زندگاني حضرت زهرا ، توسل زکریا به فاطمه زهرا
مولایمان حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، در پاسخ سعد بن عبدالله در ضمن حدیثی طولانی میفرماید:
حضرت زکریا از پروردگارش درخواست نمود که نامهای پنج تن را به او بیاموزد. جبرئیل(علیه السلام) بر او نازل شده آنها را به او آموخت. هر گاه که زکریا نام محمد، علی، فاطمه، و حسن(علیه السلام) را میبرد، اندوهش برطرف میشد، ولی همین که نام حسین(علیه السلام) را میبرد، بغض گلویش را میفشرد و نفسش به شماره میافتاد و گریهاش میگرفت.
روزی گفت: خداوندا! چه سری دارد که هرگاه نام چهار نفر از اینان را میبرم غم و اندوهم برطرف شده و خاطرم تسکین مییابد، ولی به هنگام نام بردن از حسین(علیه السلام) اشکم جاری و آه و نالهام بلند میشود؟
خداوند متعال داستان حسین(علیه السلام) را به او خبر داده و فرمود:کهیعص(420).
کاف اسم کربلاء، هاء هلاکت و نابودی خاندان پیامبر، یاء یزید که به حسین ظلم و ستم نمود، عین اشاره به عطش و تشنگی حسین و صاد صبر او است.
زکریا(علیه السلام) که این مطالب را شنید، سه روز از مسجد خود بیرون نرفت و دستور داد کسی بر او وارد نشود و شروع به گریه و زاری نمود و ذکر مصیبت او این عبارات بود:
خداوندا! آیا بهترین آفریدگانت به فرزندش مصیبت زده میشود؟ آیا چنین مصیبتی بر آستانه آنان فرود میآید؟ خداوندا! آیا علی و فاطمه این چنین عزادار میشوند؟
بعد گفت: خداوندا! فرزندی به من بده که در دوران پیری دیدگانم به او روشن شده، وارث و جانشین من باشد! او را برای من به مانند حسین(علیه السلام) نسبت به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار ده! بعد از آن که او را به من دادی، مرا گرفتار محبت او گردان و بعد همان گونه که حبیب محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به مصیبت او دچار میشود، مرا نیز دچار مصیبت او بگردان!
خداوند، یحیی(علیه السلام) را به زکریا داد و او را به مصیبت فقدان او دچار کرد.
دوران حمل یحیی، همچون دوران حمل حسین، شش ماه بود(421).
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
