یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 


اذان مشكوك

تیپ ثارالله را به خاطر عملیاتی به منطقه‌ی گیلان‌غرب فرستاده بودند. فصل پاییز، باران و سرما و لرزش بدن بود. بعضی اوقات باران به قدری شدت می‌گرفت كه چند پتو مقابل در ورودی سنگر می‌انداختیم تا آب وارد سنگر نشود.
یكی از روزهایی كه برای نماز خواندن برخاسته بودیم، صدای اذان فضا را پر كرد. اما صدا مشكوك و نامأنوس به گوش مِی‌رسید.
شخصی را فرستادیم كه بفهمد چه كسی در حال اذان گفتن است، اما رفت و برگشت و در حالی كه متعجب بود و می‌گفت: « صدا می‌آید اما مؤذن نیست.» یكی از بچه‌ها سیم بلندگو را دنبال كرد و متوجه شد كه مؤذن از شدت سرما به زیر پتو رفته و در حال اذان گفتن است. به همین دلیل آن رزمنده نتوانسته بود وی را در چادر تبلیغات ببیند.

منبع: كتاب خاطرات آفتابی
راوی: ابوالفضل كارآمد




، 
 
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 11 آبان 1388  توسط [ra:post_author_name]