داستان کرامات حضرت رضا ، کرامت چهل و ششم

در باب دهم منتخب التواریخ از قول والد خود، محمد علی خراسانی مشهدی می‏نویسد: در زمانی که خدمت مرحوم حاج ملا هاشم صاحب منتخب التواریخ رفت و آمد داشتم؛ پدر بزرگوارش را - که مردی صالح بود - دیده بودم.
او - که قریب هفتاد سال به خدمت فراشی در آستان قدس رضوی مفتخر بود - چنین نقل کرده است:
در اوایل ورد به خدمتش شخصی پارسا و زاهد از خدام همان کشیک که من هم در همان کشیک مشغول خدمت بودم، شبها که در حرم را می‏بستند او مانند سایر خدام به آسایشگاه نمی‏رفت در همان رواقی که بسته می‏شد و دارالحفاظ نام داشت مشغول تهجد عبادت می‏شد؛ و هرگاه هم که خسته می‏گشت، سرش را بر عتبه(171) می‏نهاد تا خستگی او برطرف شود.
شبی سرش را بر عتبه مقدسه نهاده بود؛ ناگهان صدای باز شدن در ضریح مطهر به گوشش رسید. پدرم گفت: یادم نیست در خواب دیدم یا در بیداری همینکه صدای باز شدن در ضریح را شنید به خیال اینکه شاید وقت بستن درها کسی در حرم مانده بوده است که درها را بسته‏اند فوراً از جا برخاست و در حالی که داشت می‏رفت سرکشیک حرم را بیدار کند؛ ناگاه دید در حرم مطهر گشوده شد و بزرگواری از آن بیرون آمد و دری هم که از دارالحفاظ به دارالسیاده است باز شد و آن حضرت به دارالسیاده رفت.
گفت: تا چنین دیدم من هم عقب سرش رفتم تا از دارالسیاده بیرون شد و به ایوان طلا رسید و در کنار ایوان ایستاد.
من هم با کمال ادب نزدیک ایوان ایستادم؛ در این هنگام دیدم دو نفر با کمال ادب آمدند و با حال خضوع در برابر آن حضرت ایستادند.
امام علیه‏السلام به آن دو نفر فرمود: این قبر را - که در صحن مقدس پشت پنجره است - بشکافید و این خبیث را از جوار من بیرون برید دمن نگاه کردم، دیدم آن دو نفر با کلنگهایشان آن قبر را شکافتند و آن مرد را - که زنجیر آتشین در گردنش بود - بیرون آوردند و کشان کشان از صحن مقدس به طرف بالا خیابان بردند؛ناگهان آن شخص روی خود را به جانب آن بزرگوار کرد و گفت: یا بن رسول الله من خود را مقصر و گنهکار می‏دانستم که وصیت کردم مرا از راه دور بیاورند و در جوار شما دفن کنند. بمحض اینکه این سخن را گفت، امام علیه‏السلام به آن دو نفر فرمود: او را برگردانید. در این هنگام ناقل جریان، بیهوش می‏شود.
سحرگاهان که سر کشیک و خدام برای گشودن در می‏آیند؛ می‏بینند آن مرد بیهوش افتاده است فوراً او را به هوش آورده، قضیه را نقل می‏کند.
مرجوم پدرم گفت: من با جمعی از خدام به آن کحل رفتیم و او آنچه را که در آنجا دیده بود به ما نشان داد و آثار نبش قبر کردن را من با چشم خود دیدم.
بعداً معلوم شد که آن، قبر یکی از حکام توابع مشهد بوده است که در روز قبل او را در آن مکان دفن کرده بودند.
بنابراین کسی که مدعی محبت با خاندان ولایت است و افتخار نام آنها بر دلش نقش بسته جای بسی شرمندگی است که با کارهای خلاف شرعی که مرتکب می‏شود، موجبات ناراحتی آنان را فراهم کند.
خدایا! به تاج کرامت علی بن موسی الرضا علیه‏السلام به ما توفیق عطا فرما که در حضور آن عزیز و بزرگوار عرق خجالت بر پیشانی ما ننشیند.
هر کس که بمیرد اهل یا نااهل است - آید به سرش علی علیه‏السلام حدیثی نقل است
مردن اگر این است وفایی بخدا! - در هر نفسی هزار مردن سهل است
مرحوم مروج در ص‏192، جلد دوم کتاب کرامت می‏نویسد:
یکی از خویشان تهرانی من که به قصد زیارت ده روزه به مشهد مشرف شده بود، در هنگام رفتن، به من گفت: در این چند روزه توقف، از بسیاری جمعیت به بوسیدن حرم مطهر موفق نشدم.
در روز وداع گفتم: خدایا من در این سفر - به خاطر اینکه بدنم به بدن نامحرمی نرسد - به بوسیدن ضریح مطهر موفق نشدم.بعد،از حرم بیرون آمدم در همان روز یا شب در خواب دیدم که برای زیارت به حرم مطهر آمده‏ام؛ ناگاه دیدم ضریح مطهر برداشته شد و قبر شریف آشکار گشت و کسی به من گفت: اگر نتوانستی ضریح را ببوسی، حالا بیا قبر مطهر را ببوس.
از مرحوم حاج شیخ حسینعلی اصفهانی نقل کرده‏اند که در اوایل تشرفم به مشهد مقدس روزی در صحن نشسته بودم؛ ناگاه دیدم که هیچ کسی در صحن کهنه نیست؛ و مار و عقرب و مگس و... می‏آیند و از طرف در بالا خیابان می‏روند؛ اما انسان در میان آنها خیلی کم است.
با این حال دست مبارک امام بالای سر تمامی آنان بود و همه از زیر دست آن حضرت می‏رفتند.
وقتی به حال طبیعی خود برگشتم، دانستم که ما مردم، دارای هر صفتی از صفات هم که باشیم؛ باز لطف و مرحمت و عنایت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‏السلام شامل حال همه ما هست.
لذا مجاورت آن بزرگوار را اختیار کردم. (172)
ای که بر خاک حریم تو ملائک زده بوس - رشک فردوس برین گشته ز تو خطه توس
هر که آید به گدایی به در خانه تو - حاش لله که زدرگاه تو گردد مأیوس
آری تمام امید ما زوار و مجاورین و خدمتگزاران آستان قدس رضوی به همین لطف و عنایت آن حضرت است که ان شاء الله مأیوس نخواهیم شد.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در جمعه 11 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0