" و کتب شیعه، بسنده می کنیم :
1- هنگامی كه آیه (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم[1]) نازل شد و اطاعت كسانی كه به عنوان اولی الامر به طور مطلق واجب كرد و اطاعت ایشان را هم سنگ اطاعت پیامبر (ص) قرار داد جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر (ص) پرسید اولی الامر چه كسانی اند؟ فرمود: "هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ عَلَى الْقَوْلِ فِي إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ"[2].
2- حضرت علی (ع) می فرماید من در خانه ام السلمه در خدمت پیامبر (ص) بودم كه آیه "انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا"[3] نازل شد پیامبر (ص) به من فرمود: این آیه درباره تو و فرزندانت حسن و حسین و امامانی كه از نسل تو به وجود می آیند نازل شده است گفتم یا رسول الله (ص) بعد از شما چند نفر به امامت می رسند: فرمود: بعد از من،‌ تو امام می شوی، بعد از تو حسن و بعد از حسن،‌ حسین، بعداز حسین فرزندش علی بن الحسین، بعداز علی، فرزندش محمد، بعد از محمد، فرزندش جعفر، بعد از جعفر، فرزندش موسی، بعد از موسی علی، بعد از علی فرزندش محمد، بعد از محمد فرزندش علی و بعد از علی فرزندش حسن و بعد از حسن فرزندش حجت به امامت می رسند نامهای ایشان به همین ترتیب بر ساق عرش نوشته شده بود، از خدا پرسیدم این ها كیستند؟ فرمود: امام های بعد از تو هستند پاك و معصوم اند و دشمنانشان ملعون هستند[4].
3- از ابن عباس روایت شده پیامبر (ص) در جواب مردی یهودی به نام نعثل كه درباه امامان بعد از پیامبر (ص) سؤال كردند در بیان اسامی ائمه (ع) فرموده اند: بعد از من، علی (ع) و بعد از علی (ع) فرزندش حسن و بعد از حسن برادش حسین به امامت می رسند و بعد از حسین علی و لقبش زین العابدین و بعد از او امام محمد لقب او باقر و پس از او امام جعفر و لقبش صادق و بعد از او پسرش موسی كه كاظم خوانده می شود به امامت می رسند و بعد از كاظم فرزندش علی ملقب به رضا و بعداز او فرزندش محمد تقی و بعد از فرزندش علی النقی الهادی و بعد از او فرزندش حسن عسكری و بعد از او فرزندش محمد ملقب به مهدی، قائم و حجت (عج) امامان مسلمین هستند[5].
پی نوشتها:
[1] نساء، 59.
[2] بحارالأنوار ج 23 ص290؛ اثبات الهداة ج 3،‌ ص 123؛ المناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص 283.
[3] احزاب، 33.
[4] بحارالأنوار ج36 ص337، كفايةالأثر ص 157.
[5] سلیمان قندوزی حنفی، مترجم سید مرتضی توسلیان، ینابیع المودة، ج 2، ص 387 – 392، باب 76، بوذرجمهر، بی تا.

