| ای مهربان که نام تو را یار گفته اند | چشم تو را فروع شب تار گفته اند |
| از دست های مهر تو اعجاز چیده اند | از گام های سبز تو بسیار گفته اند |
| ما با در و دریچه و روزن غریبه ایم | با ما سخن همیشه ز دیوار گفته اند |
| و اکنون ز نور پنجره ای رو به روی ما | کز ابرهای تیره به تکرار گفته اند |
| برخیز و پرده برکش از آن روی تا که | باور کنیم آنچه ز دیدار گفته اند |
الهام امینی

