زندگاني امام علي ، ملائکه الهی در محضر مولود کعبه
فاطمه بنت اسد سه روز در کعبه ماند در آغاز روز چهارم فاطمه آماده بیرون آمدن از کعبه شد. او فرزند خود را در آغوش گرفت و برخاست تا خارج شود که ندای را شنید که چنین میگوید:
ای فاطمه، نام این مولود را علی بگذار چرا که من خدای علی اعلی هستم. من نام او را از نام خود گرفتهام، و او را به ادب خود آموختهام و امر خود را به او سپردهام، و او را بر غوامض علم خود آگاهی دادهام. او در خانه من به دنیا آمده است. او اول کسی است که بر فراز خانه من اذان میگوید: و بتها را میشکند و آنها را از بالای کعبه به صورت پایین میاندازد.
اوست که مرا به عظمت یاد میکند و مرا تقدیس و تمجید میکند و به یگانگی یاد مینماید. اوست اما بعد از حبیب من... .
خوشا به حال کسی که او را دوست میدارد و او را اطاعت میکند(53)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
فاطمه بنت اسد میگوید: ناگهان پس از اینکه علی (علیهالسلام) به دنیا آمد صدای بال ملائکه را شنیدم و ابری سفید رنگ را دیدم که تا کنار فرزندم آمد و او را با خود برداشت و به آسمان برد. در این حال شنیدم که ندایی میگفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
وقتی که علی (علیهالسلام) در کعبه پا به عرصه وجود گذاشت پنج تن از انبیا الهی وارد کعبه شدند علی (علیهالسلام) با دیدن آنها حرکتی کرد و خندید. آنان گفتند: سلام بر تو ای ولی خدا و خلیفه پیامبر خدا؛ حضرت در جواب آنها فرمود: و علیکم السلام و رحمة الله برکاته و سپس به هر یک جداگانه سلام کرد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
وقتی علی (علیهالسلام) به دنیا آمد رو به آن پنج بانوی بهشتی نمود و به آنها سلام و خیر مقدم گفت: و سپس فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
آنگاه که امیرالمومنین علی (علیهالسلام) به دنیا آمد نور حضرت از کعبه تا سینه آسمان را شکافت و بتهایی که بر روی کعبه نصب شده بود به صورت افتادند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) بر روی سنگ سرخی که در گوشه راست کعبه است بدنیا آمد و همین که قدم بر زمین گذاشت به سجده افتاد و در همان حال دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
وقتی فاطمه بنت اسد در درون کعبه قرار گرفت پنج بانو نزد او آمدند در حالی که لباس همچون حریر سفید بر تن داشتند و عطری خوشتر از مشک ناب از آنان شنیده میشد. اینان حوا و ساره و آسیه و مادر موسی بن عمران و مریم مادر عیسی (علیهالسلام) بودند، نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
قدم گذاشتن فاطمه بنت اسد به داخل کعبه چیزی جز دعوت خداوند نبود چرا که از در خانه وارد نشد بلکه خالق جهان دیوار را برای او شکافت و فاطمه را فرا خواند و دوباره دیوار را بست و اینک باید، پذیرایی الهی از این مهمان صورت گیرد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
فاطمه بنت اسد در قسمت پشت کعبه (یعنی پشت آن سمتی که درب در آن است) ایستاده بود و رو به کعبه دعا میخواند که ناگهان پیش چشمان همه حاضران دیوار خانه خدا از همان قسمت شکاف برداشت و آنقدر از هم فاصله گرفت که فاطمه توانست از شکاف دیوار وارد شود و جبرئیل او را به داخل برد و دوباره دیوار به هم آمد و او داخل کعبه ماند(45) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
صبح هنگام، بار دیگر فاطمه بنت اسد را درد عارض شد. حضرت ابوطالب (علیهالسلام) ناراحت و پریشان از خانه بیرون آمد در راه عدهای از زنان قریش را دید که علت ناراحتی را از او پرسیدند حضرت پاسخ داد: فاطمه در شدیدترین حال وضع حمل قرار گرفته است و سپس ابوطالب دست بر صورتش گذاشت در این حال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و پرسید: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
