زندگاني حضرت زهرا ، سوگواری مادر داغدیده

در سال 1343 یکی از واعظین محترم می‏فرمود:
در بحرین زنی بوده که پسری به نام محمد داشته، پسر در اوان جوانی از دنیا رفته، مادر روزها می‏رفته سر قبرش و گریه می‏کرده، روزی به خاطرش می‏رسد که پسرش با احترام فراوان تشییع شده، ولی پسر فاطمه زهرا خیر! تصمیم گرفت آن روز بر حسین (علیه السلام) گریه کند.
لذا به یاد امام حسین (علیه السلام) نوحه سرایی کرده و گریه می‏کند و ابیاتی را که حاکی از شهادت آن بزرگوار با لب تشنه است، زمزمه می‏کند و می‏گوید: آه بر زینب و ام کلثوم و سکینه! که هر وقت می‏خواستند گریه کنند آنها را با تازیانه می‏زدند و...
بعد از آن که بر غریبی و مظلومی اباعبدالله و اهل بیت آن بزرگوار گریه زیاد کرده، کنار قبر فرزندش رفته، دید بانویی سیاه‏پوش روی قبر فرزندش نشسته و گریه می‏کند!
با خودش می‏گوید: این بانو هم احتمالاً داغ دیده و قبر فرزندش را به اشتباه گرفته و آمده سر قبر فرزند من می‏گرید! آن گاه پیش می‏رود و می‏گوید: شما داغ جوان دیدید و قبر فرزندتان را گم کردید؟ آن بانو می‏فرماید: نه، من قبر فرزندم را گم نکرده‏ام، آمدم سر قبر جوان تو گریه کنم، می‏گوید: چرا برای فرزند من؟ فرموده: چون تو برای فرزند من گریه کردی! می‏گوید: فرزند شما کیست؟ می‏فرماید: فرزند من حسین غریب است؛ چون تو امروز برای حسین من گریه کردی، من هم برای فرزند تو گریه می‏کنم(251).







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0