منبع: http://farsi.islamquest.net
 

تاریخ : سه شنبه 6 تیر 1396  ساعت: 3:38 AM
ادامه مطلب

دانستنی های عمومی در مورد کلام


پرسش : 
چگونه مى‏توان اثبات كرد كه دين خاتم، كامل است؟

پاسخ : 
قبل از ورود به اصل بحث لازم مى‌دانيم كه منظور از كلمۀ "كامل" در متن سؤال را روشن نماييم. كلمۀ كامل در اينجا ظاهراً در مقابل ناقص است. به طور كلى وقتى مى‌گوييم دين كامل؛ يعنى دينى كه ناقص نیست. به عبارت ديگر، يعنى دينى كه براى سعادت دنيوى و اخروى انسان كمبودى ندارد و هر آنچه را كه آدمى براى كمال لازم دارد به او مى‌دهد.
كليد دست يابى به دلايل كامل بودن اسلام در مسئلۀ خاتميت است. بدين معنا كه خاتم بودن پيامبر اسلام و اعتقاد به اين كه بعد از ايشان نيازى به ارسال رسل ديگرى نیست، در واقع ما را رهنمون مى‌شود به اين كه قاعدتاً اين دين بايد دينى كامل باشد؛ چرا كه اگر كامل نمى‌بود بر خداوند لازم بود كه براى كامل شدن هدايت انسان دين ديگرى را بفرستد. در حالي كه طبق ادلۀ عقلیه و نقلیه می دانیم خداوند دین دیگری را نمی فرستد، پس باید این دین هر آنچه را که انسان تا روز قيامت لازم دارد، دارا باشد كه اگر چنين نباشد لازم مى‌آيد خداوند در هدايت نمودن انسان ادله و حجت‌ها را تمام نكرده باشد كه اين هم بر شارع مقدس قبيح است.
پس ملاحظه مى‌فرماييد مسئلۀ خاتميت و بحث كامل بودن يا به تعبير بهتر كامل ترين بودن اسلام دو روى يك سكه‌اند و به يكديگر مرتبط هستند.
در اين نوشتار ما در مقام پاسخ به سؤال مذكور هستيم و در واقع همان راهى را طى مى‌نماييم كه براى اثبات خاتميت ذكر نموده‌اند، ليكن نيم نگاهى هم در همين راستا به بحث كامل بودن دين اسلام خواهيم داشت. ذيلاً ادله‌اى را بيان مى‌كنيم كه حاكى از كامل بودن دين اسلام هستند، و مقدمتا عرض مى‌داريم كه: قوانين اسلام همواره تازه و نو و داراى طراوتى است كه در هيچ يك از قوانين ديگر چنين طراوتى ديده نمى‌شود و اين شادابى است كه قوانين اسلام را براى همۀ زمان‌ها متناسب نموده است. بدين معنا كه در هر عصر و زمانى و براى هر عملى شما مى‌توانيد از قوانين اسلام حكمى را بيابيد و اين چنين است كه در مى‌يابيد اين دين در هر مسئله‌اى حكمى دارد و بى تفاوت و يا ساكت از كنار آن عبور ننموده است. همين وجه مى‌تواند يكى از وجوه كامل بودن اسلام باشد.
دين اسلام براى آن كه بتواند در هر زمان و براى هر مسئله‌اى جواب داشته باشد از يك ابزارها و مكانيزمى استفاده مى‌نمايد كه در سيستم‌هاى قانون گذارى بى نظير است. ذيلاً اشاره‌اى داريم به آن ابزارها:
1. استفاده نمودن دين اسلام از قواعد و قوانين كلى كه اين قواعد در واقع رمز و سرّ شموليت و فراگيرى اين آيين الاهی است. اما براى اين که قواعد كلى هميشه بتوانند فراگير باشند و در هر مسئله‌اى به تناسب آن مشكل گشا گردند لازم است كه از منابع خاصى اخذ گردند و همچنين به نحو خاصى مورد استفاده قرار گیرند كه در اين جا ما به آن منابع اشاره‌ می کنيم:
الف. خداوند احكام عقل سليم را در استنباط احكام شرعى حجت دانسته است؛ مثل حكم به قبيح بودن مجازات بدون بيان قبلىِ حكم، يا حكم عقل به قبيح بودن ظلم يا حسن بودن عدل و... . بدين ترتيب ملاحظه مى‌فرماييد توجه اسلام به احكام عقل سليم يك سرى قواعد كلى را ايجاد مى‌كند كه اين قواعد داراى شموليت است كه براى هر زمان و هر مسئله‌اى مى‌توان اين قواعد فراگير استفادۀ بجا نمود.