شب جمعه سیزدهم ماه رجب سال سیام از عام الفیل بود(42) ثلثی از شب گذشته بود که درد حمل بر فاطمه بنت اسد عارض شد حضرت ابوطالب به او گفت: ناراحت به نظر میآیی؟ فاطمه گفت: احساس درد و ناراحتی دارم. حضرت آن اسمی را که در ذکر آن از گرفتاریها نجات مییافت را بر زبان آورد و فاطمه نیز بواسطه گفتن آن ذکر آرام گفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
فاطمه بنت اسد میگوید: چندین ماه که از حمل من میگذشت، وقتی نزدیک بدنیا آمدن علی (علیهالسلام) شد از نار هر سنگ و کلوخ و درختی که عبور میکردم میشنیدم که به من میگفتند: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی فاطمه بنت اسد برای زیارت وارد کعبه شد ناگهان بتها به صورت روی زمین افتادند فاطمه بنت اسد دست بر شکم خود کشید و خطاب به پسرش گفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
از هنگامی که فاطمه بنت اسد به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حامله شد زیبایی چهرهاش افزوده گشت فاطمه صدای فرزندش را از درون میشنید که میگفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
از آن شبی که وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در رحم مادر قرار گرفت تا چند روز زمین به لرزه درآمد بطوری که قریش بشدت از آن زمین لرزه نگران شدند و به وحشت افتادند و به یکدیگر گفتند: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 زندگاني امام علي ، ملاقات انبیاء الهی با علی در کعبه
بگردانید علی بن ابیطالب را در شرق و غرب زمین، و خشکی و دریاهای آن و کوهها و آسمانهای آن، و احکام پیامبران و علوم وصیین و همه اخلاق انبیا و مرسلین و اوصیا و صدیقین را به او بدهید، و آنچه درباره برادرش سید الاولین و الآخرین انجام شده برای او هم انجام دهید. او را بر همه انبیا و مرسلین و ملائکه مقربین و اهل آسمانها و زمین نشان دهید که ولی خدای رب العالمین است.
فاطمه گوید: رفت و بازگشت علی (علیهالسلام) کمتر از ساعتی طول کشید و او را باز گرداندند. ناگهان ابری دیگر را دیدم که به سوی او پایین آمد و مانند دفعه اول او را با خود برد و شنیدم ندایی را که میگفت:
علی بن ابیطالب را نزد همه مخلوقات خدا ببرید و احکام علم و حلم و ورع و زهد و تقوا و سخاوت و بلند مرتبگی و نورانیت و تواضع و خشوع و رقت و هیبت و مروت و کرم و مودت و شفاعت و شجاعت و حفظ و دیانت و قناعت و فصاحت و عفاف و انصاف و نیکی و همه اخلاق انبیا را به او دهید.
فاطمه میگوید: ناگاه فرزندم را در مقابلم دیدم که او را در حریر سفید بهشتی پیچیده بودند و به من گفتند:
او را از چشم بینندگان حفظ کن که ولی رب العالمین است بدان که وارد بهشت نمیشود کسی، مگر که ولایت او را بپذیرد و امامت او را تصدیق کند خوشا به حال آنکه تابع اوست و وای بر کسی که از او روگردان شود مثل او چون کشتی نوح است که هر که بر آن سوار شد نجات مییابد و هر که از آن باز ماند غرق میشود و سقوط میکند. فاطمه میگوید: سپس در گوش علی (علیهالسلام) مطلبی گفتند که من نفهمیدم بعد او را بوسیدند و رفتند(52)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، علی و بانوان بهشتی
آنها حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی (علیهالسلام) بودند که یکی پس از دیگری نوزاد را گرفته و بوسیدند و زبان به مدح او گشودند و سپس رفتند(51)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، ناله شیطان در تولد علی
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له. و اشده ان محمداً رسول الله. به تختم النبوة و بیتختم الولایة؛ شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست، یگانه است است و شریک ندارد. و شهادت میدهم که محمد پیامبر خداست، با او نبوت و با من ولایت ختم میشود
آنگاه حضرت حوا؛ تازه مولد را از زمین برداشت و در آغوش خود گرفت. علی (علیهالسلام) نگاهی به صورت او انداخت و با بیانی رسا و واضح گفت: سلام بر تو ای مادر! حوا پاسخ گفت: سلام بر تو پسرم!
