زندگاني حضرت زهرا ، توصیف فضایل علی برای فاطمه
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) گوید: نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رفته سلام کردم.
حضرت فرمود: علیک السلام دخترم!
گفتم: ای پیامبر خدا! به خدا سوگند، امروز صبح در خانه علی یک دانه گندم هم نبود و هم اکنون پنج روز است که غذا به دهان او وارد نشده است. صبحگاهان نه گوسفندی داشتیم، نه شتری و نه خوراکیی و نه آشامیدنیی!
حضرت فرمود: نزدیک من بیا! نزدیک رفتم. فرمود: دستت را میان پشت و لباسم قرار ده!
من چنین کردم و مشاهده نمودم که بین پشت و شانه حضرت سنگی است که به سینه ایشان بسته شده است. فریادی کشیدم.
حضرت فرمود: حدود یک ماه است در خانههای خاندان محمد آتشی برای غذا افروخته نشده است.
سپس فرمود: آیا قدر و منزلت علی را میدانی؟ او کارهای مرا در سندوازده سالگی کفایت کرد و در شانزده سالگی در پیش روی من به دفاع از من شمشیر زد، در نوزده سالگی شجاعان را بر زمین زد و کشت و در بیست سالگی غم و اندوه مرا برطرف کرد و در قلعه خیبر را که پنجاه نفر نمیتوانستند آن را بلند کنند، در بیست و چند سالگی بلند نمود.
چهره فاطمه(سلام الله علیها) از شنیدن این مطالب روشن شد. نزد علی(علیه السلام) آمد، در حالی که خانهاش از نور چهرهاش روشن شده بود.
علی(علیه السلام) به او فرمود: ای دختر محمد! هنگامی که از نور من بیرون رفتی، چهرهات بدین گونه روشن نبود، چه روی داده است؟
گفت: همانا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فضایل تو را برایم گفت، نتوانستم خود را نگاه دارم تا این که نزد تو آمدم(99).
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
