۱۴۴ سخن از ويكتور هوگو ( شاعر فرانسوي )

۱۴۴ سخن ناب گلچين شده از سخنان ويكتور هوگو ( شاعر فرانسوي )

براي مشاهده تمامي سخنان ، به ادامه مطلب مراجعه كنيد ...

هرگز در ميان موجودات، مخلوقي كه براي كبوتر شدن آفريده شده، كركس نمي شود. اين ويژگي در ميان هيچيك از مخلوقات نيست جز آدميان.(ويكتور هوگو)

هر آموزشگاهي را كه باز كنيد، در زنداني را بسته ايد.(ويكتور هوگو)

خوشبخت كسي است كه خداوند دلي پر احساس به او ارزاني كرده باشد.(ويكتور هوگو)

زندگي شما از زماني آغاز مي‌شود كه افسار سرنوشت خويش را در دست گيريد.(ويكتور هوگو)

من اشخاص زنده را كساني مي دانم كه مبارزه مي كنند؛ بدون مبارزه، زندگي، مرگ است.(ويكتور هوگو)

هيچ چيز مثل بدبختي، كودكان را ساكت نمي كند.(ويكتور هوگو)

زندگي، گلي است كه عشق، شهد آن است.(ويكتور هوگو)

سراسر وجود انسان طرحي از خداست كه در زمين گام برمي‌دارد.(ويكتور هوگو)

هرچه خدايي نيست، فرو ريختني است.(ويكتور هوگو)

كمك زميني، ممكن است كمك آسماني باشد.(ويكتور هوگو)

يكي از دشوارترين كارها، بيرون كشيدن پيوسته ي ناپاكي از روح است [و اين] كاري‌ است بس دشوار.(ويكتور هوگو)

زماني كه دريچه ي قلب را باز كنيد، روح، روشن و تابناك مي‌گردد.(ويكتور هوگو)

به همان اندازه كه نسبت به شكم‌هاي گرسنه مهربان هستيم، براي روح‌هايي كه غذا نمي‌خورند نيز دل بسوزانيم.(ويكتور هوگو)

انديشه به سقوط [ =ريزش ]، انديشيدني، غمگين‌تر از اين نيست.(ويكتور هوگو)

انديشه ها بايد هميشه به سوي آينده پيش رود. اگر خدا مي‌خواست كه انسان به گذشته بازگردد، يك چشم، پشت سر او مي گذاشت.(ويكتور هوگو)

انسان انديشمند، بيشتر، انساني بردبار است.(ويكتور هوگو)

در تاريخي كه خوبي، مرواريد كميابي‌ است، كسي كه خوب بوده است از كسي كه بزرگ بوده است، كمابيش، پيش مي‌افتد.(ويكتور هوگو)

روزي جهانيان، همه، دست برادري به ‌يكديگر خواهند داد و آن، روزي ا‌ست كه بدبختي و تيره روزي در گستره‌ي جهان يافت نخواهد شد.(ويكتور هوگو)

برخي از افراد، هر چيز پاك و ناب و شادي‌آفرين را به پستي مي‌كشانند.(ويكتور هوگو)

دليري، به كارگيري مثبت زور است و ستم، به كار بردن منفي آن.(ويكتور هوگو)

هميشه مردم بدكار، خودشان سبب وجود بدبختي مي‌شوند.(ويكتور هوگو)

آزمندي، زنجيري‌ است كه دست و پاي هر آزاده‌اي را خواهد بست.(ويكتور هوگو)

اختيار آينده‌ي آدمي هنوز بسي بيشتر به‌دست دلهاست تا به دست جانها. دوست داشتن، يگانه چيزي است كه مي‌تواند ابديت را فراگيرد و سرشار سازد.(ويكتور هوگو)

سرافرازي، ستاره‌اي‌ است كه نورش دير به زمين مي‌رسد، ماهي ا‌ست كه اشعه‌ي آرام و كمرنگ آن تنها بر گورها مي‌تابد.(ويكتور هوگو)

بايد به طبقه‌ي پست جامعه كمك كرد، از خُرد كردن و بيزاري از آنها دست شست و به ويژه بايد در آموزش و پرورش اين گروه كوشيد.(ويكتور هوگو)

شكست، دايه‌ي غرور است.(ويكتور هوگو)

رشك بردن را ناديده بگيريد و به كلي آن را فراموش كنيد؛ زيرا اين حس، هميشه شما را شكنجه خواهد داد.(ويكتور هوگو)

