من و تو




من با تو ؛ دنیا

تو با من ؛ رویا

من بی تو ؛ مردن

تو بی من ؛ شکستن

من در تو ؛ لیلا

تو در من ؛ شیدا

من و تو : پرواز به سوی خدا

نوشته : خودم




نوشته شده در تاريخ جمعه 29 آبان 1388  ساعت 1:16 PM | نظرات (0)

من مي خواهم پس مي توانم

من مي خواهم به اوج قله هاي خوشبختي برسم

به عشق ، به خدا

به سرزمين رنگين كمان آرزوها

نا تواني براي من معنا ندارد

من چرخهاي صندلي چرخدارم را مي چرخانم تا آسمان برسم

به آسمان پاكي كه لحظه به لحظه انتظارش را مي كشم

من با تكیه بر عصاي سفيدم مي توانم پله هاي ترقي

و عشق را یكي از پس از ديگري با آرامش و قدرت و توكل به خدا مي پويم

من مي خواهم پس مي توانم

 


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آبان 1388  ساعت 5:52 PM | نظرات (0)

پيشنهاد چند راهكار براي اشتغال معلولين
همانطور كه پيداست اشتغال معلولين يكي از مشكلات و معضلاتي است كه تا كنون مورد بررسي هاي فراواني توسط تمامي گروهها و مسئولين قرار گرفته است اما هنوز هم مي توان به عنوان يك مشكل عمده در زندگي معلولين از آن ياد كرد . حتي براي حل اين معضل در حقوق حمايت از معلولين ماده اي تصويب شد با اين عنوان كه سه درصد از ظرفيت استخدام هاي كلي كشور اعم از شركتها و سازمانهاي مختلف متعلق به معلولين باشد و اگر شركت يا سازماني از معلولين در ظرفيت استخدامي خود بهره گيرد تا حدودي از برخي تصحيلات مانند وام برخوردار مي شود.

اما باز هم شاهديم كه هنوز راه حل هاي مختلف نيز نتوانسته اند آنچنان سودمند باشند زيرا همه سازمانها و ارگانها به اين ماده و تبصره ي استخدام معلولين عمل نمي كنند و از انجام آن سرباز مي زنند. همانطور كه يك فرد سالم براي گذران رندگي و امرار معاش خود نياز به شغل و راهي براي كسب درآمد و مايحتاج زندگي دارد يك فرد معلول نيز از اين قائده مستثني نيست و حتي نياز بيشتري نيز نسبت به يك فرد سالم براي گذران زندگي دارد.

چون يك فرد معلول براي تهيه برخي لوازم جسمي حركتي اعم از صندلي چرخدار ، عصاي سفيد ، برخي لوازم پزشكي و فيزيوتراپي ، كرستهاي طبي ، دستگاههاي مختلف براي امكان حركت ، هزينه هاي گزاف درماني و هزينه هاي مختلف و وافر ديگر نياز بيشتري به مايتاج مادي و امرار معاش زندگي شخصي دارد پس همانگونه كه واضح و روشن است از افراد سالم اجتماع براي اشتغال و كسب درآمد نيازمند توجه بيشتري خواهد بود.

اولين پيشنهاد من به عنوان يك راهكار از آن ياد مي كنم اين است كه سازمانها و ارگانهاي مختلف اولا بايد اكثر مسئوليتهايي كه نياز به حركت زيادي ندارد به سهميه اشتغال معلولين تخصيص دهند به عنوان مثال اكثر كارهاي دفتري و اداري ، ماشين نويسي ، منشيگري و پاسخ به تلفن ، اپراتوري و كار با رايانه ، دفتردار مدارس معمولي و استثنايي ، كارهاي تايپي و اداري و به طور كل حرفه هايي كه نياز زيادي به حركت نداشته باشد مي تواند براي معلولين مناسب و كارآمد باشد كه بايد در اين مورد اقدامات لازم صورت گيرد.

لینک مقاله در سایت جامعه معلولین اصفهان
 
 


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آبان 1388  ساعت 5:43 PM | نظرات (0)

من بهزيستکار مي خوام، به کي بايد بگم؟!
 
