زندگاني حضرت زهرا ، بازگویی سخنان پیامبر نزد فاطمه
حسین در دوران کودکی پای منبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مینشست و هر آنچه را که پیامبر میفرمود، حفظ کرده، در خانه به مادرش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) باز میگفت. روزی مادرش برای حسین صندلی آورد و او را بر آن نشاند و فرمود: خوب پسر جان! حالا مثل پدر موعظه کن.
او هم آنچه را رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد فرموده بود، با لحن و حالت بازگو کرد.
فاطمه (سلام الله علیها) روزی شیرین زبانی حسین(علیه السلام) را برای پدر تعریف کرد و پیامبر را علاقهمند ساخت تا صدای حسین(علیه السلام) را که مانند پدر بزرگ سخن میگوید، بشنود. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: فکر میکنم با دیدن من خجالت بکشید. قرار شد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جایی مخفی شود و آن وقت از حسین بخواهند، مثل بابا سخن بگوید و موعظه کند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را پشت پرده پنهان کردند و حسین شروع به سخنرانی کرد.
اما بر خلاف همیشه دچار لکنت زبان شد، او که متوجه تعجب مادر شده بود، گفت: مادر! تعجب نکن که زبانم خوب نمیچرخد، علتش این است که در پشت پرده شخصی پنهان شده است که اگر تمام سخنوران عالم جمع شوند، در پیش او زبانشان بند میآید.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با شنیدن این سخن از پس پرده بیرون آمد و حسین(علیه السلام) را در آغوش کشید و دستش را زیر چانهاش برد و سه مرتبه برلبان فرزند شیرین زبانش بوسه زد و فرمود: بابا به قربان شیرین زبانیات برود(184)!
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
