یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 
زندگی ساده و فقیرانه
موقعی که به خاطرجراحت شدیدش در یکی از بیمارستان های تهران بستری بود، من هم مدتی با او بودم. او با بدنی مجروح و زخمی، دست از تلاش و مبارزه با نفس برنمی داشت. درآن شرایط که دکترها به او اجازه ی حرکت نمی دادند، او بلند می شد؛ به سختی وضو می گرفت و نمازش را نشسته می خواند. در آن روزها، جز اینکه زودتر خوب شود و در جبهه حضور داشته باشد، به هیچ چیز فکر نمی کرد.
راوی: محمد علی مختارآبادی
منبع: شمیم عشق




، 
 
نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آبان 1388  توسط [ra:post_author_name]