داستان کرامات حضرت رضا ، کرامت چهل و سوم
جریانی دیگر درباره توجه امام رضا علیهالسلام نسبت به زوار
حاج سید ابوالحسین طیب، صاحب تفسیر عالی اطیب البیان، در ج14، ص279، نوشته است که علت نوشتن این تفسیر خوابی است به شرح زیر: در عالم رؤیا دیدم، در اصفهان در محله بید آباد کنار نهری - که به نهر بابا حسن معروف است - ماشینی توقف کرده است که رانندهاش را نمیبینم؛ ولی حضرت رضا علیهالسلام را دیدم که در طرف دیوار روی صندلی جلو ماشین و حضرت بقیة الله اعظم ارواحنا له الفداه در جنب نهر، نشسته بودند؛ و در میان این دو بزرگوار هم جوانی خردسال با کلاه نشسته بود که او را نشناختم.
به طرف نهر آمدم و دیدم، امام زمان علیهالسلام زانوی مبارکش را پشت ماشین نهاده بود روی ماشین را بوسیدم؛ امام علیهالسلام در ماشین را باز کرده، فرمود: میخواهی ببوسی؟ ببوس.
من زانوی مبارکش را بوسیدم و به چشم کشیدم؛ سپس به جد بزرگوارشان امام علیهالسلام اظهار نمودند: زائران شما زیاد شدهاند چنانچه بخواهیم حوائجشان را روا کنیم، مشکل است؛ حضرت فرمود: مانعی ندارد (بدین معنی که امام علیهالسلام نسبت به همه زوار خود توجه دارد و برآوردن حوائج همه آنان را از خدایی تعالی درخواست مینماید).
بعداً امام زمان علیهالسلام از ماشین پیاده شدند و دست حقیر را گرفتند و به مدرسه میرزا مهدی - که در همان محل بود - بردند؛ (آن مدرسه اکنون هم در همان محل هست و به مدرسهسرجوی معروف است) و به من فرمود: حجرهات کدام است؟ من حجره وسط مقابل رو را نشان دادم؛ و بعد خدمت آن حضرت عرض کردم: آیا شما از من راضی هستید؟ فرمود: نعم (آری). چون دین را ترویج میکنی.
پس از آن با هم در مسجد حجةالاسلام سید شفتی (اعلی الله مقامه) آمدیم؛ در آنجا فرمودند: من سابقاً کتابی در عقاید منتشر کردم (که بعضی از علمای اعلام فرمودند: مراد کتابکلم الطیب است که نوشته و منتشر نمودهاید) اکنون میخواهم کتابی در تفسیر، به دست یکی از شما بنویسم؛ خوب است به تو محول کنم؛ فعلاً هزار تومان وجه آن موجود است.
من با شادی از خواب بیدار شدم و به نوشتن تفسیر تصمیم گرفتم؛ صبح جمعه که در جلسهای درباره عقاید و اخلاق صحبت میکردم، با شادی و سرور، آن خواب را هم بیان کردم؛ صاحب منزل، هزار تومان آورد؛ گفتم: کاغذ برای من بخرید که مصرف این تفسیر کنم؛ ایشان به تهران رفته، با مقداری بیشتر از آن پول، کاغذ خریده، آورد و اضافه آن را هم از من گرفت. در مدت ده سال هفت یا هشت مجلد آن تفسیر را نوشتم؛ مجدداً شبی در رؤیا دیدم که خدمت امام زمان علیهالسلام مشرف شدم؛ عرض کردم: آیا این تفسیر مرضی شما هست؟ فرمود: نعم (آری). عرض کردم: پس امضاء بفرمایید؛ حضرت یک نقطه پایین آن تفسیر نهادند؛ حقیر دیدم که از آن نقطه نوری متصاعد میشود؛ لذا با کمال جرأت و با بانگ بلند میگویم که این تفسیر نوشتن هم به امر مبارک امام زمان علیهالسلام بود و هم به امضای آن حضرت رسید و این رؤیا از رؤیاهای صادقه است.
اما نکات مورد استفاده از آن خواب:
1- علاقه آن بزرگوار به ذکر عقاید و توصیه به تفسیر.
2- اهمیت خاص داشتن ترویج دین از نظر امام زمان - عجل الله تعالی فرجه - از این جهت که در جواب من فرمودند رضایت من از تو، به خاطر این است که دین را ترویج میکنی.
3- این خانواده، خانواده کرمند و از این جهت است که نمیخواهند زوارشان دست خالی برگردند؛ زیرا که فرمودند: برآوردن حوائج همه زوار مانعی ندارد؛ اما زوار هم ادب را باید رعایت کنند.
1- از هجر روی چون گلت در سینه دارم خارها - چون چهرهات نبود رخی دیدیم بس رخسارها
2- مانند تو یوسف رخی پیدا نخواهد شد دگر - بسیار با نقد و روان گشتیم در بازارها
3- بر روی ما ای باغبان! بگشا در گلزار را - تا کی به حسرت بنگریم از رخنه دیوارها!
4- وصل تو ای جان جهان! آیا به ما روزی شود؟ - جان داده مشتاقت بسی از دوری دیدارها
5- بر ما مریضان از وفا زان لب شفا بخشی نما - بر خاک راهت بین شها افتاده بس بیمارها!
6- ما دوستان روز شبان داریم فریاد و فغان - چون بلبلان در بوستان، از حسرت گلزارها
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در جمعه 11 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
