یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 
در روزهاي جنگ به خاطر تهديدات دشمن مردم اهواز خانه‌ها را ترك كرده بودند و بسيج خواهران در كنار برادران مسئوليت امنيت شهر را به عهده گرفتند چراغ اتاق بعضي از خانه‌ها هنوز روشن بود و اين در حالي بود كه حتي درب بعضي از خانه‌ها باز مانده بود ما به تك تك خانه‌ها سر مي‌زديم و آنها را مهروموم مي‌كرديم و اگر هم چراغي روشن بود آن را خاموش مي‌كرديم و چون اين چراغ‌هاي روشن مي‌توانست به دشمن گراي بدهد. در همان شب‌هاي به خانه‌اي رسيديم كه چراغ اتاق طبقه دوم آن روشن بود و اين خانه هيچ راه نفوذي نداشت چون آپارتماني بود داراي ديواري صاف بود به هر قيمتي بود بايد جراغ را خاموش مي‌كرديم. روي ديوار تا پنجره‌ي اتاق اول جائي نبود كه بتوانيم از آن بالا برويم كنار ديوار ايستاديم و دستهايمان را بالا گرفتيم يكي ازخواهران روي قلاب رفت اما دستش به طبق اول نرسيد، بشكه‌اي يافتيم اما آن نيز نتوانست كمکي به ما بكند به يك نردبان نياز داشتيم، براي آوردن آن راه زيادي بايد مي‌پيموديم چاره‌اي نبود جز اينكه به بسيج خواهران برگرديم و نردبان بياوريم آن را روي دست‌ها گرفته و تا خانه مورد نظر اورديم. يكي از خواهران از آن بالا رفت و خود را به طبقه اول رساند خيلي خطرناك بود چون هر لحظه امكان داشت سقوط كند، به هر زحمتي بود خودش را از پنجره اول به طبقه‌ي دوم رساند و چراغ را خاموش كرد وقتي جراغ خاموش شد ما نيز احساس كرديم كه سهمي در جنك داريم و به يك پيروزي دست يافته‌ايم و آن كور كردن نقطه‌ي گراي دشمن بود.
پروين شريعتي _ اهواز 59
راوي:
منبع: كتاب همپاي مردان خطر - صفحه: 20




، 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 مهر 1388  توسط [ra:post_author_name]