حضرت پرسید: پدرم (آدم (علیهالسلام) چه میکند؟ گفت: غرق در نعمتهای خداوند است و در جوار پروردگار متنعم است. سپس حضرت مریم نزدیک آمد در حالی که ظرف عطری همراهش بود و علی (علیهالسلام) را از آغوش حوا گرفت. مولود کعبه نگاهی به روی مریم کرد و گفت: سلام بر تو خواهرم! گفت: سلام بر تو برادرم! پرسید عمویم چه میکند؟ او گفت: خوب است و به تو سلام رسانده است. آنگاه مریم با عطری که همراه داشت علی (علیهالسلام) را معطر نمود.
آنگاه حضرت آسیه علی (علیهالسلام) را در آغوش گرفت و او را در پارچهای که همراه داشت پیچید و گفت: این فرزند پاک و مطهر به دنیا آمده است حرارت آهن به او نمیرسد مگر بر دست مردی که خدا و رسول و ملائکه و آسمان و زمین و دریاها او را مبغوض میدارند و جهنم مشتاق آن مرد است(50).
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، چگونگی تولد علی
شیطان فریاد بر آورد و گفت: وای بر بتها و عبادت کنندگانشان از این فرزند!(49)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، پرستاران فاطمه در کعبه
اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً و رسول الله. و ان علیا و صی محمد رسول الله. بحمد یختم الله النبوة و بییتم الوصیة و انا امیرالمومنین یعنی: شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست و محمد پیامبر خداست و علی وصی محمد رسول الله است. با محمد نبوت ختم میشود و با من وصایت کامل میشود و من امیرالمؤمنین هستم
سپس فرمود:
جاء الحق و زهق الباطل حق آمد و باطل رفت.(48)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، فاطمه در داخل کعبه
اینان از طرف خداوند برای کمک در ولادت علی (علیهالسلام) فرستاده شدند چرا که نباید زنان ناپاک مکه در ولادت چنین مولودی حضور داشته باشند، آنان رو به فاطمه کردند و گفتند: السلام علیک ولیة الله: سلام بر تو ای بانویی که از اولیای خدا هستی
فاطمه جواب سلام آنان را داد. زنان بهشتی برابر او نشستند در حالی که هر یک ظرف عطری از نقره در دست داشتند(47)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، جبرئیل و فاطمه بنت اسد
آری این چنین بود که فاطمه بنت اسد به داخل کعبه چیزی جز دعوت خداوند نبود چرا که از در خانه وارد نشد بلکه خالق جهان دیوار را برای او شکافت و فاطمه را فرا خواند و دوباره دیوار را بست و اینک باید، پذیرایی الهی از این مهمان صورت گیرد.
آری این چنین بود که فاطمه در آن سه روزی که در درون کعبه ماند از میوهها و غذای بهشتی برایش آوردند(46).
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، فاطمه بنت اسد و ورود به کعبه
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، ابوطالب صبر کن
عمو جان، چرا ناراحتی؟!
عرض کرد: فاطمه بنت اسد در حال وضع حال است.
در همین حال، فاطمه ندایی را شنید که میگوید: ای فاطمه، بر تو باد که به خانه خدا بروی!
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست ابوطالب (علیهالسلام) را گرفت و با هم نزد فاطمه آمدند و او را با خود کنار خانه خدا آوردند(44)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، گفتگوی و تبریک موجودات
سپس به او گفت: من میروم عدهای از زنان آشنایت را بیاورم تا در این موقع شب تو را در ولادت فرزندت یاری دهند.
