مناجات با پروردگار
به نام تو آغاز مي كنم
به نام تو كه آغاز كننده هر خلقتي هستي
با ياد تو آرام مي شوم
و به عشق تو آسمان غبار گرفته دلم را مي زُدايم
با نام تو پرواز عاشقانه سَر مي دهم
و به اُميد وصال به درگاهت
از هيچ تاريكي و ناملايمتي نمي هراسم
تا تو را دارم ، غمي در دل ندارم
به يادت و به عشقت كه ميان تار و پود خسته درونم است
جاني دوباره و نفسي تازه مي گيرم
تويي كه آسمان را بالاي سرم
و زمين را زير پايم مُسخر نمودي
تويي كه ذره ذره ي وجودم را به قدرت لايزالت جان دادي
و باران رحمتت را لحظه به لحظه بر دلم باراندي
اما گاهي اوقات كه نه ، بهتر است بگويم اكثر اوقات
من غافلم ، غافلي كه دل به دنيا بسته
غافلي كه تمام ذهنش را روزگار و اتفاقاتش پُر كرده
خودم ، راه را گم كردم و حال به دنبال راه مي گردم
آنگاه كه خسته و پريشان و نوميد مي گردم
هراسان به دنبال چاره اي مي گردم تا آرامش يابم
اما غافل از اينكه تنها تويي آرامش دل پريشانم
غافل از اينكه تنها تويي درمان دلهاي شكسته و دواي هر دردي
آنقدر بخشنده اي كه غفلت هايم را عفو خواهي كرد
و آنقدر مهرباني كه مرا و دلم را لحظه اي به حال خود رها نخواهي كرد
ياريم كن اي الرحم الراحمين
نوشته : خودم
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 31 شهریور 1388 ساعت 6:05 PM | نظرات (2)