۴۰ سخن از زيگموند فرويد ( روانپزشك اتريشي و بنيانگذار روانكاوي )
۴۰ سخن ناب گلچين شده از سخنان زيگموند فرويد ( روانپزشك اتريشي و بنيانگذار روانكاوي )
براي مشاهده تمامي سخنان ، به ادامه مطلب مراجعه كنيد ...
انديشه، يعني كار در حال تمرين.(زيگموند فرويد)
ما به طنز نيازمنديم، زيرا هرچه بزرگتر مي شويم اين آمادگي را پيدا مي كنيم كه افرادي ترشروي و غمگين شويم، اما بچه ها به راحتي مي خندند.(زيگموند فرويد)
نهفته ترين اسرار ذهن چيزي است كه مي توان آن را به هشياري در آورد.(زيگموند فرويد)
دانش بايد توهم هاي متافيزيكي، پيشداوري ها و خرافه ها را پشت سر بگذارد، اما مفهوم عقلانيت (يعني حقيقت، آزادي و عدالت) را به عنوان سنت از نسلي به نسلي منتقل كند.(زيگموند فرويد)
پس از بيراهه هاي دراز از طريق علوم پزشكي و روان درماني، دلبستگي من به مسائل فرهنگي بازگشت كه در زمان نوجوانيم - كه تفكر در من هنوز چنان بيدار نشده بود - مرا به سوي خود مي كشاند.(زيگموند فرويد)
هر كس كه از هنر تاثير پذيرفته باشد مي داند كه ارزش هنر به مثابه ي سرچشمه ي لذت و تسلي خاطر در زندگاني حدي ندارد.(زيگموند فرويد)
آدمي به كار كمتر گرايش دارد تا به امكانات ديگر خشنود شدن. بيشتر انسانها به اجبار كار مي كنند و اين فرار طبيعي از كار موجب پيچيده ترين دشواري هاي اجتماعي مي شود.(زيگموند فرويد)
هيچ گاه در برابر رنج، بي شرم تر از زماني كه عشق مي ورزيم و هيچ گاه ناكام تر از زماني كه ابژه ي عشق را از دست مي دهيم نيستيم.(زيگموند فرويد)
لذت بردن از زيبايي، ماهيت احساسي خاص، ملايم و سرمست كننده اي دارد.(زيگموند فرويد)
فايده ي زيبايي روشن نيست. ضرورت فرهنگي آن را نمي توان به آشكارا درك كرد. با وجود اين، تمدن نمي تواند از آن چشم پوشي كند.(زيگموند فرويد)
قاعده اي وجود ندارد كه به كار همه بخورد؛ هر كس بايد خود راهي بيابد كه او را نجات دهد.(زيگموند فرويد)
كسي كه اهل عمل باشد، از جهان بيرون، كه نيروي خود را با آن مي آزمايد، دست نمي كشد.(زيگموند فرويد)
اگر نمي توانيم همه ي رنجها را از بين ببريم، [ دست كم ] مي توانيم برخي از آنها را از بين برده و برخي ديگر را آرامش بخشيم.(زيگموند فرويد)
خانه، بدلي براي بطن مادر؛ مسكني كه زماني براي انسان امن ترين و آسايش بخش ترين مكان بوده است و براي هميشه آرزوي آن را دارد.(زيگموند فرويد)
همان گونه كه يك تاجر هوشيار از به كار انداختن سرمايه اش در يك جا پرهيز مي كند، مصلحت زندگي حكم مي كند كه آدمي چشم داشت همه ي رضايت خويش را از يك گرايش نداشته باشد.(زيگموند فرويد)
موفقيت هيچ گاه حتمي نيست، بلكه به جمع شدن عوامل فراوان بستگي دارد و از همه بيشتر وابسته به سرشت رواني است كه كاركردش را با جهان بيرون هماهنگ سازد و از آن براي لذت جويي بهره گيرد.(زيگموند فرويد)
همه ي انسانها ارزش دوست داشتن ندارند.(زيگموند فرويد)
ترس استثمارگران از قيام سركوب شدگان، آنها را به سمت اقدام هاي دورانديشانه ي شديد سوق مي دهد.(زيگموند فرويد)
اگر كسي را دوست دارم بايد به گونه اي، شايسته ي آن باشد.(زيگموند فرويد)
مخالفت، به ناچار، دشمني نيست، بلكه به عنوان بهانه اي براي دشمني مورد سوء استفاده قرار مي گيرد.(زيگموند فرويد)