فاطمه گفت: هر طور صلاح میدانی عمل کن.
ناگهان صدایی از گوشه خانه شنیده شد که گفت: ای ابوطالب، صبر کن! چرا که ولی خدا را دست نجس نباید لمس کند (43)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، سقوط بتها در مقابل فاطمه
هنیئالک یا فاطمه، بما خصک الله من الفضل و الکرامة بحملک بالامام الکریم ای فاطمه گوارایت باد، آنچه از فضل کرامت، که خدایت بدان اختصاص داده، بخاطر آنکه تو حامل امام کریم هستی (41)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، تکلم علی در رحم مادر
نور چشمانم، اکنون که به دنیا نیامدهای بتها در برابرت سجده میکنند، پس چگونه خواهی بود زمانی که بدنیا بیایی؟!
فاطمه این ماجرا را برای شوهرش ابوطالب (علیهالسلام) نقل کرد حضرت گفت: این فرزند؛ همان کسی است که شیری در راه طائف درباره او با من سخن گفت؛ و خبر تولد او را به من داد. (روزی در راه طائف شیری با حضرت ابوطالب روبرو شد و در مقابل او تعظیم کرد. حضرت ابوطالب به او فرمود: بحق خالقت ماجرای خود را برایم بازگو کن شیر گفت:
تو پدر اسد الله و پشتیبان محمد پیامبر خدا و مربی شیر خدا هستی!)(40)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، لرزه در مکه
لا اله الا الله، محمد رسول الله، به تختم النبوة و بیتختم الولایة، خدایی جز الله نیست، محمد پیامبر خداست، با او نبوت و با من ولایت ختم میشود
گاهی حضرت در شکم مادر خود با مردم بیرون سخن میگفت حتی روزی با برادر خود جعفر سخن گفت، که جعفر با شنیدن صدای علی (علیهالسلام) از درون شکم فاطمه بنت اسد بیهوش روی زمین افتاد(39)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، قربانی برای درخواست فرزند
خدایان بتهای خود را بر فراز کوه ابوقبیس ببرید تا از آنها بخواهیم این زلزله را برطرف کنند و این مسئله را دفع نمایند.
وقتی آنها بهمراه بتها برفراز کوه جمع شدند لرزش آن بیشتر شد بطوری که صخرهها و تخته سنگها را به حرکت درآورد و آنها را متلاشی ساخت و بتها به صورت روی زمین افتادند. آنها وقتی این منظره را دیدند گفتند: ما در مقابل این امر عظیم طاقت نداریم! اینجا بود که حضرت ابوطالب (علیهالسلام) بر فراز کوه آمد و در حالی که به اضطراب مردم اهمیتی نمیداد فرمود: ای مردم خداوند تبارک و تعالی امشب حادثه جدیدی در جهان هستی ایجاد کرده و مخلوقی را خلق کرده که اگر او را اطاعت نکنید و به ولایت او اقرار ننمایید و به امامتش گواه نباشید، این لرزه و زلزله آرام نمیگیرد و آنقدر ادامه پیدا میکند که در سرزمین تهامه برای شما مسکنی باقی نماند.
مردم گفتند: ای ابوطالب، هر چه تو بگویی میپذیرم حضرت ابوطالب (علیهالسلام) گریه کرد و دستهای خود را به سوی خداوند بلند کرد و عرضه داشت: الهی و سیدی اسالک بالمحمدیة المحمودة و بالعلویة العالیه و بالفاطمیة البیضاء و الا تفضلت علی تهامه بالرافة و الرحمة (37) با دعای حضرت ابوطالب (علیهالسلام) زلزله آرام گرفت و مردم این دعا را بخاطر خود سپردند و نوشتند و در همان زمان جاهلیت آن دعا را در گرفتاریهای خود میخواندند در حالی که معانی و حقیقت آن را نمیدانستند(38)
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))