ناسازگاري‌هاي برآمده از دشمني و خيره‌سري كه به نادرست "دست تقدير" و "مشيت الهي" ناميده مي‌شود بسيار پيش مي‌آيد.(ويكتور هوگو)

لغزش انسان همواره تدريجي است. بديها در وجود ما، پاي حاضر آماده و نامرئي دارند. حتي كساني از ما با ظاهر پاك و آراسته، چنين ويژگي هايي دارند.(ويكتور هوگو)

هنگامي كه بيش از اندازه به زشتي مي گراييم، سنگيني وجودمان، ترازمندي، از دست داده و ما را به ژرفاي پرتگاه مي‌كشاند.(ويكتور هوگو)

بزرگترين آزمون گيرنده، خداست و كوچكترين آزمون دهنده، بنده‌ي خدا.(ويكتور هوگو)

اگر نمي‌خواهي تو را بيازمايند، كار خود را درست انجام بده.(ويكتور هوگو)

آنچه مي‌گويي بكن و آنچه مي‌كني بگو.(ويكتور هوگو)

اي انسان، آيا مي‌خواهي راستي را بيابي؟ راستي را جست و جو كن.(ويكتور هوگو)

از لابه‌لاي شديدترين تاريكي ها، نور راستي برافروخته مي شود.(ويكتور هوگو)

براي كسي كه در تصور زندگي مي‌كند، راستي، بدبو است. آن كه تشنه‌ي چاپلوسي‌ است، حيرت مي‌آشامد و راستي، قي مي كند [=برمي گرداند].(ويكتور هوگو)

زندگي بر اين پايه است: "نگاه مستقيم به پيش."(ويكتور هوگو)

كسي كه در زندگي، هدف والا و ارجمند دارد، هرگز به دامن تسليم و ناپاكي نخواهد غلتيد.(ويكتور هوگو)

پيش از آنكه خزان از راه برسد، از هر بهار بهره مند شو.(ويكتور هوگو)

مردن، ناگوار نيست، بلكه راه زندگي را ندانستن ناگوارتر از مرگ است.(ويكتور هوگو)

نمي‌دانيد تا چه اندازه، خودباوري سبب باور به هر چيز ديگر مي‌شود.(ويكتور هوگو)

اگر چشم و هم چشمي در زندگي بشر نبود، نه نوآوري‌اي مي‌شد و نه كشفي.(ويكتور هوگو)

چشم و هم چشمي درست، سبب درست كردن افراد و در نتيجه، سامان يافتن جامعه است.(ويكتور هوگو)

هركس ارزش خود را خود، تعيين مي‌كند.(ويكتور هوگو)

انسان راستگو، خوش سيماتر است، سرنوشت، او را چنين نقش كرده و خورشيد شامگاهي تا حد خداوندي، سزاوار ستايش.(ويكتور هوگو)

من مردي انديشنده‌ام كه درد را مي‌شناسد.(ويكتور هوگو)

زندگي، بدبختي، گوشه نشيني، سرگرداني و تهيدستي، ميادين كارزاري‌اند كه قهرمانان آن، قهرمانان ناديدني آن، گاه به مراتب نيرومندتر از قهرمانان نامي هستند.(ويكتور هوگو)

زيبايي كه با دانش همراه نباشد، به گلي بي‌عطر و بو مي‌ماند.(ويكتور هوگو)

بدون زشتي، زيبايي معنايي [ =چمي ] ندارد.(ويكتور هوگو)

شما يك ستاره را به دو دليل مي‌نگريد: براي آنكه درخشان است و براي آنكه نفوذناپذير است. نزديك به خود درخشندگي‌اي دلنوازتر و رازي بزر‌تر داريد و آن، زن است.(ويكتور هوگو)

زندگي بدون زن در نظر من گلستاني بدون گل و عطري بدون بو و خواب آسوده‌اي بدون روياي خوش، بيش نيست.(ويكتور هوگو)

هر زن پاكدامني، زيبا و دلپسند است.(ويكتور هوگو)

زندگاني، گل است و عشق، عسل آن.(ويكتور هوگو)

عشق، يك نفس آسماني از هواي بهشت است.(ويكتور هوگو)

خدا پايان شكوه جهان آفرينش است، عشق، پايان شكوه آدمي.(ويكتور هوگو)

انسان، نيازمند عشق است.(ويكتور هوگو)

