یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 

 

فالی دوا نمی شود این سرشکسته را

 

خون از تمام چشم و دلم سیل می شود

 

هر وقت که وا می کنم این زخم بسته را

 

این نذر عاشقی است که ریزم به هر قدم

 

گلها به پای آمدنت دسته دسته را

 

از بس نیامدی غزلم پیر شد ببین!

 

رنگ سپید روی غزلها نشسته را

 

باید شبی نشست غزل عاشقانه چید

 

 این واژهای خالی از هم گسسته را

 

آقا تو را به جان غزلهای منتظر

 

منت گذار جاده ی با اشک شسته را

سید جعفر حسینی

با اشک می زنم ورق این فال خسته را





، 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 19 دی 1389  توسط [ra:post_author_name]