ب. خداوند احكام را تابع مصالح و مفاسد قرار داده است. به طور مثال هر امرى كه داراى مصلحت بيشتر باشد يا داراى اهميت بالاترى باشد نسبت به امور فرو دست خويش رحجان دارد.
ج. وجود قوانين كلى كه اين قواعد مى‌توانند محدود كنندۀ بقيۀ احكام الاهی باشند. از جمله اين كه خداوند مى‌فرمايند: "خدا در دين براى شما حرج و سختى قرار نداد.[1] كه اين قانون مى‌تواند احكام دينى‌اى را كه براى انسان ايجاد مشقت مى‌نمايد محدود نمايد و به نوع ديگرى تبديل نمايد. بدين سان يك حكم دينى به تناسب موقعيت و وضعيت مكلف قابل تغيير و تبديل خواهد بود. قواعد مربوط به اضطرار و اكراه نيز از اين قبيل‌اند.
د. قوانين اسلام مطابق با فطرت آدمى است و خداوند در قوانين اسلامى رعايت سرشت تغييرناپذير انسان را نموده است. آنچه كه ملائم با طبع سليم انسانى بوده است براى او لحاظ نموده و در طريق قانون گذارى راه اعتدال را پيش گرفته است. به عبارت ديگر، خداوند متعال در تدوين قوانين كلى رعايت فطرت پاك انسان را نمود. از جملۀ اين قوانين مربوط به زن و مرد است كه قوانين اختصاصى براى هر يك از آنها قرار داده است.
ه. اجتهاد يكى ديگر از اصول پذيرفته شده (خصوصاً) در تشيع است كه با تدوين و قرار داده شدن آنها در دين اسلام، اين آيين قادر مى‌شود تا از فراگيرى و شموليت لازم برخوردار گردد. بدين نحو كه مجتهد با در دست داشتن كلياتى، مسائل جديد را با آنها تطبيق مى‌دهد و اين چنين است كه دين براى هر امر حادثی در هر زمانى مى‌تواند راه حلى ارايه نمايد.
نهايتاً با وجود اين منابع كلى و اين راه‌ها است كه علامۀ شعرانى مى‌گويد: "فقه اسلام ناقص نيست، بلكه ما كلياتى داريم كه در هر زمان مى‌توانيم مسائل مستحدثه را از آنها استخراج نماييم و اين امر از زمان شيخ طوسى تا زمان ما رايج بوده است.[2]
2. يكى ديگر از ابزارهايى كه دين اسلام براى شامل و فراگير بودن استفاده مى‌نمايد، تعدد و تنوع احكام است، شما وقتى در كتب فقهى مى‌نگريد، ملاحظه مى‌كنيد كه طيف وسيعى از احكام اسلام وجود دارد كه شامل ابتدايى‌ترين مسائل زندگى؛ مثل آشاميدن و خوردن تا پيچيده‌ترين روابط اجتماعى از بيع و حكومت و... است. پس علاوه بر آن كلياتى كه در قسم قبل متذكر شديم و مى‌تواند راهگشا باشد، اسلام به طور موردى و جزئى نيز احكام زيادى در طيف وسيعى از زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد و اين نيز يكى ديگر از جلوه‌هاى شموليت و فراگيرى اسلام است در عين حال يكى از رموز كامل بودن اين دين الاهی است.
تا اين جا ما به يكى از دلايل كامل بودن دين اسلام كه همان فراگير بودن احكام دين الاهی است، اشاره نموديم در ادامۀ بحث براى روشن شدن وجه كمال اسلام به ادلۀ ديگرى مى‌توان اشاره نمود:
1. بررسى جزء به جزء احكام اسلامى و مقايسۀ آنها با احكام مشابه در اديان الاهی يا ديگر نظام‌هاى حقوقى فعلى، يكى ديگر از راه‌هايى است كه مى‌تواند مترقى و كامل بودن احكام دين اسلام را هويدا نمايد. به طور نمونه احكام معاملات؛ مثل بيع يا نكاح در اسلام و يهوديت و مسيحيت اگر با يكديگر مقايسه گردند، تنوع و وسعت نظر قانون گذار اسلامى ستودنى است. حتى در ميان قوانين موضوعۀ فعلى دنيا، قانون مدنى ايران كه نشأت گرفته از فقه شیبعۀ جعفرى است به اذعان اساتيد و کارشناسان مربوطه از مترقى‌ترين قوانين مدنى دنيا است.