خلاصه [ =كوتاه ] كردن جهان آفرينش در يك نفر و بزرگ كردن يك نفر تا مقام خدايي، عشق يعني اين.(ويكتور هوگو)

عشق، قانون و شهوت، دام است.(ويكتور هوگو)

براي عشق هيچ چيز كفايت نمي‌كند. عاشق، نيك بختي دارد، بهشت مي‌خواهد، بهشت دارد، آسمان مي‌خواهد.(ويكتور هوگو)

عشق، زشت و زيبا نمي‌شناسد.(ويكتور هوگو)

عشق پاك، مي تواند نيكبخت‌ترين و دل‌انگيزترين زندگي را به وجود آورد.(ويكتور هوگو)

جان آدمي چه اندوهگين است، هنگامي كه اندوه‌اش از عشق است.(ويكتور هوگو)

عشق راستين هرگز فرو نمي‌نشيند. روي هيزم سوخته را خاكستر مي‌گيرد، ولي ستارگان، تابناكي خود را از دست نمي‌دهند.(ويكتور هوگو)

ازدواج چيز شگفت آوري‌ است، گاه شيران را روباه و گاه روبهان را شير مي‌كند.(ويكتور هوگو)

گل شادي‌بخش زندگي، تنها با تبسم ملكوتي [ =آسماني ] كودك شكفته مي‌شود.(ويكتور هوگو)

ما فرزندان خود را بسيار بيش از آنكه آنها ما را دوست مي‌دارند، دوست داريم.(ويكتور هوگو)

بهترين دوستان من كساني هستند كه پيشاني و ابروهاي آنها باز است.(ويكتور هوگو)

كسي كه مورد توجه مردم قرار گيرد، ممكن نيست سبب برانگيختن خشم و كينه ي دشمنان نشود.(ويكتور هوگو)

دوستان از ستايش بسيار زود خسته مي‌شوند، ولي دشمنان از دشنام دادن هرگز خسته نمي‌شوند. دشنام زياني نمي‌رساند و دشمنان از اين بي‌خبرند. آنها نمي‌توانند از ناسزاگويي خودداري كنند و اين، زيبايي كار است.(ويكتور هوگو)

درد و رنج، كوتاه است و زودگذر؛ براي فراموشي، اينها لازمه‌ي زندگي‌اند و گرانترين گورها جز حفره‌اي تاريك نيست.(ويكتور هوگو)

اگر انسان بتواند رنج را نيز به‌مانند شهري ترك گويد، مي‌تواند خوشبختي را از سر گيرد.(ويكتور هوگو)

سرمشق [ =نمونه‌ي ] چكامه سرا يكي است، طبيعت و رهبر او يكي‌ است، راستي.(ويكتور هوگو)

در نوشتن از آنچه ديگران نوشته‌اند، نبايد ياري خواست، بلكه از جان و دل خويشتن است كه بايد ياري جست.(ويكتور هوگو)

تاريخ مي‌آيد و مي‌رود، ولي هنر باقي مي‌ماند.(ويكتور هوگو)

از ديده ي هنر، هيچ چيزي زشت نيست.(ويكتور هوگو)

هنر مي‌تواند نگهدار و نگهبان هر گوهري باشد.(ويكتور هوگو)

بدون دادگري، هيچ گونه پيشداوري درست نيست.(ويكتور هوگو)

به باور من، هر چكامه سراي راستين بايد با ديدگاههايي كه از حقايق ابدي در او به ‌وجود مي‌آيد، بر همه‌ي انديشه‌هاي زمان خود، چيره و توانا باشد.(ويكتور هوگو)

هنر، سرافرازي و شادماني‌ است.(ويكتور هوگو)

هنر، آتشي‌ است كه در طوفان، برافروخته است و آسمان آبي را روشن مي‌سازد.(ويكتور هوگو)

خنده، خورشيدي است كه زمستان را از نژاد انساني دور مي‌كند.(ويكتور هوگو)

بدون اميد، هزار آسمان فراواني هم ديناري نمي ارزد.(ويكتور هوگو)

چقدر عاقلند آنهايي كه در عشق احمق اند.(ويكتور هوگو)

بهشت دولتمندان از دوزخ فقرا پديد آمده است.(ويكتور هوگو)

