یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 
خواهران دوره‌ي پاسداري را گذرانده بودند و اين دوره درست چند روز قبل از آغاز جنگ تمام شده بود و آنها با شنيدن خبر آغاز جنگ خود را به سپاه معرفي كردند به خواهران گفته شد برتدران در جبهه هستند شما محفاظت از مهمات را بر عهده بگيريد. صندوق‌هاي مهمات بسيار بزرگ و سنگين بود و مسافت خيلي طولاني برخي ازا ين صندوق‌ها وزني بيشتر از خود آنها داشتند و براي خواهراني كه در عمر خود حداكثر وزني را كه بلند كرده بودند نصف اين صندوق‌ها نبودن بسيار سخت بود، ولي عشق و علاقه آنان به اسلام و خدمت به انقلاب سبب مي‌شد كه سنگيني فشار زيادي كه در جابجائي صندوق‌ها روي دست آنها وار مي‌شد را احساس نكنتد و اكثرا با دست‌هاي خون آلود و زخمي صندوق‌خا را جابه‌جا مي‌كردند يكي از خواهران كه بسيار كم سن و سال بود هميشه موقع برداشتن صندوق زمين مي‌خمورد و به او تذكر مي‌دادند اما مي‌گفت:«چطور بنشينم و استراحت كنم و شما كار كنيد؟» خانواده‌هاي اين خواهران در ابتداي حمله دشمن مي‌خواستند شهر را ترك كند ولي آنها با اصرار مانع مهاجرت خانواده‌هاي ود مي شدند. خواهران به خاطر كمبود آب، وقت و مسائل امنيتي موتورهاي خود را كوتاه كرده و شبها با چادر و لباس و پوتين مي‌خوابيندند چون خطر اسارت در كمين خواهران نيز بود لذا اغلب اوقات در مورد كارهائي كه در زمان اسارت بايد انچام دهند، صحبت مي‌كردند. يك شب براي خواهران نان و پنير آوردند آنها كناره‌ها و اضافه‌هاي نان را گوشه باغ ريختند فردا صبح مسئول تداركات گفت كه چيزي براي خوردن نيست خواهران بدون هيچگونه ناراحتي تكه‌هاي نان كنار باغ را جمع كرده و به جاي صبحانه ميل مي‌كردند يك روز كه هوا بسيار گرم بود و تفتيده بود مقداري كمپوت آناناس براي خواهران آوردند و گفتند سهم هر خواهر يك قوطي است طبعاً چون مواد غذايي كم بود و آب خنك هم كم گير مي آمد اين جيره‌ي غذايي خيلي ارزشمند بود و شايد بهترين چيزي بود كه در آن بحبوحه و درگيري براي خوردن به ما داده بودند ولي همه خواهران تصميم گرفتند كمپوت‌خهاي خود را باز كرده و در ديگي يخي بريزند و يخ بيندازند، براي برادراني كه از خط برمي‌گردند در اين زمان خواهران به علت كمبود مواد غذايي كار زياد و فرشار روحي ناشي از شهادت برادران و خواهران همسنگر خود، از لحاظ قوه ي جسمي تحليل رفته بودند. ولي تمام اين مسائل در آن زمان كوچك بود چرا كه هرگاه اعلام مي‌شد كه رزمندگان نياز به خون دارند خواهران با همان قوه‌ي و وضعيت جسماني در بيمارستان براي اهداي خود قيامتي برپاي مي‌كردند.
به نقل از زن روز شماره 147
راوي:
منبع: كتاب همپاي مردان خطر - صفحه: 18





، 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 مهر 1388  توسط [ra:post_author_name]