صبح ساعت نه و بيست دقيقه تلفن زنگ زد. پشت خط آقاي ماني رضوي زاده بود. بعد از سلام و احوالپرسي اطلاع داد که قراراست شنبه باوريها را براي تماشاي فيلم ببرند. در ضمن ناگفته نماند که حامل پيغام و شکايتي هم از طرف مدير گروه اينترنتي باور - جناب آقاي شهرام مبصر - بود که چرا من کم پيدا شدم و جديدا زياد بيرون نمي روم؟
افکار درونم: کاش مي تونستم بگم که به خدا خيلي دلم مي خواد با بچه ها بيام بيرون اما... کاش مي تونستم.
جمعه پيش هم دلم مي خواست براي برنامه نقد فيلم بيام، اما متاسفانه جمعه ها بهزيستکار تعطيله.
افکار درونم: پس يعني منم مجبورم جمعه ها تعطيل باشم؟
از آقاي رضوي زاده پرسيدم: "مي توانيم بهزيستکار بگيريم؟" آقاي رضوي زاده گفتند: "بله اتفاقا من خودم هم داشتم تماس مي گرفتم اما اشغال بود!"
افکار درونم: واي خداي من! طبق معمول بازم بايد پشت خط بمونم.
به هرحال بعد از تشکر و صحبت، خداحافظي کرديم و بلافاصله پس از قطع تماس شروع کردم به گرفتن شماره هاي بهزيستکار جهت رزرو سرويس براي روز شنبه و رفتن به سينما با بچه هاي باور. بعد از کلي پشت خط ماندن و تلاش بالاخره خط آزاد شد. بعد از عرض سلام و خسته نباشيد بازهم جمله هميشگي را شنيدم: "چند لحظه گوشي خدمتتون!"
و مدتي توام با شنيدن موزيک تلفن، پشت خط ماندم تا بالاخره نوبت به من رسيد و گفتم: "براي شنبه سرويس مي خوام. البته ماشين قديمي (فولکس آبي مناسب سازي شده) چون با ماشين سفيدها (ون جديد) نمي تونم، اگه لطف کنيد براي ساعت سه بعدازظهر ماشين مي خوام."
بهزيستکار: "والا خانوم حبوطي! همه ماشين قديمي ها پر شده، چون برنامه ها روتين هست و اصلا جاي خالي نداريم. اگه مي توني ماشين سفيد مي تونم براتون رزرو کنم؟"
 
 


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آبان 1388  ساعت 5:37 PM | نظرات (0)

عاملی حیاتی درزندگی معلولان

خدمات و رفاه
- فرزانه حبوطي:
زندگي فراز و نشيب‌هاي بسياري دارد؛ لحظه‌اي شاد و لحظه‌اي غمگين، لحظه‌اي اميدوار و لحظه‌اي نوميد.

بارها اتفاق افتاده كه فرد به‌علت داشتن مشكلات زياد، از زندگي و داشتن لحظاتي توأم با آرامش بي‌نصيب مانده است. هر انساني هدفي دارد و براي رسيدن به اهداف متعالي خود در تلاش است. من‌، شما، ديگري‌ و كلا همه ما به نحوي براي داشتن يك زندگي راحت و سرشار از آرامش در تلاش و تكاپو هستيم.

در دنياي امروز مشكلات روحي- رواني بسيار حاد و طاقت‌فرسا شده است. تمامي افراد جوامع مختلف به نحوي درگير مشكلات روحي- رواني‌، افسردگي‌، نوميدي و هرگونه مشكل خاص خود هستند. حال در اين بين افرادي نيز هستند كه علاوه بر مشكلات روحي‌، مشكلات جسمي و حركتي نيز دارند. آري معلولان علاوه بر تمامي مشكلات و حوادث زندگي‌، مشكلات جسمي را نيز تحمل مي‌كنند. همين نكته مهم‌ترين مبحث در مورد اعتماد به نفس و تقويت روحيه براي ادامه زندگي است. اگر فرد معلول روحيه زندگي كردن و اميد خود را از دست بدهد نمي‌توان توقع داشت كه زندگي سالم و سرشار از آرامشي داشته باشد.

