یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 
آزادي
رحيم با محمود كه اهل كرمانشاه بود، كنار هم مي‌خوابيدند. چون هر چهار نفر يك پتو داشتند و هر نفر 25 سانتي‌متر جا.
رحيم منافق و مزدور بود. بچه‌ها دل خوشي از او نداشتند. يك روز كتك مفصلي به او زدند. او هم به تحريك كردهاي ديگر در صدد انتقام برآمد و زماني كه محمود امجديان از حمام برمي‌گشت، از پشت به او حمله كرد و با درفشي كه قبلاً تهيه كرده بود، قلب پر درد اسير ده‌ساله‌ي اردوگاه را تنها ده روز قبل از تبادل اسرا، شكافت و او در آستانه‌ي آزادي، از قفس تنگ دنيا رخت بربست.


مقاومت دراسارت جلد3 - صفحه: 99




، 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 مهر 1388  توسط [ra:post_author_name]