2. يكى ديگر از وجوه كمال اسلام، تفوق اخلاق اسلامى و سلوك نبوى بر ديگر مكاتب اخلاقى (چه در زمان ظهور چه در زمان فعلى) است. اخلاق اسلامى شامل دستور العمل‌هايى در خصوص رفتارهاى فردى و اجتماعى است كه در ظرف دنيا و آخرت لحاظ گرديده و اين على رغم ديدگاه يهوديت و مسيحيت است كه يكى به دنيا زياد توجه نموده است و ديگرى به آخرت. يا بر عكس مكاتب اخلاقى امروزى كه بيش از يك بعد انسان را نتوانسته‌اند جواب گو باشند. اما اخلاق اسلامى ضمن جمع‌آورى همۀ ابعاد انسان و پاسخ گویى به اين نيازها توانسته است هدف بسيار والايى را براى زندگى انسان ترسيم كند و آن چيزى جز قرب الاهی نیست.
3. از ميان ادلۀ كامل بودن اسلام مى‌توان به آيات و روايات عديده‌اى اشاره نمود از جمله:
الف. " إِنَّ في‌ هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدينَ "[3]، در اين، ابلاغ روشنى است براى جمعيّت عبادت ‌كنندگان‌.
علام طباطبائى در تفسير اين آيه مى‌نويسد: ابلاغ به معناى كافى بودن و بس شدن و نيز به معناى آن چيزى است كه آدمى به وسيلۀ آن به آرزوى خويش مى‌رسد.[4] شما اين آيه را در كنار آيۀ "اليوم اکملت لكم دينكم"[5] بگذاريد آن گاه متوجه مى‌شويد اسلام آن دين كاملى است كه انسان به واسطۀ آن به آرزوى خويش كه همان قرب الی اللَّه است مى‌رسد.
ب. "هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله"[6]. مفاد آيه همان غلبۀ بر همۀ اديان است و اين كه بعد از آن دين ديگرى نمى‌آيد پس اگر قرار بود كه دين ديگرى بعد آن بيايد لازم مى‌بود كه آيه نسخ گردد. و از سويى نيز چون اگر اين دين كه آخرين دين است كامل نمى‌بود پس لازم مى‌آمد كه هدايت انسان نقصان مى‌پذيرفت و اين بر خداوند قبيح مى‌بود.
ج. سماعه از امام موسى كاظم (ع) نقل مى‌نمايد كه به امام عرض كردم: آيا رسول خدا (ص) آنچه را كه براى مردم در عصر خودش كافى بود اتيان نمودند؟ امام جواب دادند بله، بلكه آنچه را كه مردم تا روز قيامت نياز دارند پيامبر بر ايشان آوردند.[7]
د. حضرت رسول (ص) در خطبۀ حجة الوداع فرمودند: "اى مردم! نيست چيزى كه شما را به بهشت نزديك نمايد و از آتش دور كند، جز آن كه برايتان امر كردم و نيست چيزى كه شما را به آتش نزديك كند و از بهشت دور نمايد جز آن كه شما را از آن نهى نمودم".
از اين قبيل آيات و روايات كه به طور مستقيم دلالت بر تكميل بودن اسلام دارد مى‌توان ادلۀ روائى ختم نبوت را نيز به آن منضم نمود.

منابع، براى مطالعۀ بيشتر:
1. حسينى قزوينى، آيا قوانين اسلام ارتجاعى است؟
2. خرازى، بداية المعارف الالهيه.
3. سبحانى، محاضرات فى الالهيات.
4. شيرازى، نقد و طرح انديشه‌ها در مبانى اعتقادى.
5. طباطبايى، الميزان، ج 28. 
6. كلينى، كافى، ج 1.

پی نوشتها:
[1] حج، 78.
[2] خرازى، محسن، بداية المعارف الالهية، ج 1، ص 270، به نقل از كتاب راه سعادت، ص 214.
[3] انبيا، 106.
[4] طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان، ج 28، ص 186.
[5] مائده، 5.
[6] توبه، 33.
[7] كلينى، كافى، ج 1، ص 57.

منبع: http://farsi.islamquest.net
 

تاریخ : سه شنبه 6 تیر 1396  ساعت: 3:38 AM
ادامه مطلب

صفحات سایت

تعداد صفحات : 47