گاهي كار فقر و بيچارگي به جايي مي رسد كه رشته ها و پيوندها را مي گسلد. اين مرحله اي است كه تيره بختان و سياهكاران چون بدانجا رسند، درهم آميخته و در يك كلمه كه كلمه شومي است، شريك مي شوند؛ اين كلمه «بينوايان» است.(ويكتور هوگو)

اميد در زندگاني بشر به همان ميزان اهميت دارد كه بال براي پرندگان.(ويكتور هوگو)

لطف زن مانند ماسه خطرناك است.(ويكتور هوگو)

عشق عبارت است از وجود يك روح در دو كالبد؛ عاملي است كه دو تن را مبدل به فرشته واحدي مي كند.(ويكتور هوگو)

آدم ها تهي از توانايي نيستند، تهي از اراده اند.(ويكتور هوگو)

هر چه از كوه بالاتر رويم، چشم انداز گسترده تري را مي بينيم.(ويكتور هوگو)

هيچ چيز به اندازه رويا در ساختن آينده موثر نيست، مدينه هاي فاضله ي امروز، واقعيت هاي فردا هستند.(ويكتور هوگو)

انسان در جهان همچون شبح سرگرداني است كه در عبور از اين راه حياتي، سايه اي از خود به يادگار نمي گذارد.(ويكتور هوگو)

الماس را جز در ژرفاي زمين نمي توان يافت و حقايق را جز در اعماق انديشه نمي توان كشف كرد.(ويكتور هوگو)

بديهاي اجتماع به دست ما ساخته شده است و به جاي ناله بهتر است درصدد رفع آن برآييم.(ويكتور هوگو)

در ميان جانداران، هيچ حيواني كه براي كبوتر شدن به دنيا آمده، كركس نخواهد شد؛ مگر انسان كه كبوتر زاده مي شود و ممكن است كركس شود.(ويكتور هوگو)

به كسي عشق بورز كه لايق عشق تو باشد نه تشنه عشق ... چون تشنه عشق روزي سيراب مي شود ...(ويكتور هوگو)

لبخند زن در دو جا آسماني و فرشته مانند است: يكي، هنگامي كه براي اولين بار با لبخند به معشوق خود مي گويد دوستت دارم و ديگر، هنگامي كه براي اولين بار به روي نوزادش لبخند مي زند.(ويكتور هوگو)

شعر، اركستر پرهيجاني است كه آواز طبيعت و بشر و حوادث را به هم آميخته است.(ويكتور هوگو)

آزادي ما از نقطه اي شروع مي شود كه آزادي ديگران پايان مي يابد.(ويكتور هوگو)

كينه و تنفر را به كساني واگذار كنيد كه نمي توانند دوست بدارند.(ويكتور هوگو)

بدبختي، مربي استعداد است.(ويكتور هوگو)

به مرگ راضي شدن، به پيروزي دست يافتن است.(ويكتور هوگو)

تعارف و خوش آمدگويي، چيزي مانند بوسيدن از روي چادر است.(ويكتور هوگو)

جسد دشمني را كه تشييع مي كني سنگين نيست.(ويكتور هوگو)

خدا فقط آب را آفريد، انسان شراب را.(ويكتور هوگو)

در بينوايي همچنان كه در سرما نيز ديده مي شود، افراد به يكديگر فشرده مي گردند.(ويكتور هوگو)

شايد بتوان از هجوم سيل آساي يك ارتش ممانعت كرد، اما از هجوم انديشه ها و باورها نمي توان جلوگيري نمود.(ويكتور هوگو)

فقر و مسكنت، مردها را به جنايت و زنها را به فحشا سوق مي دهد.(ويكتور هوگو)

فكر كردن، شغل ذهن است، خواب ديدن، تفريح آن.(ويكتور هوگو)

فلسفه، ميكروسكوپ انديشه ها است.(ويكتور هوگو)

وقتي نتيجه ي انتخابات آشكار شد، يعني رأي بالاترين مرجع آشكار شده است.(ويكتور هوگو)

همه جا شادماني قشر نازكي است كه روي رنج و بيچارگي كشيده اند.(ويكتور هوگو)

آينده ي كودكان بسته به تربيت پدر و مادر است.(ويكتور هوگو)

ادبيات، راز پنهاني تمدن و شعر، راز پوشيده ي آرزوها است.(ويكتور هوگو)

از آن در شگفتم كه در سينه دلي دارند و مي پندارند كه آسايش و سعادت بشر جز مهر و صفا راه ديگري هم دارد.(ويكتور هوگو)

