یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 

عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد

قصه ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد

جام مرگ آمد به دستم ، جام می هرگز ندیدم

سال ها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد

مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز

آنکه باید این قفس را بشکند از در نیامد

عاشقان روی جانان ، جمله بی نام و نشانند

نامداران را هوای او دمی بر سر نیامد

کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند

با که گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد

مردگان را روح بخشد ، عاشقان را جان ستاند

جاهلان را این چنین عاشق کشی باور نیامد





، 
 
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 بهمن 1389  توسط [ra:post_author_name]