زندگاني حضرت زهرا ، رشد فاطمه در شرایط بحرانی

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) زمانی چشم به جهان گشود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی سراسر جهاد و مقاومت فکری دشوارش را آغاز کرده بود. در همین سالها بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد خطاب وحی قرار می‏گرفت و وحی به او فرمان می‏داد تا دعوت خود را آشکارا شروع کند و از زخم خارهای خونینی که در سر راهش می‏رست و گردنه‏های دشواری که پیش رویش رخ می‏نمود، هراس و خستگی به خود راه ندهد. در آن روزها، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سنگینی بار رسالت را بر دوش گرفته بود و نیروهای ضلالت و گمراهی نیز متقابلاً در برابر او قیام کرده بودند تا مگر کوششهای او را بی‏ثمر سازند و به وسیله او را از دعوتش باز دارند.
فاطمه (سلام الله علیها) در چنین سالهای بحرانی نشو و نما کرد. سالهایی که هر چه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در فراخوانی مردم به سوی خدا بیشتر می‏کوشید، دشمنانش نیز در شکنجه و رساندن آزار به یارانش بیشتر تلاش می‏کردند.
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در رویداد غم‏انگیز شعب ابی طالب با دیگر کودکانی که قریش غذا را از آنان دریغ کرده بودند، شرکت داشت. آنان از گرسنگی برخود می‏پیچیدند، در حالی که گرگهای درنده قریش در اطراف شعب پاسداری می‏دادند تا مبادا کسی برای مسلمانان غذا بیاورد.
پس از آن که مسلمانان از قائله شعب رهایی یافتند، یک روز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سر به سجده گذارده بود، اما در همین حال افرادی از قریش به وی نزدیک شدند و زهدان شتر بر سرش انداختند. فاطمه (سلام الله علیها) که نظاره‏گر این صحنه بود، پیش آمد و زهدان را از سر پدر برگرفت و دور انداخت. اندوهی بسیار قلب فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را در خود فرو گرفته بود.
فاطمه (سلام الله علیها) شاهد بود که پدرش سفری به طایف کرد تا مردم آن دیار را به سوی خداوند فرا خواند، اما هیچ کس به دعوت آن حضرت پاسخ نگفت(25).







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0