بايد درهاي دانش به روي همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا بشر هست، آنجا كتاب هم بايد باشد.(ويكتور هوگو)

بدتر از مرگ چيست؟ آن كه پس از آمدنش مرگ را مي جويي.(ويكتور هوگو)

خدمت به وطن نيمي از وظيفه است و خدمت به انسانيت، نيم ديگر آن.(ويكتور هوگو)

خوشبخت كسي است كه به يكي از اين دو چيز دسترسي دارد، يا كتاب هاي خوب و يا دوستاني كه اهل كتاب باشند.(ويكتور هوگو)

دانشمندان، علماء و بزرگان، هر يك نردباني براي پيشرفت دارند، اما شاعران و هنرمندان، اين مدارج را پروازكنان مي پيمايند.(ويكتور هوگو)

دروغ جلوه اي از شيطان است زيرا شيطان دو نام دارد: يكي شيطان و ديگري دروغ.(ويكتور هوگو)

در هر ملت چراغي هست كه به همه ي افراد نور مي دهد و آن، آموزگار است.(ويكتور هوگو)

صالح ترين فرزندان آنهايي هستند كه با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند.(ويكتور هوگو)

عذاب وجدان، بدتر از مرگ در بيابان سوزان است.(ويكتور هوگو)

علت اينكه ما از موسيقي خوشمان مي آيد اين است كه در دنياي رؤياهاي خود فرو مي رويم. سرشت هاي عالي، موسيقي را دوست مي دارند، اما بهتر مي دانند كه از آن به عنوان ابزاري براي رسيدن به رؤياهاي خويش استفاده كنند.(ويكتور هوگو)

خشك سالي و بيماري در مقام مقايسه با جنگ، چيزي نيست زيرا خود اين دو نيز ناشي از پيامدهاي دشوار و ناهنجار جنگ هستند.(ويكتور هوگو)

كتاب، جام جهان نما است.(ويكتور هوگو)

گسيختن رشته ي علايق فرزندي، غريزه ي برخي از خانواده هاي بينوا است.(ويكتور هوگو)

مانند پرنده باش كه روي شاخه سست و ضعيف لحظه اي مي نشيند و آواز مي خواند و احساس مي كند كه شاخه مي لرزد، اما به آواز خواندن خود ادامه مي دهد زيرا مطمئن است كه بال و پر دارد.(ويكتور هوگو)

مرگ مهم نيست، خوشبخت نبودن مهمترين چيزها است.(ويكتور هوگو)

مسافرت به منزله ي هر لحظه مردن و زنده شدن است.(ويكتور هوگو)

وقتي كه كيسه خالي شد، دل پر مي شود.(ويكتور هوگو)

هدف هنر امروز، زندگي است نه زيبايي.(ويكتور هوگو)

يك پرنده ي كوچك كه زير برگها آواز مي خواند براي اثبات خدا كافي است.(ويكتور هوگو)

يك زن كامل كسي است كه بداند چگونه فرمانروايي كند.(ويكتور هوگو)

دانشمند كسي است كه بكوشد تا از درد و رنج خود بكاهد.(ويكتور هوگو)

هيچ عاملي همچون رؤيا آينده ساز نيست؛ آرزوهاي امروز حقايق فردايند.(ويكتور هوگو)

مردم، توان و نيرو دارند؛ اراده ندارند.(ويكتور هوگو)

هر قدر روح آدمي لطيف تر و منش او عالي تر باشد، ميزان ياري بيشتر خواهد بود.(ويكتور هوگو)

ايمان داشته باش كه كوچكترين محبت ها از ضعيف ترين حافظه ها پاك نمي شوند.(ويكتور هوگو)

هميشه با زير دستان خود با مهرباني و دوستي رفتار كنيد، زيرا قلب بخشنده و مهربان، بزرگترين سرمايه است.(ويكتور هوگو)

آنان كه نمي توانند خود را اداره كنند، ناچار به پيروي از ديگرانند.(ويكتور هوگو)

از كوچكي مي خواستم بزرگ باشم.(ويكتور هوگو)

تلاش و كوشش دو گونه است: تلاش دروني، كه همانا انديشيدن است و تلاش بيروني، كه همانا كردار است. اين دو چيز همراه با يكديگر، انسان را به نتيجه ي دلخواه مي رساند.(ويكتور هوگو)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 20 فروردین 1394 

نظرات ، 0