تسلط بر طبيعت تنها شرط نيك بختي انسان نيست، چنان كه تنها هدف كوشش هاي تمدن هم نيست، اما نمي توان بي ارزش بودن پيشرفت هاي تمدن را از آن نتيجه گرفت.(زيگموند فرويد)
"تمدن" به مجموعه ي دستاوردها و نهادهايي گفته مي شود كه زندگي ما را از زندگي حيواني پيشينيان دور مي كند و دو هدف دارد: يكي نگاهباني از انسان در برابر طبيعت و ديگري تنظيم روابط بين انسانها.(زيگموند فرويد)
از انسان متمدن مي خواهيم كه هر جا در طبيعت با زيبايي روبرو مي شود، به آن احترام بگذارد و تا آنجا كه دستانش توانايي كار داشته باشند، آن را در آفرينش اشياء به كار گيرد.(زيگموند فرويد)
نظم، نوعي اجبار در تكرار است كه وقتي برقرار شد، مشخص مي كند كه يك كار، كي، كجا و چگونه انجام شود و با اين روش، آدمي را از درنگ و ترديد در تكرار موارد مشابه به دور مي دارد.(زيگموند فرويد)
فايده ي نظم، انكار ناشدني است، زيرا بهترين امكان بهره گيري از مكان و زمان را به انسان مي دهد و در ضمن، نيروهاي رواني او را پاس مي دارد.(زيگموند فرويد)
زيبايي كه حاضر نيستيم آن را از خواسته هاي تمدن حذف كنيم، نمونه اي است براي نشان دادن اينكه هدف تمدن، تنها سود بردن نيست.(زيگموند فرويد)
زندگي جمعي انسان تنها زماني امكان پذير مي شود كه افراد زيادي گرد هم آيند كه از يكايك افراد جمع، نيرومندتر و در برابر فرد، يكپارچه باشند.(زيگموند فرويد)
عدالت از لوازم تمدن است، يعني اين ضمانت كه نظام حقوقي استقرار يافته، از اين پس به سود فرد شكسته نشود.(زيگموند فرويد)
به جاست از سر حسرت آه بكشيم كه برخي با استعدادشان مي توانند ژرفترين ادراك ها را از احساس هاي خويش بيرون آورند، حال آنكه افرادي مانند ما با ترديد رنج آور و تلاش هاي مداوم مي تواند به آن راه پيدا كند.(زيگموند فرويد)
انسانها اكنون در چيرگي بر طبيعت تا جايي پيش رفته اند كه مي توانند به كمك آن، يكديگر را تا آخرين نفر نابود كنند.(زيگموند فرويد)
دگرگوني روح، روندي تكاملي است.(زيگموند فرويد)
بيشتر مردم علاقه چنداني به آزادي ندارند، چون آزادي مستلزم و در بر گيرنده ي مسئوليت است و بيشتر مردم از مسئوليت واهمه دارند.(زيگموند فرويد)
زماني دراز نگرانيم كه چگونه زنده بمانيم، سپس خود را دل مشغول چگونه نمردن مي كنيم؛ اين است تمايز هوشمندانه.(زيگموند فرويد)
رابطه ي بين خود (ego) و نهاد (id) را مي توان با رابطه ي بين سوار و اسب مقايسه كرد. اسب، تامين كننده ي انرژي و سوار، هدف گذار و راهنما است.(زيگموند فرويد)
پرسشي كه هرگز بدان پاسخ داده نشده است و خود من نيز با وجود سي سال پژوهش و مطالعه براي آن پاسخي نيافته ام اين است كه «خواسته ي زنان چيست؟»(زيگموند فرويد)
عواطف و هيجانها مجموعه اي گسترده از دريافت هاي حسي ما مي باشد كه در شرايطي خاص، آن را تجربه مي كنيم و در فرايند رفتاري ما تاثير بسزايي دارند.(زيگموند فرويد)
لطيفه ها در حقيقت به اين دليل ساخته مي شوند كه مايه ي شادي ديگران گردند و چيزي را كه پيش تر پنهان بود- يا ابراز نگرديده- بيرون بياورند.(زيگموند فرويد)
ناخودآگاه هريك از ما به ناميرايي خود يقين دارد.(زيگموند فرويد)
خود (ego)، ارباب خانه ي خودش نيست.(زيگموند فرويد)
آدم اكراه دارد كه بگويد نيت «شاد بودن انسان» در برنامه «آفرينش» جايي نداشته است.(زيگموند فرويد)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 20 فروردین 1394
سلامـ .... ... ..
