یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 

به كوره راه شب اي ماهتاب با من باش 

درين مسير پر از اضطراب با من باش

كنون كه عزم سفر دارم از ديار غروب 

به شهر نور، تو اي ماهتاب با من باش

چو ذرّه در تب خورشيد عشق مي سوزم  

بيا و در سفر آفتاب با من باش

چو ماه، نهضت نورانيم به تاريكي ست   

 ظفر شكوه! درين انقلاب با من باش

ز دامن فلك امشب ستاره بايد چيد

سپهر عشق! درين انتخاب با من باش

تو اي زلال تر از چشمه هاي هستي بخش 

درين كوير سراسر سراب، با من باش

تو اي نسيم بهشتي كه عطر گل از توست

مباش اين همه پا در ركاب، با من باش

به شام تيره هجر و به صبح روشن وصل

درين دو لحظه پر التهاب با من باش

حجاب نور، تو را مي كند ز من مستور 

كنون كه محو توام، بي حجاب با من باش

نديدم از سفر عشق غير ناكامي

مگر كه از تو شوم كامياب با من باش

بيا كه يك نفس از عمر بي امان باقي ست 

دمي كه محو شوم چون حباب با من باش

كنون كه با نفس واپسين شود چو حباب

بناي شيشه اي من خراب، با من باش

صلاي مهدي موعود مي رسد از چرخ 

كه شد دعاي فرج مستجاب با من باش

نيامدي كه چو "پروانه" سوختم اي دوست

كنون كه شمع صفت گشتم آب با من باش

 


 

محمد علي مجاهدي (پروانه


 





، 
 
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 28 دی 1389  توسط [ra:post_author_name]