معلولان 2 دسته هستند‌: معلولاني كه از ابتداي زندگي به‌علت مسائل مختلف ژنتيكي و كمبود مواد معدني و ويتامين‌ها در بدن مادر دچار معلوليت‌هاي مختلفي شده‌اند. دسته ديگر معلولاني كه در طول عمر و زندگي خود بنابر حوادث مختلف، تصادفات، برخي بيماري‌ها و عوارض گوناگون دچار معلوليت و نقص عضو مي‌شوند.ما شاهديم كه تمامي معلولان طي مدتي از زندگي و عمر خود و حتي گاهي اوقات تمامي عمر خود دچار مشكلات روحي- رواني و افسردگي‌هاي خاصي مي‌شوند اما در اين بين لازم است معلولاني كه با تمام قوا، حس تلاش و حركت‌هاي بسزايي داشته‌اند را ناديده نگيريم.

حال بايد ديد در اين بين چه كساني مي‌توانند نقش مؤثر و مفيدي در تقويت اراده و داشتن روحيه مناسب و حس اعتماد به نفس براي اين قشر داشته باشند.
 
لینک مقاله در سایت روزنامه همشهری
 


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آبان 1388  ساعت 4:51 PM | نظرات (0)

مناجات با پروردگار


 

مناجات با پروردگار

به نام تو آغاز مي كنم

به نام تو كه آغاز كننده هر خلقتي هستي

با ياد تو آرام مي شوم

و به عشق تو آسمان غبار گرفته دلم را مي زُدايم

با نام تو پرواز عاشقانه سَر مي دهم

و به اُميد وصال به درگاهت

از هيچ تاريكي و ناملايمتي نمي هراسم

تا تو را دارم ، غمي در دل ندارم

به يادت و به عشقت كه ميان تار و پود خسته درونم است

جاني دوباره و نفسي تازه مي گيرم

تويي كه آسمان را بالاي سرم

و زمين را زير پايم مُسخر نمودي

تويي كه ذره ذره ي وجودم را به قدرت لايزالت جان دادي

و باران رحمتت را لحظه به لحظه بر دلم باراندي

اما گاهي اوقات كه نه ، بهتر است بگويم اكثر اوقات

من غافلم ، غافلي كه دل به دنيا بسته

غافلي كه تمام ذهنش را روزگار و اتفاقاتش پُر كرده

چه بد كردم با خود 
 
چه بد كردم با عشق و ايماني كه در وجودم نهادي

خودم ، راه را گم كردم و حال به دنبال راه مي گردم

آنگاه كه خسته و پريشان و نوميد مي گردم

هراسان به دنبال چاره اي مي گردم تا آرامش يابم

اما غافل از اينكه تنها تويي آرامش دل پريشانم

غافل از اينكه تنها تويي درمان دلهاي شكسته و دواي هر دردي

آنقدر بخشنده اي كه غفلت هايم را عفو خواهي كرد

و آنقدر مهرباني كه مرا و دلم را لحظه اي به حال خود رها نخواهي كرد

ياريم كن اي الرحم الراحمين

ياريم كن كه تويي تنها پناهگاه اَمن دلها

نوشته : خودم
 
 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 31 شهریور 1388  ساعت 6:05 PM | نظرات (2)

خدای خوب من
 

خدای خوب من


خدای خوب من ای بهترینم

تویی تنها پناه آخرینم


تو را دارم غمی در دل ندارم

همی بر تو توکل می نمایم


تویی تنها پناه خستگی ها

تویی درمان درد بی کسی ها


تویی صبر و قرار این دل من

تویی ناجی قلب و مشکل من


دلم با یاد تو عاشق ترین شد

صراط اَمن تو سوی برین شد


تو ای مشگل گشای هر دو عالم

همی قرآن شود چون رهنمایم


تو ای رحمان ترین و مهربانم

همی نام تو شد ورد زبانم


تو ای والاترین، ای نور دیده

به عشق تو، دل از دنیا بریده 


تو ای تنها اُمید هر رسیدن

تو ای تنها دلیل دل بُریدن


تو ای غفار و ای بخشنده معبود

تو ای منجی هر قلب غم اَندود


تویی تنها سزاوار ستایش

تویی جواب هر نیاز و خواهش


تویی درمان دلهای شکسته

تویی گشایش درهای بسته


شعر : فرزانه حبوطی
 
 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 31 شهریور 1388  ساعت 5:17 PM | نظرات (2)