یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 


 

مردیم و نمردیم
جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم
در هرم نگاه تو فسردیم و نمردیم

نقش است به پیشانی چین خورده ز غیرت
ما جان بدر از داغ تو بردیم و نمردیم

ابرو گره در هم زده چشمان شفق رنگ
دندان به لب خویش فشردیم و نمردیم

ظرف دل بی حوصله جوش آمد و سررفت
خون دل جاری شده خوردیم و نمردیم

اقبال نگون بخت نگر کاین همه سر را
تا مرز قدم های تو بردیم و نمردیم

یک عمر نفس آمد و برگشت و به تسبیح
عمری دل بی عار شمردیم و نمردیم

ما زنده عشقیم که با عشق بمیریم
صدمرتبه از داغ تو مردیم و نمردیم





، 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 دی 1389  توسط [ra:post_author_name]