داستان کرامات حضرت رضا ، کرامت چهل و یکم

محدث نوری رضوان الله تعالی علیه در دارالسلام چنین نقل می‏کند؛ یکی از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا علیه‏السلام گفت: در شبی که نوبت خدمت من بود، در رواقی که به دارالحفاظ معروف است خوابیده بودم ناگاه در خواب دیدم که در حرم مطهر باز شد.
خود حضرت رضا علیه‏السلام از حرم مطهر بیرون آمد و به من فرمود: برخیز و بگو مشعلی به بالای گلدسته ببرند و روشن کنند؛ زیرا که جماعتی از اعراب و بحرین به زیارت من می‏آیند و ایشان در بین راه، راه را گم کرده‏اند؛ از طرف طرق (طرق، محلی است در دو فرسخی مشهد) هم اکنون آنان سرگردانند. برف هم می‏بارد؛ مبادا تلف شوند! برو؛ به میرزا شاه تقی شاه متولی بگو؟ چند مشعل روشن کنند و با جمعی بروند و آن زائران را ملاقات کرده، بیاورند.
خواب بیننده گفت: من از خواب بیدار شدم و فوراً از جای حرکت کردم و رفتم سرکشیک را از خواب بیدار کردم و جریان خواب را برایش توضیح دادم با تعجب برخاست و با یکدیگر آمدیم، در حالی که برف می‏بارید مشعلدار را خبر کردیم او با سرعت رفت و مشعلی روی گلدسته روشن کرد، بعد جماعتی از خدام به خانه متولی باشی رفتیم و خواب را نقل کردم.
متولی با جماعتی مشعلها را روشن کرده؛ با ما همراه شد و از شهر بیرون آمدیم و به طرف طرق به راه افتادیم؛ نزدیک طرق به زوار رسیدیم آنان در آن هوای سرد، میان بیابان سرگردان بودند.
پس از مولاقات جویای حالشان شدیم؛ گفتند: ما در شدت برف و طوفان نمی‏توانستیم راه را تشخیص دهیم بالأخره از شدت سرما دست و پای ما از حس و حرکت باز ماند تن به مرگ دادیم؛ و از چهارپایان خود پیاده شده، همه یک جا دور هم جمع شدیم و فرشها را روی خود انداختیم؛ و شروع به گریه و زاری کردیم؛ در میان ما مردی صالح و طالب علم بود؛ همینکه چشمش به خواب رفت، حضرت رضا علیه‏السلام را در خواب زیارت کرد.
آن حضرت به او فرمود: قوموا فقد امرت ان یجعلوا المشعل فوق المنارة فاقصدوا نحو المشعل تصادفوا المتولی.
برخیزید، دستور داده‏ام: مشعل در بالای گلدسته قرار بدهند؛ از روشنای مشعل به آن سمت حرکت کنید متولی به استقبال شما خواهد آمد.
این بود که ما حرکت کردیم و به راه افتادیم؛ همان جهت روشنایی مشعل را هدف قرار داده‏ایم تا اینجا که شما به ما رسیدید؛ متولی آنان را به شهر آورد و به خانه خود برد و پذیرائی نمود.
آری. حضرت رضا علیه‏السلام ضامن غریبان و امام رؤوف است و به زائران و دوستان خود توجهی خاص دارد.
ای نفست چاره درماندگان! - جز تو کسی نیست کس بیکسان
چاره ما ساز که بیچاره‏ایم - گر تو برانی، به که روی آوریم
بی طمعیم از همه سازنده‏ای - جز تو نداریم نوازنده‏ای
یار شو ای مونس غمخوارگان! - چاره کن ای چاره بیچارگان!
قافله شد؛ بیکسی ما ببین - ای کس ما بیکسی ما ببین!
پیش تو با ناله و آه آمدیم -معتذر از جرم و گناه آمدیم







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در جمعه 11 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0