یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 

ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا

شراب نور به رگهای شب دوید بیا

ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت

گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا

شهاب یاد تو در آسمان خاطر من

پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا

ز بس نشستم و با شب حدیث  غم گقتم

ز غصه رنگ من و رنگ شب پرید بیا

به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار

به هوش باش که هنگام آن رسید بیا

به گام های کسان می برم گمان که تویی

دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا

نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت

کنون که دست سحر دانه  دانه چید بیا

امید خاطر سیمین دل شکسته تویی

مرا مخواه ازین بیش ناامید بیا





، 
 
نوشته شده در تاريخ شنبه 30 بهمن 1389  توسط [ra:post_author_name]