برای ایجاد انگیزه در پیشرفت، قبل از هر امر دیگری مردم باید توسعه و پیشرفت را بشناسند و اطلاعات و اندیشههای جدید را بهدست آورند. آنها باید لزوم تغییرات را درک کنند و در مورد راههای مختلف ایجاد تغییر، اطلاعات لازم را داشته باشند. اهمیت رسانههای همگانی در این تحول و دگرگونی به حدی است که این وسایل، پشتوانه و زیربنای تغییرات اجتماعی در توسعه ملی بهشمار میروند. رسانههای همگانی با ایفای نقش آموزشی و خبری خود، در ایجاد تحول و مهارتها، ارزشها و انگیزهها مؤثرند. رسانههای همگانی میتوانند با استفاده از شیوههای مناسب، نیازهای عمومی را با امکانات ملی در کشور هماهنگ کنند.
در بخش مصرف، گاهی گفته میشود مصرف به توسعه لطمه میزند و تنها راه رسیدن به پیشرفت، صرفهجویی است؛ البته اگر صرفهجویی به معنی انباشت سرمایه و تخصیص منابع به سرمایهگذاریهای اساسی باشد، کاملاً صحیح است، ولی اگر مفهوم صرفهجویی صرفنظر کردن از تولید و مصرف کالای مورد نیاز باشد، قطعاً صحیح نیست و باید گفت اقتصاد، علم استفاده درست و صحیح است، نه علم صرفهجویی. رسالت رسانه همگانی در درک این امر مهم است. همانگونه که اشاعه مصرفگرایی به سبک غرب، شاید به نوعی خیانت به اقتصاد ملی محسوب میشود، رواج دادن شیوه درست تولید و توزیع کالای اساسی و ترغیب مردم به استفاده از آنها، بزرگترین خدمت به توسعه است.
در امر تولید، رسانهها میتوانند سهم بخشهای مهم تولید (صنعت، کشاورزی و خدمات) و تأثیر هر کدام بر روند توسعه را به جامعه نشان دهند تا عوامل تولید به نسبت صحیحی در این بخشها توزیع شود و بهترین استفاده ممکن از آنها بهعمل آید. همچنین برای تربیت انسان و پیشبرد جامعه و رسیدن به توسعه، شناخت نیازمندیهای مردم، ضرورتی اجتنابناپذیر است. این نیازمندیها تنها نیازهای مادی برای زندگی نیست، بلکه سایر نیازها را که به ارتقاء سطح زندگی و فرهنگ افراد مربوط میشود نیز دربر میگیرد. گاه مردم با این نیازها آشنا نیستند، لذا رسانهها در این زمینه نقش مهمی برعهده دارند.
پیوند بین رسانهها و توسعه سالها است که به صورتهای گوناگون مورد بحث نظریهپردازان توسعه قرار گرفته است. از آنجا که اکثر نظریهپردازان، توسعه را به معنای رواج ارزشهای غربی میدانستند، خود به خود تکنولوژیهای ارتباطی و رسانهای را ابزاری در جهت دستیابی به این هدف تلقی و گسترش آن را توصیه میکردند. آنها بر این باور بودند که توسعه رسانهها و امکانات ارتباطی از یکسو به شکلدهی شخصیت انسانها کمک میکند و از سوی دیگر، دولتها و جوامع را آماده پذیرش ارزشها و فرهنگ غربی خواهد ساخت و در نتیجه رسانههای گروهی زمینهساز استمرار توجیه حضور شرکتهای چند ملیتی در کشورهای توسعهنیافته جهان خواهند شد.
این تشخیص درست بود؛ یقیناً جز در سایه سیطره عظیم ارتباطات و گسترش امواج، چنین پذیرشی صورت انجام نمییافت. درست است که کشورهای درحال توسعه و کمتر توسعهیافتهای مانند افغانستان از پذیرش تکنولوژیهای جدید ارتباطی برای توسعه ناگزیرند، اما این امر دلیل بر تسلیم محض بودن و یکسان شدن با جوامع غربی نیست، بلکه باید جهانی فکر و محلی عمل نمود. از آغاز قرن نوزدهم سئوالاتی درباره ارتباطات بهطور اعم و نقش تکنولوژیهای ارتباطی بهطور اخص در تغییرات اجتماعی، رشد اقتصادی و دگرگونیهای سیاسی کشورهای موسوم به توسعهنیافته مطرح بوده است.
تاریخ آمریکای لاتین، آسیا و خاورمیانه در قرن بیستم مبین این حقیقت است که نهادهای ارتباطی قدیم و جدید بهطور مستقیم در تعلیم ملتها نقش داشتهاند، بهطوری که میتوانیم در تعدادی از این کشورها پیوندهای مستقیمی را بین مطبوعات و انقلاب، ارتباطات از راه دور، نوگرایی و نهادهای سنتی به وضوح ببینیم. در روند توسعه هر فنآوری، ترویج و انتشار آن و آماده كردن ذهن متخصصین برای فعالیت در این زمینه و ترغیب مردم برای خرید محصولات مرتبط با فنآوری مورد نظر، از اهمیت خاصی برخوردار است. در صورت انتشار درست یك فنآوری است كه آن فنآوری با اقتصاد ملی گره خواهد خورد و همه گروههای علمی و صنعتی در بهرهگیری از آن شریك خواهند شد. شكوفایی صنایع مختلف و بهرهگیری درست و حتی ایجاد رشد و فنآوری جدیدتر بستگی زیادی به ترویج آن دارد. منظور از ترویج، تقویت زیرساختهای فكری ـ فرهنگی مورد نیاز برای فعالیتهای هماهنگ و منسجم میباشد تا هركس از نقش سازنده خود در این حركت ملی آگاه شود.
بنا بر آنچه گفته شد، درباره رابطه بین رسانه و توسعه نظرات زیادی مطرح است؛ برخی نظرات رسانه را ابزاری در خدمت توسعه میدانند و بعضی تئوریهای دیگر رسانه را از نتایج توسعه میدانند. اما آنچه که غیرقابل انکار میباشد، نقش و تأثیر رسانه در فرآیند نوسازی و توسعه یک کشور است. البته ناگفته نماند که اگر مطالعات ارتباطی را بهویژه به جوامع درحال توسعه تعمیم دهیم، به این نتیجه میرسیم که رسانهها هم محرک توسعهاند و هم نتیجه آن. به عبارت دیگر، رسانهها در وجه منفی هم میتوانند عامل توسعهنیافتگی باشند و هم نتیجه توسعهیافتگی؛ یعنی ساخت اجتماعی و سیاسی توسعهنیافته، ارتباطات توسعهنیافته هم دارد و این ارتباطات توسعهنیافته دوباره ساخت اجتماعی و ساخت سیاسی توسعهنیافته را تشدید میکند.
روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 2042، 27 اسفند 1388
نقش تبلیغات دراقتصاد