یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 


دل را زبی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوا ی از قفس تن پریدن است


از بیم مرگ نیست كه سر داده ام فغان
بانگ جرس ز شوق به منزل رسیده است


دستم نمی رسد كه دل از سینه بركنم
باری علاج شكر گریبان دریدن است


شامم سیه تراست ز گیسوی سركشت
خورشید من برآی كه وقت دمیدن است


سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پركشیدن است


بگرفت آب و رنگ ز فیض حضور تو
هر گل دراین چمن كه سزاوار دیدن است


با اهل درد شرح غم خود نمی كنم
تقدیر قصه ی دل من ناشنیدن است


آن را كه لب به دام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

امین : تخلص رهبری ، آیت الله خامنه ای در غزل

 





، 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 25 خرداد 1393  توسط [ra:post_author_name]