تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه | به امید قدمت کون ومکان چشم به راه |
رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست | قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه |
در شبستان شهود اشک فشان دوخته اند | همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه |
دیدمش فرش از ابریشم خون می گسترد | در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه |
نازنینا نفسی اسب تجلّی زین کن | که زمین گوش به زنگ است و زمان چشم به راه |
آفتابا دمی از ابر برون آ که بود | بی تو منظومه امکان، نگران چشم به راه |
زکریّا اخلاقی