یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 

کمینه
عمری است تا آکنده ام از مهر، سینه
پالوده ام این دشت را از تخم کینه

بازار ناپاکی شکستی سخت برداشت
تا پایه شوق تو محکم شد به سینه

آراستم با جامه عشق تو دل را
پیراستم از جامه های وصله پینه

بدگوهری ها را پراکندیم از دل
از گوهر عشق تو پر شد این خزینه

هر اضطرابی را زلوح دل ستردم
چون بی قرار تو شدم، آمد سکینه

جز جان و دل چیزی به پای تو نریزم
شرمنده ام این است در دست کمینه





، 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 دی 1389  توسط [ra:post_author_name]